به بهانه سیام دیماه زادروز دکتر داوودِ کیانیان
کیانِ تئاترِ خراسان
ایران تئاتر، محمد اسدی نژاد: به بهانه سالروز تولد داوود کیانیان در متن پیش رو نظرات و دیدگاهها و تأثیرات اُستاد کیانیان را در بیان دیگران میخوانیم و میشناسیم، اعم از همعصرانش و پیشکسوتان و همکارانِ قدیم اش و هم نگاهِ جوانان هنرمندِ مطرح در عرصه هنر و هنرمندی.
در سال 1335 با ایفایِ نقش پدر در نمایشِ «کس نخارد پشتِ من» به کارگردانی زندهیاد عباس مستوفی عاشقیهایش آغاز شد و با کوککردن سازِ زندگیاش در «ویولن سازِ کره مونا» این عاشقی شدت گرفت. پس از اخذ دیپلم در دبیرستان کشاورزی به گذراندن نخستین دورۀ انستیتو تربیت مربیان امور هنری پرداخت تا در دبیرستانهای مشهد به کار مربیگری تئاتر بپردازد که شاگردان بسیاری را به سراسر ایران روانه کرد.
با پایهگذاری گروه تئاتر پارت در سال 1344 نام خود را بهعنوان یکی از بنیانگذاران تئاتر بهویژه تئاتر کودکان بر اوراق تاریخ هنر نمایش این سرزمین سنجاق کرد و آثار بسیاری، اعم از کودک و نوجوان نیز بزرگسالان را به دوستدارانِ هنر وزین نمایش تقدیم داشت. وی بهعنوان یکی از اولین تلاشگرانِ جدی، علمی و عملی تئاتر کودک و نوجوان نهتنها در خراسان بلکه در ایران شهرت دارد تا جایی که سالها بهعنوان مدیر مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کشور و مسئول بینالمللی تئاتر کودکان (آسی تیژ) در ایران مشغول فعالیت بوده است.
شکوفایی امروز هنرِ نمایش نیز دانائی نمایشگرانش حاصل روزهای سختی ست که او و نسل او به عشق تحمل کردند و دل دادند، مردی که وقتی از برشت صحبت میشود نام او نیز به میان میآید تا جایی که اهالی فن وی را برشت تئاتر خراسان میدانند و پیشینه او نیز خدمات ارزندهاش لقب پرچمدارِ کیانِ تئاترِ خراسان را برایش فراهم آورده است که باور دارم آثار وخدماتش مستحق فراتر از این القاب است.
«داوود کیانیان» را میگویم ...
نویسنده، کارگردان، بازیگرِ قدیمی و پژوهشگر هنرهای نمایشی ... متولد سیام دیماه 1321 ...
اکنون در ذیل نظرات و دیدگاهها و تأثیرات اُستاد کیانیان را در بیان دیگران میخوانیم و میشناسیم، اعم از همعصرانش و پیشکسوتان وُ همکارانِ قدیم اش و هم نگاهِ جوانان هنرمندِ مطرح در عرصه هنر و هنرمندی:
نخستین کلام از پدرِ راستین تئاتر خراسان، دکتر محمّد علیِ لطفی مقدم:
عطرِ گل داوودی در نزهت جان آمد
از عرش خدا مژده بهر دوستان آمد
خانه هنرمندان غرق شور و شادی شد
از سلک هنرمندان تا کیانیان آمد.
خدمات استاد کیانیان آنقدر بیشمار است که در این باب نمیگنجد. آموزش هنرمندان فراوان که شاخصترین آنها برادر خودش رضا کیانیان (هنرمندِ نامدار تئاتر و سینمای ایران) است، پایهگذاری تئاتر کودک وُ نوجوان در خراسان بزرگ وَ ارتقای آن از سطح مدرسه به اجتماع یا کارگردانی و نوشتن آثاری ماندگار چون باران، پنج نمایشنامه مشروطیت، دادوبیداد، پیوندتان مبارک و ...
