در حال بارگذاری ...
نقد نمایش بوی خواب به کارگردانی سهراب سلیمی

نظام های خودکامه، اصالت وجود و انتخاب های تحمیلی

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش بوی خواب باز خوانی محمد چرمشیرازنمایش آرامش ازنوع دیگرنوشته تام استوپارد است که توسط روان شاد هوشنگ حسامی به همین نام وعلی امینی نجفی با نام صلح انفرادی ترجمه شده است استوپارد رابه عنوان نویسنده ای اگزیستانسیالیسم می شناسند که البته بعدها رویه فکری خویش را تغییرداد.

 متن در خصوص قدرت است واستفاده صاحبان قدرت. در مورد جنگ وتبعات آن، در خصوص صلح ودرپی آرامش بودن. قدرت هایی که حتی انتخاب های مهم زندگی را به افراد تحمیل می کنند. در واقع ما فکر می کنیم که در انتخاب های خود آزاد وخود مختار هستیم. در صورتی که ما فقط انتخاب شده ایم، بخوانید «  خلق شده ایم» که انتخاب کنیم واین خود نوعی جبر است. یا به دیگر سخن این انتخاب جبرا به ما تفویض شده است.

این معنای فلسفی وهستی شناسانه، بن مایه اندیشه استپارد را دراین نمایش تشکیل می دهد. زمانی که انسان محکوم به انتخاب می شود، تنها می ماند و می خواهد خود را به نوعی از دیگران وجامعه پنهان کند. این خاص قهرمانان حوزه تفکر اگزیستانسیالیسم است. البته این تنهایی وانزوا به نوعی موجب خود شناسی ای می شود که شاید یکی از اهداف اولیه این نحله فلسفی ادبی است یعنی «  اصالت وجود بر ماهیت »که به نوعی خودشناسی منجر می شود . تشویش ، بدبینی، تنهایی، آشفتگی ذهن، سقوط همه معنویات اطمینات بخش وارزشهای انسانی، جنگ وتبعات آن و...

انسان اگزیستانسیالیسم را درجستجو برای انسانی تازه وباز آفرینی نظام ارزشی تازه ای وامی دارد. وشاید همین ویژگی باشد که نقظه مقابل نظامهای تمامیت خواه است. سارتردر یک سخنرانی اعلام کرد که«اگزیستانسیالیسم نوعی انسان گرایی است» که البته در این متن نیز به نوعی متبلورشده است.

درواقع به لحاظ انسان شناسی و رویکرد اجتماعی وجامعه شناسانه آن می توان گفت که در حیطه قدرت های حاکم بر جوامع بشری ما محکوم به انتخاب هستیم؛ یعنی چاره ای برایمان نمی ماند تا آن چیزی را انتخاب کنیم که قبلا برایمان انتخاب شده ویا ما را به سوی انتخاب آن سوق داده اند؛ مانند شخصیت آقای براون در این نمایش. او فکر می کند که انتخاب کرده تا به بیمارستان بیاید واز همه چیز فارغ شود. در واقع شرایط را به گونه ای برایش رقم زده اند تا او به این اتنتخاب برسد. این انتخاب برایش اجتناب ناپذیر است. فکرکند این انتخابی بهترین امکانی است که وجود داشته.

در واقع شرایط او را به این انتخاب واداشته است، حال چه بداند وچه نداند. به دیگر سخن قدرت حاکمه او را بدین سو سوق داده. همان طور که به لحاظ مفهوم هستی شناسی، براون می گوید که مسیح اگرکاری نمی کرد وحرفی نمی زد می توانست سال ها زندگی کند. زن بگیرد، بچه دار شود و سرنوشتی آنچنان سخت هیچگاه برایش رقم نمی خورد. درواقع اگر می توانست انتخاب کند شاید راه دیگری را بر می گزید.

بروان هم بدین گونه است او چاره ای جز این انتخاب ندارد. راهی برایش نمانده او را بدین سو سوق داده اند. شرایط به نوعی رقم خورد ه تا بهترین راه را دوری از جامعه وبستری شدن به عنوان بیمار دربیمارستان ببیند. هرچند هم که در بیمارستان او را راحت نمی گذارند ودر واقع به گونه ای تحت نظر مدام است.

او فکر می کند که ازدیده ها پنهان است واز رصد مردم و کسانی که به دنبالش هستند مخفی شده، از همان ابتدا هم تحت نظر بوده. هرکجا که برود نیز شرایط به همین گونه است. یعنی چه محسوس وچه نامحسوس تحت نظر و رصد است. در اینجا توسط دکتر وپرستار در جای دیگرتوسط کسان دیگر. این نا امنی واحساس عدم امنیت در زندگی خصوصی یکی دیگر از مفاهیم متن است. موردی که در نظام های خودکامه، دیکتاوری وتمامیت خواه به وضوح دیده می شود وشایع است؛ یعنی احساس عدم امنیت ونبود حریم خصوصی به معنی واقعی کلمه.

