نگاه مقایسهای به اثر جدید محمد مساوات و «بی پدر»
این پیپ یک نیست!
ایران تئاتر، مسعود موسوی: تا آنجا که از قرائن برمیآید نمایش «این یک پیپ نیست» نوشته و کارگردانی محمد مساوات موفق شده نظر بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کرده و آنها را راضی به خانه بفرستد.
نمایش «این یک پیپ نیست» نوشته و کارگردانی محمد مساوات در شرایطی که روزی حداقل 80 اجرای تئاتری را در تهران شاهد هستیم موفق شده است تا گوی سبقت را از دیگر رقبا ربوده، نظر بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کرده و آنها را راضی به خانه بفرستد؛ اما جدا از موفقیت فوق برای گروه اجرایی نمایش اینیک پیپ نیست بایستی بر این نکته تأکید کرد که به نظر میاید محمد مساوات با اجرای این اثر نمایشی نهتنها نسبت به نمایشهای قبلی خود پیشرفتی روبهجلو نداشته است بلکه بهنوعی پس رفت هم داشته و بسیاری از شاخصههای عالی اجراهای قبلی خود را موفق نشده است در این اثر جدید خود به منصه ظهور برساند.
بهعنوان شاهدی بر این مدعا بد نبوده و اتفاقاً جالب خواهد بود که برای قضاوت در مورد اثر نمایشی جدید محمد مساوات، این اجرا را در یک کفه ترازو قرار داده و اجرای نمایش «بیپدر» وی را در کفه مقابل قرار دهیم تا بتوانیم به یک جمعبندی منصفانه رسیده و نتیجهگیری منطقی، عادلانه و علمی درستی در این مورد داشته باشیم.
در اولین بخش از این مقایسه هنری بایستی به متن دو نمایش فوق اشارهکنیم که در نگاه اول به نظر میاید بن اندیشه و تفکر اصلی برای نگارش هر دو نمایش بسیار سنجیده و حسابشده بوده و محمد مساوات بهخوبی موفق شده است بخش مهمی از دغدغههای انسان معاصر را در حیطه تفکرات دراماتیک خود گنجانده و آنها را به چالش بکشد؛ اما مسیر توسعه این بن اندیشهها، گسترش موقعیتنمایشی و شخصیتپردازیهای در نمایش بیپدر کجا و اینیک پیپ نیست کجا...
در نمایش بیپدر هرقدر متن جلو میرود موضوع دستمایه قرارگرفته توسط نویسنده بهتر و کاملتر جاافتاده و موقعیت نمایش خاصتر و جذابتر میشود و درنهایت صحنه پایانی نمایش بیپدر اوج خلاقیت محمد مساوات در نقش نویسنده و کارگردان اثر است. در این نمایش تماشاگر با موقعیتی مواجه میشود که از یک داستان عامیانه و فولکلوریک گرفتهشده است و تبدیلشدن گوسفندان به گرگ و توبه ناپذیر بودن گرگها بهعنوان حیواناتی نمادین برای نشان دادن جامعه انسانی، عالیترین و قویترین پیامی است که در انتهای نمایش بیپدر شکل میگیرد که در نمایش اینیک پیپ نیست بههیچوجه شاهد این امر نیستیم.