عمرش دراز وُ تولدش مبارک باد ...
(لطفی- نهم دیماه 1395)
رضا صابری: داوود کیانیان مدیر، نویسنده و کارگردان مدبر و متفکری ست که لحظهلحظههای عمرش را صرف پرورش و آموزش نسلی کرد که امروز از مدیران و صاحبمنصبان موفق در حوزههای مختلف سیاسی و فرهنگی کشور محسوب میشوند. او بانی و مدیر فعالترین گروه نمایشی در مشهد شمرده میشود، گروهی که آثار موفقی را در طی سالهای متمادی به صحنه برد. آثاری که به همت گروه چاپ و منتشر شد و هنرمندان شایستهای را به گرد خود جمع کرد که امروز از هنرمندان برجستهی تئاتر و سینما کشور محسوب میشوند.
داوود کیانیان بهحق از چهرههای بهیادماندنی تئاتر کشور است که در حوزهی نمایشنامهنویسی آثار برجستهای از او به یادگار خواهد ماند. سالروز تولد این هنرمند گرامی تبریک میگویم و بهترینها را برایش آرزومندم. (صابری – بیست و پنجم دیماه 1395)
احمدِ مینایی: سخن گفتن از داوود کیانیان آن اندیشمندِ فرهیخته و بااخلاق؛ چهرۀ درخشان ادبیات نمایشیِ ایران، هنری میطلبد که از هرکس ساخته نیست. این مرد با توجه بهدشواری های راهِ نمایش کم مانند است.
سالها قبل درگذر زمان، آن روزها که حیات تئاتر کمرنگ میشد با او آشنا شدم و به سرچشمه باورهـا رسیدم. او بی ادّعا بود وُ به من تولدی دوباره بخشید. با حضورش در مرکز آموزش تئاتر خراسان و تکیهبر آگاهیها و مهارتهایش تشکیلات شکل جدید به خود گرفت و گروههای هنری در رشتههای مختلف سرانجام و بینش علمی یافتند چراکه او ازنظر وسعتِ دانش و اشراف بر نمایش کمنظیر بود. او مردی بود که توانست به تئاتر خراسان مفهوم، سرعت و قدرت ببخشد.
دوست و یارِ دیرینه، استاد عزیز! در همکاریهای صمیمانه با شما درسِ عشقورزی و مهرورزی آموختم. دلتان گرمتر از خورشید بهاری و سالروزِ تولدتان نیکپی ...
(مینایی – بیست و سوم دیماه 1395)
محمّد باقرِ کلاهی اهری: داوود، تو را میشناسم، مثلِ گوشم که تو را میشناسد. مثلِ دهانم که نامِ تو را با لذَت و اشتها تکرار میکند، مثلِ سرم که تو را میفهمد و مثلِ خاطرهام که از تو انباشتهشده است. تو را بافکرم مرور میکنم و با حافظهام در خویش زندانی میکنم. بهپاس آنهمه سالها که با تو قدم زدم، همیشه و از پشت سر صدایت میزنم، به درختان درّۀ وکیلآباد سوگندت میدهم و در هوای هولانگیز قلمرو «پارتیان» سر فکورت را میچرخانم و در دهلیز هزار پیچ تاریخِ نیاکان صدایِ گامهایت را تقدیس میگویم. در کلماتِ ماندگار و آنچه از انگشتهای تو بر سفیدی کاغذ میدود ...
بمان وُ بدان، بدان وُ جاری باش مثل همیشه و آیندههایی که از آن توست. سالروز تولدت را به خودم، به خودت و تمامِ آنهایی که دوستت دارند شادباش میگویم. آخرین روزِ دیماه فرخنده است. (کلاهی اهری – بیستم دیماه 1395)
امیرِ نخاولی: شب با همه شکوه و شرزگیَش به شرارۀ شعله کوچکی از شمعی تسخیر و تسلیم میشود. وای به حالِ شب اگر در دل سیاهش خورشیدی برافرازد.
