در حال بارگذاری ...

گفت‌وگو با مریم معینی کارگردان نمایش ”روی ماه اسم تو را دستی نوشته است“

عروسک گردانها از لحاظ مفهومی منفعل نیستند بلکه بخش آگاه تری از عروسکها هستند که این‌ بخش آگاه در مورد عروسک دختر، در ستاره نمودار میشود و در مورد آفتاب پرست در عروسک گردانش.

مهدی عزیزی: مریم معینی بازیگر شناخته شده‌ای است که در این سال‌ها او را در آثار شاخص‌ترین کارگردانان تئاتر دیده‌ایم.
معینی که تجربه کار با علیرضا نادری، فرهاد مهندس‌پور و جلال تهرانی را در کارنامه‌اش دارد، رشته کارگردانی نمایش عروسکی خوانده و یکی از اساسی‌ترین عروسک‌گردان‌هاست. او به تازگی نمایش”روی ماه اسم تو را دستی نوشته است“ را کارگردانی کرده و این گفت‌وگو به بهانه همین اجراست.
چه شد که تصمیم گرفتید متن نمایشتان را روزبه حسینی بنویسید.
ایده این طرح حدود دو سال پیش به ذهن من رسید.بر اساس شنیدن موسیقی تصاویری در ذهنم شکل گرفت. تلاش کردم که آنها را به هم ربط دهم تا اینکه با روزبه حسینی در نمایش حکایت الکتریک عاشق کار کردم و از آنجایی که ایده هایم برایش جالب بود ، با هم کار کردیم چون طرحهایی که در ذهن من بود داستان گریز بود و احساس کردم با روزبه می شود به ایده هایم شکل بخشید.بعد طرحم را به او دادم و او نوشت.
به اعتقاد شما در نمایش اجرا شده متن به اجرا چیره است یا بالعکس؟
روزبه طی مدت کوتاهی ( قبل از جشنواره سال گذشته) متنی را نوشت ، اما از ذهنیت من خیلی دور بود. بعد از جشنواره عروسکی دوباره نوشت و من روی نوشته او کار کردم. نظر روزبه به عنوان نویسنده این بود که در تمرینها کار شکل بگیرد اما تا شروع تمرین زمان زیادی داشتیم و من فرصت داشتم که بیشتر و بیشتر اتود بزنم و کار را تا حدودی قبل از شروع تمرینها آماده کنم و متن را پیش ببرم. اما مابقی آن در حقیقت روتوش شده چیزی بود که روزبه بر اساس طرح اولیه من نوشته بود و بعد از آن دوباره آن را باز نویسی کرده بودم.
شاید برای تماشاگر ما درک فضا کمی سخت باشد شاید بتوان از روی نام نمایش حدس زد که این‌ها روی کره ماه راه می‌روند. شکل صحنه، لباس‌ها به گونه‌ای فرا زمینی است. به خاطر همین معطوف به زمین نمی‌شود. به نظر من تماشاگر عام به سختی متوجه می‌شود که چه اتفاقی می‌افتد. زمانی که نامه‌های آن مرد تمام می‌شود، تماشاگر باهوش می‌فهمد که شما خواسته‌اید به آفرینش چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش برسید.
ممکن است تماشاچی از سالن بیرون بیاید و بگوید فضای جالبی بود ولی من هیچ نفهمیدم و یا بلعکس. خیلی از تماشاچیان وقتی از سالن بیرون می‌آمدند می‌گفتند ما هیچ نفهمیدیم ، از آنها می پرسیدم از کار بدتان آمد؟ آیا احساس و فضای خاصی به شما ارائه نشد؟ می گفتند فضای کار خیلی خاص بود ولی خیلی چیزها را نفهمیدیم. افراد زیادی هم بودند که به نظرشان این گونه اجرا با تمام خصوصیاتش برای ارائه مفهوم مورد نظر گویا بوده . من با برداشتهای متفاوت تماشاچی مشکلی ندارم.می خواستم فضای مورد نظرم را منتقل کنم من فکر می کنم تا حدودی در اینکار موفق بوده ایم.