تضاد حقیقت و واقعیت بهعنوان یک بن اندیشه قوی و قابلتأمل در این متن، در توسعه موقعیتنمایشی درگیر یک داستان پلیسی بسیار کمعمق و بیریشه شده و همهچیز به یک موقعیت کلیشهای و معمولی تبدیل میشود که این امر تماشاگران را کسل کرده و حتی انتظار مخاطبین برای رسیدن به پایان نمایش و مشاهده صحنههای ناب و خلاقانه نیز به بنبست رسیده و نمایش اینیک پیپ نیست در کمال سادهنگری و سطحینگری غریبانهای آنهم از سوی هنرمند خلاق و ششدانگی مانند محمد مساوات! به پایان میرسد، پایانی که در مقایسه با صحنه پایانی نمایش بیپدر اصلاً به چشم نیامده و همانند آن بههیچوجه قابلبحث و تحلیل نیست. به معنای دیگر هرقدر نمایش بیپدر جلو میرود جاافتادهتر و بهاصطلاح پرملاط تر میشود درحالیکه در نمایش اینیک پیپ نیست کاملاً برعکس است و اصلاً شاهد چنین حرکت روبهجلو و دراماتیکی نیستیم. در بخش بعدی این مقایسه هنری دو اثر نمایشی اخیر مساوات، به بازی بازیگران هر دو اجرا میپردازیم، بازیگران نمایش بیپدر با توجه به شخصیتپردازی عالی و بینقصی که نویسنده برای آنها در نظر گرفته بود آنچنان قوی، عالی، پرتلاش و خلاقانه به ایفای نقش و القای شخصیت انسانی حیوانی خود پرداختند که تعدادی از این بازیگران برای دریافت جوایز بهترین بازیگر سال تئاتر کشور از سوی داوران و منجمله خود من بهعنوان یکی از داوران انتخاب بهترین بازیگر مرد سال، نامزد شدند و عجیب اینکه در تمام زمان اجرای نمایش اینیک پیپ نیست و در کل اجرا، شما شاهد حتی یکلحظه بازیگری خلاقانهای از سوی هیچکدام از بازیگران نیستید، بازیگری که در ذهن شما جای گرفته و با خود از این اجرا به یادگار برده باشید. بهعنوانمثال بازی خلاقانه، عالی و بینقص علی حسین زاده در نمایش بیپدرکجا و بازی معمولی و عاری از خلاقیت وی در نمایش اینیک پیپ نیست کجا؟ بازی بازیگران نمایش اینیک پیپ نیست با توجه به شخصت پردازیهای آنان، اصولاً هیچگونه ویژگی نابی نداشته و این اجرا برخلاف نمایش بیپدر هیچ حرفی درزمینهٔ بازیگری ندارد.
شاید سؤالبرانگیزترین زمان بازی بازیگران و مطرح کردن شخصیتهای نمایش فوق به ورود ناپدری از داخل حمام و حضور وی در بخشهای مختلف خانه برمیگردد که اصولاً هیچ منطقی برای خلق این شخصیت، ورود و خروج وی از خانه موردنظر و استفاده از بازیگری با ویژگیهای فیزیکی خاص نبود ه و نمیتوان برای آن هیچ منطق و دلیل هنرمندانه و علمی یافته و علت آن را درک کرد. مورد اخیر درحالیکه در نمایش اینیک پیپ نیست شکل میگیرد که در کفه مقابل و جایگاه مقایسه، یکایک شخصیتهای نمایش بیپدر از هویت و شناسنامه بسیار بسیار قوی برخوردار بودند بهگونهای که نمیتوانستیم هیچیک از آنها را از نمایش حذف کرده و اضافی بدانیم و از همه مهمتر اینکه این هویتها درصحنه پایانی بیپدر آنچنان به قدرت و غلظت منطقی، دراماتیک و خلاقانه خود میرسند که مخاطب را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و وی با دنیایی از تفکرات خاص و دراماتیک به بیرون از سالن و اجتماع خود روانه میشود.
ادامه بیش از 30 دقیقه نمایش اینیک پیپ نیست با صدای یکنواخت و کلیشهای مأمور تجسس پلیس و اداواصولهای تکراری وی نیز از دیگر ویژگیهای منفی نمایش فوق است. این نوع شخصیتپردازی و نحوه صحبت کردن وی، شاید در اولین دقایق حضور صوتی این شخصیت بر روی صحنه جالب بوده و موردتوجه قرار گیرد اما در ادامه نمایش بسیار بسیار خستهکننده نشان میدهد بهگونهای که تمام لذتهای ناشی از آغاز نمایش و بن اندیشه جذاب متن را از تماشاگران گرفته و از بین میبرد.