تو همیشه خورشیدی بودی و هستی که شب ظلم و ظلمت را به شکوه سادگیات شکستی و روز را هدیه آوردی...
داوودِ مهربان- داوودِ کودکان – کیان و دیهیم و تاج تاریخ تئاتر خاوران- تولد اثیری و روشنیبخشت بر تارک هنر این مرزوبوم مبارک باد.
(نخاولی – بیست و دوم دیماه 1395)
بهرامِ خاراباف: سالها از فعالیتهای «پارت» میگذرد و تداعی خاطرات برایم شیرینیِ تازهای دارد ... بچهها به او سبیل میگفتند ... نه به خاطر سیاهی پشت لبش، چراکه اصلاً پشت لبش سیاه نبود، شکلاتی بود وَ بعدهـا پشت لب شکلاتیاش موضوعِ درس گریم ما شد.
مرحومِ میر علایی میگفت: «باید سه لایه سبیل رویهم بگذاریم تا بشود سبیل داوود ... »
ولی تمرکز من بیشتر در چشمانش بود. این چشمها آنقدر بزرگ بود که تالار نمایشِ شیرو خورشید سرخ مشهد و سکّویِ نمایش نیز تمامیِ بازیگران وُ دکور وُ لباس وُ پشت صحنه وَ حتی تماشاگران داخل تالار و خارج تالار وَ عالم هنر، در آن جای میگرفتند.
نیمقرن گذشت و من هنوز هم نفهمیدم که او با اینهمه سنگینی وزن چرا همواره چونان پروانه آنقدر سبک حرکت میکند. او اُستاد کلاسِ درسِ نمایشِ من «داوودِ کیانیان» است. زادروزش بَر من، بر ما وَ بر ایرانِ بزرگ نیز ادبیات نمایشیِ سرزمین پاکمان، فرخنده باد.
(خاراباف – نوزدهم دیماه 1395)
منوچهرِ اکبر لو: هفت چیزی که داوود کیانیان را استثنایی کرده است
یکم: او همیشه معلم بوده، هست و خواهد بود. بارها و بارها دیدهام که در کار دیگران، همچون شاگردی ساده دقت میکند، یادداشت برمیدارد و رویش فکر میکند *** دوم: او به ثبت تجربیات بسیار اهمیت میدهد. او معتقد است ما این کار را نمیکنیم و پی آمدگان ِ ما، دوباره از اول آغاز میکنند. *** سوم: همراه میاندیشد و مینویسد. او خود را پیشکسوت بازنشسته نمیداند. در بزرگداشتها و استاد استاد گفتنها متوقف نمیماند. *** چهارم: او به تئاتر کودک اعتقاد قلبی دارد. تئاتر کودک برای او مسیری نیست که تصادفی به آن راهیافته باشد و بر اساس جبر زمانه در آن ادامه داده باشد. مسیری است که باورهایش او را بدانجا رسانده و آگاهانه ره میسپارد. *** پنجم: او فقط از حاصل نظرات دیگران بهرهبرداری نمیکند. او خود، تولید نظریه میکند. او بهخوبی آگاه است که تنها تولید اندیشه است که ما را ارتقا میبخشد و مصرفکننده بودن ِ صِرف، سبب درجا زدن ما خواهد بود. *** ششم: او مؤسس بنیاد نمایش کودک است با محوریت تدوین و ارتقای آموزش و پژوهش درزمینهٔ تئاتر کودک. نخستین تشکل غیردولتی علمی، پس از صدسال پیشینه تئاتر کودک. *** هفتم: او همواره در قلم و قدم کوشیده است هر آنکه را با تئاتر کودک ارتباط دارد، دورهم جمع آورد. اگر یک از هزارهزار اهمیتی که او برای توجه به کودکان دارد، در مدیران ما میبود، اکنون نسلی دیگر میداشتیم که کمتر نگرانشان میشدیم...