فضا را چگونه تعریف می‌کنید؟ آیا این آدمها فرازمینی هستند ؟ قصه شما قبل از خلقت است یا پس از خلقت؟
می تواند خلقتی باشد که در لحظه اجرای نمایش ، مقابل تماشاچی اتفاق می افتد. و مسلما می تواند فرا زمینی هم باشد . آنچا مسلم است ذهنیتی است که به تصویر در می آید.
چرا اسم این نمایش این‌قدر طولانی و بلند است. تاکید روی ماه داشتن خیلی زیاد است این تاکید به چه دلیل است؟
این تنها عنوانی بود که در بر گیرنده فضای مورد نظربود.در مورد ماه هم خب ماه پل ارتباطی دنیاهای گوناگون موجود در نمایش است.دنیاهایی که ما میخواهیم برویم و سری با آنها بزنیم و برگردیم. من به عنوان کارگردان ترجیح میدهم که در این مورد زیاد توضیحی ندهم . احساس می‌کنم کار را انجام داده ایم و حالا دوست دارم کارم دیده و نقد بشود. آنها را بخوانم و یا با تماشاچیانم صحبت کنم و نظراتشان را بشنوم.
تاکید دارید که کارتان را عروسکی بشناسند یا زنده؟
به نظر من این کار عروسکی- زنده است .عده ای که کار را می بینند، می گویند بیشتر به کار زنده متمایل است.نمیشود گفت کا کاملا زنده است یا عروسکی. من از هر دوی آنها وام گرفته ام.چیز دیگری که من درگیرش بودم این بود که همیشه در نمایشهای عروسکی، عروسک گردانها کم رنگ و شاید بی رنگ هستند و سعی کردم که نگاه دوباره ای به عروسک گردانی بیندازم . بر اساس آنچه که در ذهنم میگذشت و در جهت ارائه مفاهیم مورد نظر.
اشاره به چهار عنصر آفرینش در این نمایش و صحنه‌هایی که به این عناصر اشاره دارد، بازگشت به عالم برزخ است. تمرکز تماشاگر نسبت به آن شخص و پیگیری او در کاری که آن بازیگر انجام می‌دهد را چگونه تعبیر می‌کنید؟
در این کار چند راوی وجود دارد . دستها .... آفتاب پرست..... و راوی دیگر، مردی که در آخر نمایش میبینیم. یعنی ما چندین آفرینش را می بینیم . آفرینشی که از دستها نشات میگیرد .... آفرینشی که در ذهن مرد اتفاق می افتد و.....
در این نمایش، درساخت عروسک‌ها، عروسک‌ آفتاب‌پرست از عروسک‌های دیگر خیلی طبیعی‌تر است و باور پذیری بیشتری دارد. آیا این علت خاصی دارد؟
زمانی که دستها آتش را نشان می دهند ، آتش واقعی است و یا زمانی که گندم را نشان می دهند گندم واقعی است.آفتاب پرست هم رابط بین دستها و عروسکهاست به همین‌خاطر سعی کردیم کمی طبیعی تر از دیگر عروسکها به نظر برسد. حتی گندمها در مواجهه با آفتاب پرست طبیعی تر نمایش داده میشوند.
فرض کنید زمانی که عروسک پیرزن می‌میرد. همانقدر که بازیگر ستاره از این اتفاق ناراحت است...
ببینید ما به عروسک و عروسک گردان و ارتباط آنها با هم به گونه ای دیگر برخوردکردیم. عروسک گردانها از لحاظ مفهومی منفعل نیستند بلکه بخش آگاه تری از عروسکها هستند که این‌ بخش آگاه در مورد عروسک دختر، در ستاره نمودار میشود و در مورد آفتاب پرست در عروسک گردانش.