بخش دیگر این مقایسه به مدتزمان اجرای نمایش اینیک پیپ نیست برمیگردد که به راحتترین شکلی میشد حداقل 30 تا 40 دقیقه از نمایش را حذف کرد بهگونهای که نهتنها صد مه ای را متوجه نمایش نکند بلکه کمک شایانی به عدم خستگی تماشاگر کرده و وی را از تکرار بیدلیل خیلی از میزانسن ها و دیالوگها خلاص کند، مقولهای که در نمایش بیپدر وجود نداشت و یا اگر بود بسیار کم و قابلتحمل، مطول کردن این اجرا و تا حدودی هم نمایش بیپدر کمی علاقهمندان آثار نمایشی مساوات را نگران میکند که چرا بایستی این کارگردان خلاق، نوآور و جسور به این اپیدمی طولانی بودن بیدلیل نمایشها و اجراها تن داده و ناخواسته بر این نکته نادرست تأکید کند که هرقدر زمان اجرای یک نمایش طولانیتر باشد قطعاً نمایش فوق پرمحتواتر بوده و جذابیتهای بیشتری را میتوان در آن دید و مشاهده کرد.
مقوله بعدی در مورد فعالیتهای نمایشی اخیر محمد مساوات توجه به این مورد است که چرا بایستی این کارگردان خوب و آینده دار تئاتر ما، در خلق آثار نمایشی خود عجله به خرج داده و مثل بسیاری از کارگردانان وطنی که گاهی سه اجرا را نیز در سال به تماشاگران عرضه میکنند! کمیت را بر کیفیت ارجح دانسته و تهمت کسب درآمد بیشتر از تئاتر را به هر بهایی و هر اجرایی به جان خود بخرد؟ در این راستا بد نیست به این مورداشاره شود که پس از حضور مأمور پلیس در نمایش اینیک پیپ نیست به نظر میاید که دیگر حتی خود مساوات هم به این نتیجه میرسد که کار یکنواخت و کسلکننده بهپیش میرود و تلاش میکند که با گذراندن واقعی و رئالیستی 4 دقیقه و 33 ثانیه و یا عدم حضور بازیگران در پایان نمایش برای رودررویی با تماشاگران، بهنوعی ابتکار جدید دستزده و خستگی زدایی کند که البته هر دو خلاقیت فوق در جای خود جذاب نشان میدهند اما در مورد جلوگیری از کسلکنندگی و کشدار بودن 30 و یا 40 دقیقه پایانی نمایش موفق نبوده و کارآمد نشان نمیدهند. در این رابطه میتوان به این مسئله اشاره کرد که اگر مساوات عجلهای در نگارش و اجرای نمایش جدید خود نشان نمیداد قطعاً موفق میشد نمایشی را با استانداردهای واقعی خود و قابلیتهایش به روی صحنه آورده و به تماشاگران ارائه دهد همانگونه که در اکثر آثار وی شاهد بوده و هستیم. در پایان این مکتوب با شناختی که نگارنده این سطور از محمد مساوات دارد قطعاً وی به این نکته مهم دقت خواهد داشت که پرداختن به مسائل فوق نهتنها تضعیف وی و نقد مخرب آثار نمایشیاش نیست بلکه تأکیدی است تمام و کمال بر تواناییهای هنری و خلاقانه وی که انتظار میرود به جدیترین و متعهدانهترین شکلی از این درک عالی هنری خود بهره برده و انتظار دوستداران آثارش را بهخوبی برآورده کند، انتظارات بجایی که خود وی با توجه به کیفیت بالای آثارش در مخاطبین خود بهدرستی ایجاد کرده است. به انتظار آثار نمایشیاتی این کارگردان فهیم، جسور و کار بلد تئاتر کشورمان مینشینیم و از داشتن چنین جوانانی درصحنه تئاتر کشور به خود میبالیم.