(اکبر لو- هفدهم دیماه 1395)
حمیدِ کیانیان: در یک روز زمستانی با تولدت بهار را با خود آوردی. بهاری پر از هنر، عشق و پر از برادری. از بودن تو هنوز زندهام، هنوز امید میبندم و میخندم و اشک میریزم و تئاتر کار میکنم. تو بودی که هنر را به ذهن و روح من دمیدی. تو با آمدنت به من روشنی و آرامش بخشیدی و پنجرههای دلم را به روی هوای تازه گشودی. تو روشنیهای جهان را به آیینه جانم ریختی. تولدت مبارک داداش ...
(حمید - بیستم دیماه 1395)
حسین فدایی حسین: جناب آقای داوود کیانیان را به جرأت میتوان شخصیتی منحصربهفرد در عرصهی تئاتر کودک و نوجوان ایران قلمداد کرد. در این عرصه کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که طی بیش از چهار دهه بهطور مستمر و خستگیناپذیر به فعالیت تخصصی در بخشهای مختلف این هنر ادامه داده باشد؛ فعالیتهایی ازجمله: نگارش نمایشنامههای متعدد، کارگردانی نمایش، تدریس در دانشگاه، برگزاری کارگاههای آموزشی مختلف، تحقیق و پژوهش، تألیف کتاب، مدیریت هنری و راهنمایی و مشاورهی پایاننامههای دانشگاهی... از همهی اینها مهمتر، جناب آقای کیانیان را میتوان یکی از معدود کسانی دانست که در حوزهی تئاتر کودک و نوجوان، دارای نظریه و صاحب سبک هستند. نظریه خاستگاه فطری تئاتر ایشان که حدود سه دهه پیش ارائه شد و بهعنوان راهکاری برای رسیدن به تئاتر مخصوص کودک و نوجوان منتشر گردید یکی از اینهاست. در چهار دهه فعالیت جناب آقای کیانیان، ورود ایشان به هر حوزهای از تئاتر کودک و نوجوان با گشودن دریچههای تازه و چشماندازهای جدید همراه بوده است. از آن جمله میتوان به استفادهای متفاوت از شیوهی فاصلهگذاری در متن و اجرای تئاتر کودک و نوجوان نام برد. در حوزهی پژوهش علاوهبر نظریه خاستگاه فطری تئاتر، ایشان تحقیقات ارزشمند و مفیدی درزمینهٔ بازیهای نمایشی، نمایش بازیها، نمایش و تئاتر خلاق، تئاتر مشارکتی و... داشتهاند. درنهایت نیز میتوان به تلاش و اقدام بزرگ ایشان در خصوص تأسیس «بنیاد نمایش کودک» برای توسعه و تقویت مسائل زیربنایی و بنیادین تئاتر کودک و نوجوان اشاره داشت که امید میرود در آینده بتواند به ارتقاء سطح کیفی آثار، توسعه و ترویج نمایش و ایجاد امکانی برای بهرهبرداری هرچه بیشتر کودکان و نوجوانان از تئاتر در جایجای کشورمان منجر شود.
ضمن تبریک تولد این هنرمند بزرگ ایرانی، برایشان آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم.
(فدایی حسین – بیست و یکم دیماه 1395)
راضیه ایرانی: «داوود کیانیان» را اولین بار که دیدَمش با خود اندیشیدم که چه خوب است صاحب اندیشه بودن و با هر بار دیدنش این فکر در من تقویت میشود؛ و این اندیشه درست بود که بهترین گزینه مخاطب که همان کودک و نوجوان بود را انتخاب کرد تا شاید درس انسانسازی را اینگونه کامل سازد. چراکه آنچه انسان در کودکی بیاموزد مثالِ نقشی است که برسنگ نقش بسته است. پس برماست، گرامی داریم زادروز مردان اندیشمند این مرزوبوم چون داوود کیانیان عزیز را. استاد، قدمهایتان برخاک ایران، خراسان، میمون باد.
