در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «مجلس مختلف خوانی» به کارگردانی مرتضی جلیلی دوست

بی‌سرانجامیِ طرح و توطئه

ایران تئاتر- بهروز فائقیان: اگر بنا است در تضاد آنچه «صحنه» و «پشت‌صحنه» نمایش می‌خوانیم، موقعیتی به‌عنوان خط اصلی یک درام به میان کشیده شود، «مجلس مختلف خوانی» اساساً از پدید آوردن روایت متمرکز و مستحکمی بر پایه این درون‌مایه ناتوان مانده است.تضادی که به‌طور طبیعی میان یک درام و واقعیت روزمره وجود دارد می‌تواند دستمایه جالب‌توجهی برای یک نمایش تلقی شود؛ در حقیقت خلق چنین فضایی در آثار نمایشی پیش‌ از این بسیار آزموده شده است.

 نمایش «مجلس مختلف خوانی» هم ‌چنین تضادی را مبنای اصلی شکل‌گیری روایت نمایشی خود قرار داده، اما از قضا همین رویکرد را می‌توان ناکامی اصلی این اثر هم به‌حساب آورد. اگر بنا است در تضاد آنچه «صحنه» و «پشت‌صحنه» نمایش می‌خوانیم، موقعیتی به‌عنوان خط اصلی یک درام به میان کشیده شود، «مجلس مختلف خوانی» اساساً از پدید آوردن روایت متمرکز و مستحکمی بر پایه این درون‌مایه ناتوان مانده است.

آماده شدن یک گروه محلی برای اجرای یک مجلس تعزیه روایت اصلی این نمایش است و در این چند ساعت باقی‌مانده، چالش‌هایی که برای گروه پیش می‌آید قرار است تعلیق درام را شکل دهد و تماشاگر در مواجهه با چنین موقعیتی طبیعتاً تا پایان نمایش با دلهره عبور گروه از این چالش‌ها همراه خواهد بود. متن اما به طرزی سهل‌انگارانه به این موقعیت بی‌اعتنا است و جز در مواردی معدود این روند بالقوه نگران‌کننده را یادآوری نمی‌کند. این بی‌اعتنایی به موقعیت‌ نمایشی تا آنجا پیش می‌رود که به ‌مرور از دلهره‌ها برای اجرای موفق نمایش نه در متن نشانی می‌ماند و نه در ذهن تماشاگر. درست است که تا نیمه‌های نمایش یکی از شخصیت‌های اصلی یعنی سرپرست یا هماهنگ‌کننده گروه، جابه‌جا سعی می‌کند نگرانی‌اش از مشکلات پیش رو را به زبان آورد، اما این نگرانی‌ها از آنجا که هرگز به خلق یک موقعیت ‌نمایشی نمی‌انجامد و در حد روخوانی دیالوگ‌ها باقی می‌ماند، دلهره غریزی تماشاگر در روبه‌رو شدن با چنین وضعیتی را هم از او می‌گیرد و به‌ این ‌ترتیب امکان هرگونه ارتباط درونی با مخاطب را از دست می‌دهد. چنین سهل‌انگاری غیرقابل ‌اغماضی در از دست دادن همدلی تماشاگر و البته موقعیت‌های نمایشی بالقوه، سر آخر به فروریختن انتظارات تماشاگر می‌انجامد.

«مجلس مختلف خوانی» که بعنوان اثر برگزیده دو جشنواره تئاتر دانشگاهی و جشنواره تئاتر تجربه این روزها در سالن اصلی تالار مولوی در حال اجرا است، هرگز نمی‌تواند در قامت یک مجلس تام و تمام ظاهر شود و از کنار بسیاری از امکان‌های رسانه تئاتر نیز با همین سهل‌انگاری‌ها می‌گذرد. به‌جز متن نمایش که در ابتدایی‌ترین روایت ممکن از چنین دستمایه‌ای خلاصه‌ شده، کارگردانی اثر هم از بدیهی‌ترین عناصری که دست‌کم می‌توانسته  به اجرای تأثیرگذارتری منجر شود، غافل است.

ضرباهنگ روایت و جابه‌جایی صحنه‌ها چنان گسسته و بی‌منطق به نظر می‌آید که روشن است کارگردانی اساساً توجهی به مسئله ریتم در روایت نداشته است. در چنین فقدان ضرباهنگ مناسب است که می‌بینیم حتی تا دقایقی پیش از زمان اجرای تعزیه، شخصیت‌ها حتی سرپرست گروه به‌آسانی وقت‌کشی می‌کنند و زمان را به درگیری‌های عبث می‌گذرانند. ظاهراً همین ناهماهنگی‌ها و ناهمدلی شخصیت‌ها قرار است عامل پیش نرفتن کار عنوان شود، اما این ترفند به‌اندازه‌ای خام و فاقد پرداخت نمایشی است که هرگز نمی‌تواند در توجیه مخاطب مؤثر باشد.

وارد کردن شخصیت‌های بیشتر به نمایش هم با بی‌توجهی به پرداخت آن‌ها بی‌اثر می‌ماند و دست‌کم دو نقشی که در میانه‌های نمایش به صحنه می‌پیوندند، نه ‌تنها کمترین تأثیر را در پیشبرد درام دارند، بلکه اساساً مسیر درام را به بیراهه می‌برند و حضوری بی‌جهت را به نمایش می‌گذارند. در چنین میزانسن‌هایی، این بیهودگی حضور شخصیت‌ها گاه به‌جایی می‌رسد که بعضی از آن‌ها برای دقایقی طولانی حکم آکسسوار صحنه را پیدا می‌کنند، طوری که بود و نبودشان چندان توفیری در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند. خارج کردن‌های چندباره این شخصیت‌های زائد هم با ورود دوباره‌شان به صحنه، درحالی‌که به هیچ موقعیت تازه‌ای نمی‌انجامد، آخرین رمق‌های این روایت دست‌وپاشکسته را به‌کلی می‌گیرد.

و بالاخره این «مجلس مختلف خوانی» در حقیقت بدون یک پایان‌بندی منطقی به آخر می‌رسد و کار در یک سهل‌انگاری دیگر با بی‌سرانجامیِ طرح و توطئه‌ی پیش‌آمده در ابتدا، تماشاگر را در یک خلأ نمایشی آشکار به حال خود می‌گذارد.




نظرات کاربران