در یادداشت غلامرضا رمضانی فیلمینامه نویس و کارگردان سینما عنوان شد :
نمایش «پدر» بر روح مینشیند
ایران تئاتر ،غلامرضا رمضانی: فلوریان زلر نویسنده معاصر فرانسوی در مدتزمان کوتاهی شکوفا شد و با رمانها و نمایشنامههایش بهسرعت در دل مخاطب نشست. متن «پدر» به کارگردانی محمود زنده نام در ستایش روح و روان پدر و بررسی ایام دردآور پیری است.
آنچه در متن بهخوبی جلوه دارد حال و احوال ساده و بی پیرایه آندره پیر است. آنچه حس و حال تماشاچی را به متن نزدیک میکند فضایی درهمتنیده از واقعیت و وهم رویاگونه ایست که مابه ازای آن همسویی دارد بافرهنگ و مناسبت جامعه ما.
اجرای نمایش پدر در سالن تماشاخانه شهرزاد آنقدر گرم و دلنشین بود که آثارش را در روزهای پس از اجرا روی بیننده میگذارد. جزئیات و فضای حاکم بر روح پدر (آندره) سالخورده متناسب با درون آشفته و مقتضیات نسیان گونه دوران پیریاش چنان ظریف توسط نویسنده بهصورت پازل گونه طراحیشده که لازمه اجرایی متن شناسانه و دقیق دارد که فضاهای برشی روح پدر نامنظم و آشفته حکایت ناآرامی ذهن او را بنمایش بگذارد.
این مهم با اجرای بسیار ساده در ترکیب صحنهها و پالایش روح پدر دیده میشود که گاه وضعیت روی صحنه مطابقت بسیاری با زندگی واقعی دارد. گاه تماشاچی عیناً وارد روح پرالتهاب پدر میشود و خود را پدری گرفتار پریشانی میبیند. زنده نام به عنان کارگردان برای رسیدن به ارزشهای متن فلوریان زلر با ریسک بالایی سادگی در میزانسن ... سادگی در شیوه بیان بازیگران و مهمتر سادگی در چیدمان صحنه را انتخاب کرده که این ترکیب داشتهها دنیای پیرامون روایت را به شکل خوبی دلنشین و صمیمی کرده است.
زلر در نمایشنامههای دیگرش همچون مادر. اگه بمیری و ... یک فرمول ساده دارد که حتی در این رهگذر لازم نمیبیند با اسامی عجیبوغریب روی شخصیتها خود را آزار دهد . آن و پیر و لورا و آندره اسامی بیشتر نمایشنامههای اوست ...به نظر آنقدر به این کاراکترها نزدیک است که آنها را زنده و روان میبیند. حتی درجایی میگوید: «نمایش عجیب و خاص مثل یک پازل است که آدم بهراحتی توی اون گم میشه ...»
در اجرای پدر نیز تماشاچی میان دنیای ذهن آندره و فضای حقیقی جاری در منزل (آن) دخترش سردرگم میماند و نشانههای آلزایمر نشسته بر روح اندره را که آقای چنگیز جلیلوند به زیبایی باورش کرده و نشانش میدهد میبیند. جلیلوند بازی نمیکرد او آنقدر طبیعی و حسی بود که باور تماشاگر میگوید خودش آیا درگیر آلزایمر شده؟
خصیصه خوب اجرای پدر درک هوشیارانه کارگردان در ساده زیستی بازیگران ... آیند و روند بیتکلف اشان و بیان غیر اگزجره و دوری از غلو آنهاست. حتی در طراحی صحنه و گریم هم نهایت سادگی رعایت شده. متناسب با متن و خواست نویسنده اثر آدمها در اسارت تشریفات و تجملات نیستند ... این ابزار و وسایل است که در خدمت خواستهای بشری است. وقتی چنین طراحی بر نمایش حاکم باشد شاکله اصلی که نمود بارز و چشمگیری خواهد داشت مضمون و داستانی است که میبایست با مخاطب ارتباط برقرار کند و تماشاچی سوق داده میشود به درک دنیای رنج گونه روان پدر.
وقتی نمایش پدر تمام میشود سایه سنگینی از بخش اعظم و مهم زندگی بزرگ سالانه پدران ما روی روح مینشیند و شاید به شکلی هم بشود به درهم فرورفتگی نسلهایی که باهم بیگانهاند هم تفکر کرد. اینکه چرا آندره نمیتواند دخترش (آن) را بهخوبی بفهمد و چرا دخترش او را آنطور که شایسته است نمیبیند.
بهجز بازی دلنشین جناب جلیلوند میتوان به لطیفی و روانی بازی فقیهه سلطانی در نقش دخترش اشاره کرد که همچنان روی صحنه خوب است. خانم سلطانی اصلاً بازی نمیکند و با تمام وجود زندگی را بنمایش میگذارد. بازی سایرین هم قابلقبول است و حتی بازی در نقش کوتاه خانم ساناز فلاح فرد هم آنقدر مهربان و درگیر کننده است که حس مخاطب را بهسوی خود میکشاند . ایشان که مترجم متن نیز هستند در نقش همان دیده گاه نویسنده که گاه واقعیت و حقیقت درهم ادغامشده را در شیوه حضورشان روی صحنه نشان میدهند.
در خاتمه معتقدم بازیها عاری از کلیشههای رایج فلسفه گونه و معنایی، بهصورت واقعی در زندگی روزمره حس میشوند و تماشاچی بریدهای از زندگی را در قالب نمایش پدر میبیند.
در انبوه نمایشهایی که روی صحنه میرود و شاید دغدغه انتقال مفهوم و بیان موضوع سرلوحه و انگیزه گروه اجراکننده اشان نباشد نمایش پدر ویژه است.