(ایرانی – بیستم دیماه 1395)
زهرا سعادت: داوود کیانیان؛ برادر ارشد و حتی استادِ رضا کیانیان بوده و از سردمداران و بنیانگذاران ادبیات کهن در استان خراسان است.
من باآنکه فعالیت هنری چندان گستردهای در حوزه تئاتر و نمایش نداشتهام و فقط در دورهای محدود مسئولیت نمایشنامهنویسی و اجرای تئاتر در مدرسه برای مسابقات منطقهای را عهدهدار بودم و اغلب فعالیتم در هنر و ادبیات؛ متمرکز بر نویسندگی؛ شعر و ترانهسرایی و داستان کتاب کودک است اما بیشک تداوم و استمرار تلاشهای دکتر داوود کیانیان و امثال ایشان است که ادبیات کودک ما باوجودآنکه راه پرفرازونشیب و طاقتفرسایی را طی میکند ولی همچنان پویا بوده و در مسیر رشد؛ تعالی و بالندگی قدم میگذارد.
... و امروز 30 دی که خجسته زادروز این هنرمند برجسته میباشد افتخاری نصیبم گشت تا به این بهانه، تبریکات صمیمانهام را به ایشان ابلاغ نمایم و سپاسگزار زحمات این ادیب هنرمند؛ بهویژه برای تئاتر کودک و نوجوان باشم و اینهمه مهر؛ تلاش و شایستگی را ارج نهم. خدای مهربان را شاکرم که با خلقت این هنرمند؛ کیان هنر را به دست مخلوقی چون داوود کیانیان سپرد.
(سعادت- شانزدهم دیماه 1395)
بهنازِ مهدیخواه: داوود کیانیان یکی از هنرمندان باذوق و باسابقهای ست که او را بیشتر بهعنوان نمایشنامهنویس، کارگردان، مدرس نمایش خلاق و تئاتر کودک و نوجوان میشناسیم.
نمایشنامههای چاپشدۀ او هنوز هم در جشنوارههای حرفهای تئاتر کودک وَ تئاتر دانشجویی وَ دانشآموزی کار میشود و مجموعه مقالات تخصصی ایشان در حیطهی تئاتر کودک بین دانشجویان و علاقهمندان به پژوهش هنرِ نمایش بارها و بارها مطالعه میشود. در اوایل دهۀ هفتاد که آقای کیانیان مدیر مرکز تئاتر کانون بودند نمایش «خروسک پریشان» اولین نمایش عروسکی بود که من در کانون میدیدم. این تجربه هنوز هم برایم شیرین و بیاد ماندنی ست...
بعدها با کانون همکاریهای زیادی داشتم و حضور ایشان با چهرهای مهربان و لبخندی پُرمهر چیزی ست که همیشه در خاطرم ماند. نام «داوود کیانیان» بهعنوان یک پیشکسوت تئاتر کودک وُ نوجوان همیشه ماندگار و ماناست. امید که قدر و منزلت وجود پرمهرش را بدانیم. تولدش مبارک
(مهدیخواه- هجدهم دیماه 1395)
امیرِ مشهدی عباس: وقتی خاطرات به سراغ آدم میآید برای لحظاتی حس آدم رو تغییر میده اما وقتی ما به سراغ خاطرات میریم احساس میکنیم برای مدتها در اون غرق میشیم ... وقتی به خاطراتی که با آقای داوود کیانیان دارم فکر میکنم ساعتها در اون غرق میشم و لذت میبرم. داوود کیانیان مردی از جنس جبار باغچه بانه ... هنرمندی که بعد از یکعمر تلاش نسلی رو از خودش بهجای گذاشته ... من در شروع راه فعالیتم با ایشون آشنا شدم و در حقیقت ایشون کاشف و مشوق من برای تئاتر کودک و نوجوان بودن. من چیزهایی رو از ایشون و رفتارشون با هنر تئاتر یاد گرفتم که شاید گفتنی و لمس