در حقیقت دو دختر عروسک‌ آن دختر را به حرکت در می‌آورند.
در ادامه صحبتهای قبل، در اول نمایش ستاره از دیگر عروسک گردانها جدا می شود چون ما می خواهیم بر بخش خاصی از عروسک دختر زوم کنیم . بخشی که در ادامه نمایش توسط ستاره بروز پیدا می کند. در بخشهای دیگر عروسک گردانهای دیگر نیز از عروسکها جدا میشوندو ما باز به کارکردهای دیگر عروسک گردانها از لحاظ مفهومی می پردازیم.
به نظر این کار، کار کارگاهی‌ای نیست ولی در کارگاه نمایش اجرا می‌شود. چرا؟
ممکن است در کار کارگاهی همه چیز درسالن تمرین اتفاق بیفتد . در کار ما متن نوشته شد. و شاید ده با ر بازنویسی شده است . حتی بعضی از عروسکهای ما دو یا سه بار ساخته شدند.اگر صحنه ما را در جشنواره عروسکی و فجر میدیدید و با حالا مقایسه میکردید متوجه می شدید که چه اتفاقی افتاده. تک تک اجزای کار در حال رشد است و ما در هر کدام تجربه می کنیم و اگر جواب ندهد دوباره سراغ ایده های جدید می رویم.
در متن هم تغییرات زیادی بوجود آمد. در صحنه و دیگر بخشها هم همینطور. ولی به آن مفهوم کارگاهی که به طور معمول می‌شناسیم ، نه نبود.
چه ارتباطی بین افکت اول نمایش و انتهای نمایش که پسر می‌آید و می‌نشیند، روبروی هیچ کس وجود دارد؟
ما با دیالوگ دختر و پسر وارد فضایی می شویم که در آخر می بینیم فضای ذهنی پسر بوده است.فضایی که ممکن است یک لحظه باشد و ما آن را در 40 دقیقه به تصویر میکشیم.
چرا این کار را با گروه‌ و ناگهان کار کردید و گویا گفته‌اید که قرار نیست پس از این دوباره با هم کار کنید؟
روزبه زمانی که در جشنواره عروسکی اجرا کردیم پیشنهاد داد که با هم کار کنیم و من گفتم که 6 ماه تا یکسال با شما همکاری میکنم و اگر دیدم شرایط مورد نظر من وجود دارد، با هم به کار ادامه خواهیم داد.به هر صورت این کار تحت نام گروه و ناگهان به اجرا در آمد.اما با مشکلاتی که پس از جشنواره عروسکی در ارتباط با ذهنیات و ایده‌آلهای گروه وناگهان در حوزه‌های مختلف بوجود آمد (که هیچ لزومی نمی‌بینم که به کلام در بیاید) دیگر همکاری با گروه و ناگهان به عنوان عضو گروه ، برایم امکان پذیر نیست.
موسیقی این کار یکی از نقاط قوت کار است، احساس نمی‌کنید که اگر در صحنه نور نباشد و تماشاچی فقط به موزیک گوش دهد، اتفاق بهتری می‌افتد؟
تا به حال به این مسئله فکر نکرده بودم.ولی به این اعتقاد دارم که بخش عمده فضاسازی کار به عهده موسیقی است. ولی تفکیک کردن اجزای یک اثر، بدین شکل فکر نمی کنم درست باشد.آنچا مسلم است کار دیالوگ ندارد و موسیقی وظایف بیشتری را به عهده گرفته است.
در آخر باید بگویم که از همه بچه ها متشکرم همه انرژی گذاشتند.اگر هم مشکلاتی بود به خاطر جبر تئاتر بود.مثلا در جشنواره عروسکی تن خواه به جای آنکه یکی دو ماه قبل از بازبینی پرداخت شود ، بعد از تصویب شدن کار به من تعلق گرفت که خیلی به کار صدمه زد و...
ولی به هر صورت خوشحالم