در حال بارگذاری ...
نقدغلامرضا رمضانی برنمایش تهمینه اثر بهار جهاندوست

سربلندی یک نمایش نقالی درستایش فرهنگ غنی پارسی ایران

ایران تئاتر - غلامرضا رمضانی *: در سالن غیر متعارف و بدیع زورخانه موزه قصر (تهمینه ) را دیدم دور از هیاهوی برخی مدعیانی که این روزها سالن های تئاتر کشور را اشغال کرده اند و متن هایی را به خورد تماشاگرانشان میدهند گاه بی محتوا ،گاه مخدوش و گاه هجو، نمایش تهمینه در قالب نقالی و درستایش فرهنگ غنی پارسی و ایران سربلند است.

بانوی جوانی به نام بهار جهاندوست  بهمراه پنج کودک  روایت حماسی رستم و سهراب را با آیین پهلوانی  شکیل و پر از انرژی  در گود سنتی زورخانه تصویر سازی کردند . کودکانی که جمع سن اشان به چهل نمیرسید اما شیوا و شگرف واژه های دشوار ابیات شاهنامه را با انعطاف زیبای بدن در  تغییر و چرخش و فرم های دلنشین و استایل های درست به نمایش گذاشتند . عشق نامه درام  از تهمینه ای که  رستم را می پرستد و سهرابش را دلاورانه برای پاسداری از کیان کشور به میدان می فرستد .
    دخترکان شیرین سخن یک به یک میانداری کردند و هر کدامشان  بخشی از  این تراژدی  را روایت کردند . تنها شرح رشد و رویارویی سهراب نبود ،هماوردی سهراب با گردآفرید و رستم و سایرین در پیچ و تاب اندام این کودکان گرم سخن  چنان دلنشین و شگفت آور بود که هر دم بغض راه گلویم را می بست . چه درام جاودانه ایست باب های شاهنامه و چه میزان این دختربچه های شیرین سخن مسلط، گوش نوازی می کردند . تهمینه را که خود جهاندوست بازی می کرد با لحن حزین و لطیف و نقل صحیح رشته های ابیات تشریحی را بهم متصل میکرد . گاه مرشد خوش صدا بر ضرب زورخانه اش ریتم و تمپو را یادآور می شد که خوب و غریب بود . آهنگ مرشد از رگ و پی جانمان عبور میکرد و درونمان را برآشفته و پرهیجان می ساخت .  نوای نی ... سوز دل ساز زهی  در همسرایی گاه به گاه با مرشد و بازی سازان زخمه میزد بر روحمان . به خودت فرو میرفتی که وای که چه متون عمیق و درام گونه ای در ادبیات کهن این کشور هست و برخی از دانایان  غافلند ‌. آب در کوزه و روشنفکران گرد جهان میگردند ‌. افت و فرود در داستان دیر آشنای رستم و سهراب و به جرات میتوان گفت در غالب بخش ها و روایت های شاهنامه آنقدر قدرتمند و صحیح و تاثیرگذار است که میتواند خورد و خوراک سالیانه این مرز و بوم باشد ‌  
    تهنینه واگویه می کند نرد عاشقی اش را با رستم . می نشیند تا دختر کوچک چرخ بزند و همچون نقالان حکایت را ادامه دهد . همینطور ادامه دارد تا رزم رستم و سهرابش ... تهمینه نقش در نقش رستم و سهراب می شود و سوگنامه و نوشدارو و ‌‌‌‌همه اتفاقات .
    کارگردانی بدیع و دیدنی نمایش نقالی نمایش تهنینه  از سوی بانوی هنرمند خانم جهاندوست موفق  و ماندنی بود ‌. کارگردان که خود نقش تهمینه را هم داشت هر لحظه احترام مخاطب را برمی انگیخت  که چگونه یارای این داشته که متنی دشوار ،ادبیات کهن و نثرگونه ، روایت ریتمیک و پهلوانانه را به این کودکان واگذارد و خودش هم همنفس با آنها روی صحنه بماند ‌. حس می کردم عجب اعتماد به نفسی از حضور این بچه ها گرفته و غریب اعتمادی به آنها داده که بی هراس در میانشان بازی می کند و نمی هراسد که ناگاه یکی اشان بماند .‌‌ یکی اشان روحیه ببازد . یکی اشان دلچرکین در حرکات دشوار پهلوانی و نقالی سرخورده شود و پای تداوم نمایش هر دم بلنگد ‌.

  رد پای بهرام بیضایی عزیز با متن زیبای رسم سهراب کشی در نمایش به خواست کارگردان هست و این نیز از نکات مثبت وارزشمند اجرا است . احرایی که نمایشگرانش  همه تماشاچیانشان را شوق زده واداشتند دقایقی بایستند و بی وقفه تشویقشان کنند .  آه و حسرت من که چرا این شیوه نمایش و پاسداشت ارزشی ادبیات کهن حمایت بیشتر نمی شود تا مدام تکرار شود .

در پایان به دو نکته مهم اشاره می کنم . من سی و چهار سال است که برای بچه ها فیلم می سازم و از بچه ها بازی گرم و طبیعی می خواهم . حس کردم ریسک و توان خانم جهاندوست که بی هراس این هماهنگی بی عیب را بوجود آورده  چه بزرگ و سترک است . حس کردم من هیچ وقت آنطور که باید اینقدر نتوانسته ام پیش بروم . اینکه اشعار فردوسی بزرگ را با واژگان  دشوارش بتوانی  در ذهن و شعور کودکی خردسال نهادینه کنی و اجازه دهی زنده و طبیعی میدان داری کند کارگردانی واقعی است . دلم می خواست این نمایش را همه مردم ایران ببینند تا نخست به عظمت ادبیات ایران بیشتر واقف شوند و دوم بدانند آیین و رسوم در حال فراموشی ایران چقدر می تواند در حال و آینده ایران تاًثیرات نامطلوب بگذارد و کشور را بی هویت کند ‌.این نمایش  امروز و فردا اجرا دارد توصیه می کنم علاقمندان بویژه والدین فرصت تماشای آن را از دست ندهند.

 

 

* نویسنده و کارگردان سینما




نظرات کاربران