کردنی نباشه اما تاثیرش همیشه در من وجود داره ... میتونم بگم ایشون چه در لطافت روح و چه در اندیشه، رهرو جلال آل احمد و در عمل بسیار قانونمنده و هنر کودک ما در این سالها با همین مختصات به حیات خودش ادامه داده و آدمهایی از جنس و سن من با همین ویژگیها تربیت شدند. تئاتر کودک و نوجوان با حضور آدمهایی همچون داوود کیانیان قوت گرفته و میتونم به جرات بگم که این مرد هنرمند، جدیترین و مهمترین ستون برای تئاتر کودک و نوجوان ما بهحساب میآید؛ و کلام آخر در رابطه با این بزرگوار تشکری است که باید از او انجام بشه:
جناب آقای دکتر کیانیان من از شما سپاس گذارم، تئاتر کودک از شما ممنون است، هنرمندان تئاتر کودک قدردان هدایتهای شما هستند و بچههای ایران شمارا خواهند ستود. به امید سلامتی روزافزون برای شما که آبروی هنرید و آرزوی بلندای سایهی حضرتعالی که بر سر هنر و هنرمندان ایران عزیز باد. استاد گرانقدر میلادتان مبارک ...
(مشهدی عباس – بیستم دیماه 1395)
امیر حسینِ انصافی: خانواده تئاتر کودک و نوجوان میبالد به وجود ذی جود عزیز گرانمایه ای که خالصانه و عاشقانه برای پایداری و پیشرفت آینده سرزمینمان و فرهنگ و هنر آیندهسازان ایرانزمین هماره در کوشش بیدریغ است. زادروزت فرخنده باد پدر ...
فرزندانتان در خانواده تئاتر کودک و نوجوان آرزومند عمر باعزت درنهایت سلامت و سعادت برای شما عزیز فرهیخته هستند. (انصافی – بیست و دوم دیماه 1395)
رندانه طلب کردم یک بوسه زدست تو
گویا و زیبا نامیدش دوست عزیز و ارجمندم - امیر حسینِ انصافی- که «پدر» خطابش کرد.
بیتردید دلسوزی این استادِ فرهیخته برای هنرِ نمایش بهمثابه دلسوزی پدری ست رئوف و آگاه بر فرزندِ خویش ... از یاد نخواهم برد روزی را که همچون پدری مشفق پندم داد و الفبایِ هنر را به من آموخت و هنوز هم میآموزد ... و او همچون من شاگردان و رهجویان بسیار داشته و دارد. باید حقشناس و نمکپروردۀ اوباشیم. مردی که از سنگلاخهای نان و نام به همت و غیرت گذشت و بر قلههای افتخار هنر ایستاد. آغازی بر بیپایان است.
دکترای افتخاریاش، افتخاری ست برای شاگردان و پیروانش که بهحق به پیشگاه باشکوه اش تقدیم گشته است.
اما در این جمعهبازار شلوغ که باید دعای باران کرد من برای او آرزوی طولِ عمر دارم تا سایه پُرمهرش بر سرِ ما و علاقهمندان و رهروانش مستدام باشد و همچونان ما را بیاموزد و بیاموزاند. در جوار استادانی ازایندست بودن شرف و افتخار و بالندگی ست و من به خود میبالم که پاسخ سلامم را به مهربانی و رفاقت میدهد.
بهپاس همه ارادتم این دو بیت را به آستان باشکوه «اُستاد داوودِ کیانیان» به همراه تبریک زادروز تولدش تقدیم میدارم:
شور غزلم جاری از نایره ی جانم
از سیم مرا شبها وز زر شده ایامم
رندانه طلب کردم یک بوسه زدست تو
از تاج کیانیها تا ذره شود کانم
(اسدی نژاد- بیستم و دوم دیماه 1395)