سهراب سلیمی با نوع طراحی صحنه این خفقان وبسته بودن را حتی به لحاظ فکری نشان می دهد. پرسپکتیوی از ذهنیت وتفکری مغشوش که به هیچ جایی جز بسته بودن نمی رسد. افرادی که با لباس زرد و صورتی که با ماسک سیاه پوشیده شده، هم به عنوان ذهنیت وکابوس ذهنی براون است وهم نشانه نیروهای سرکوب گر؛ که متضمن همین نکته یعنی هراس او از نبودن امنیت در حریم خصوصی وآرامش وآسایشی است که وی به دنبالش است. نوعی تنفر، خطر اغتشاش ذهن، احساس عدم امنیت ونبود حریم خصوصی، فرار از خویش، فرار از جامعه، احساس نیاز به انزوا، نبود عشق و... که در کمین همه مردم است. چون کابوسی دهشتناک.

 طراحی لباس دکتر وپرستار نیز علاوه بر حضور قدرت حاکمه، نشانه دخالت قدرت هایی است که نه تنها دنیا را تحت کنترل دارند، بلکه موجب تشکیل نظامهای تمامیت خواه شده واز آن ها حمایت می کنند.

دکتر توگویی ماموری است که از همان ابتدا به دنبال براون بوده و او را زیر نظر داشته است. حتی منتظر آمدنش بوده واز قبل برایش برنامه ریزی کرده. پرستار نیزدر جاهایی نقش پلیس خوب را بازی می کند. بازی شهر سلطانی درنقش چهار پرستار خود نشان دهنده این است که همه در خدمت یک قدرت هستند تا هدف اصلی اش را که همان تحت نظر گرفتن افراد وکنترل آن ها است در نهایت شدت وظرافت انجام شود.

تابلوی تولد مسیح اثرکاراباجیو نیز مبتنی بر این معنا است که مذهب وقدرت های حاکمه هماره دست در دست هم داشته اند ومی توانند این اصالت وجود را مختل کنند؛ مانند کلیسا در قرون وسطی. هرچند که اگزیستانسیالیسم نحله الهی وخدایی نیز داشته که مورد حمایت برخی از کشیشان نیز بوده و به آن اگزیستانسیالیسم دینی نیز می گفته اند. امانوئل مونیه فیلسوف مسیحی این مرحله از اگزیستانسیالیسم را « امید نا امیدان» نامید که از نوعی شخصیت گرایی مسیحی دفاع می کرد.

براون از جنگ می گوید از اسارت ازکشتن وقتل وغارت. چیزی که موجب بقای دیکتاتورها ونظامهای حاکمه است جنگ وجنگ افروزی برای بقا خود.

باید گفت که شاهد یک تئاتر بودیم. با ریتم های مناسب وزمان مطلوب. بازی ها روان وبا هوشمندی صورت گرفته بود. مسعود دلخواه بازی زیر پوستی ولایه لایه ای را ارائه داد که تو را با وجوه پنهان شخصیت آشنا می کرد قاسم زارع نیز توانست بعد دیگر شخصیت دکتر را نشان مان دهد. شهره سلطانی نیز سعی کرده بود که شخصیت هر چهارپرستار ویا چهار شخصیت از یک پرستار رامتفاوت بازی کند که تا حدودی نیزموفق بود و روان بازی می کرد. شاید روی نقش مسئول پذیرش می باید بیشتر کار کند تا تکراری وکلیشه ای از کار در نیاید. درواقع شاهد تئاتری تفکر بر انگیز بودیم.

اندیشه کارگردان در جای جای اجرا مشهود است. چه در میزان وحرکات وچه در شخصیت پردازی ها وتحلیل متن. طراحی لباس ادنا زینلیان در راستای خواست زیر متن ومفاهیم تحلیلی آن بود. همان گونه طراحی صحنه رضا مهدی زاده. متن اما علیرغم آنچه که در بروشور آورده شده درواقع همان متن تام استپارد است. نمی شود که با جابه جایی ویا حذف واضافه کردن چند دیالوگ درمتن و یا با ارائه خوانش وبرداشتی دیگرگونه ازآن. نوشتن متنی را که ازآن دیگری است به خود نسبت داد. در واقع ایده وطرح اصلی، رویدادمتن، ماجراها ی متن، شخصیت پردازی ها، ارتباط های بین شخصیت ها، عناصر دراماتیک، شیوه و سبک متن، تفکر ونحله فلسفی موجود درآن و... متعلق به تام استپارد است.

با تمام احترام وارادتی که برای دوست فرهیخته محمد چرم شیر قائل هستم. شایسته بود که در بروشور نوشته می شد « نویسنده تام استپارد با خوانش محمد چرمشیر» نه آنکه در بروشور درج گردد نوشته محمد چرمشیر. این خوانش متعلق به ایشان است قبول؛ اما نویسنده متن کس دیگری است. چون شاید این بابی شود برای جوان ترها و یا « نا نویسنده ها وتازه به دروان رسیده های این عرصه» که به همین راحتی به خود اجازه دهند با برداشتی ویا با اندک تغییری درمتن نویسنده ای دیگرنوشته و اثراو را حداقل بروشور به نام خود ثبت کنند. پس باید از همین جا ها جلوی این اشتباهات گرفته شود. به سهراب سلیمی وگروه خسته نباشید می گویم.

 




نظرات کاربران