گفتگو با سهیل ساعی کارگردان و از بازیگران نمایش «آخرین بازی»
فراموشی زخمی است که هرگز مداوا نمیشود
ایران تئاتر: جهان پیرامون آدمی را شاید بتوان جزو مواردی به حساب آورد که دلایل بسیاری برای بودن یا نبودنش در ذهن انسان شکل میدهد. دلایلی که برخی از آنها به درون و ذات آدمی باز میگردد و برخی دیگر از جهان بیرون به جهان درون تاثیر میگذارد. لذا عنصر فراموشی و فراموش کردن چون بودن یا نبودن هر انسانی به روی کره زمین در حیات او نقش اساسی دارد و این موضوع مقولهای دو وجهی است که چون تیغ دو لبه عمل میکند.
سهیل ساعی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی نمایش و کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش به اتمام رسانده است. او نیز برای کسب تجربه دورهای را در کانون هنری زنده یاد سمندریان به اتمام رسانده و نیز در ادامه فعالیتهای خود گواهی پایان دورهاش را از مرکز هنرهای نمایشی رادیو دریافت کرده است. از جمله نمایشهایی که این بازیگر در آنها نقش ایفا کرده است باید به «طبیب اجباری»، «خانه آخر»، «11:11»، «سومین شنبه هفته»، «بی بی بیدل»، «هفت سنگ»، «آندورا» و «رفقا رقبا» اشاره داشت. نمایشهای «تیغ کهنه»، «بازی استرندبرگ»، «آرش»، «یک مضحکه برای چند پادشاه» از آثاری هستند که ساعی آنها را کارگردانی کرده است. همچنین او تجربههایی در زمینه کارگردانی نمایشهای رادیویی دارد که باید از آثاری چون «نشانه»، «ساعت دو ونیم» و «ایستگاه ویکتوریا» نام برد. حال به بهانه بازیگری و کارگردانی نمایش «آخرین بازی» با وی گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
اهمیت آنکه نمایشهایی با موضوع اجتماعی در این دوران بیشتر از قبل مورد توجه قرار میگیرد چیست؟
اگر منظور از آثار اجتماعی همان آثار جدی است باید بگوییم که تماشاگر ایرانی بیش از قبل به تفکر و یادگیری سوق داده شده است. البته این آثار اجتماعی بیش از هر گونه آثار دیگری میتواند با تماشاگر ایرانی ارتباط برقرار کنند و در عین حال او را به فکر کردن و اندیشیدن ترغیب کند و در اهمیت دیگر یادگیری و آموزش را به سبد کالای تفکری او اضافه کند.
آیا این اهمیت توانسته است سلیقه و ذائقه مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد؟
بله. در واقع این اهمیت توانسته که مردم را بر اساس ذائقه و تفکر جوامع مختلف برای یادگیری به تکاپو دعوت کند.
علت آنکه نمایشنامه «آخرین بازی» از نوشتههای زنده یاد محمود استاد محمد را برای اجرا در نظر گرفتهاید چه بوده است؟
نمایشنامه «آخرین بازی» یکی از نمایشنامههای ایرانی است که بر اساس داستانش به شدت شخصیت پردازی ملموسی به خصوص برای مخاطب ایرانی دارد. در واقع دغدغه مهمی که ذهنم را برای انتخاب این متن درگیر کرد آن بود که یک هنرمند بدون ارائه دادن هنرش در واقع مرده است. لذا در این نمایش، شخصیت شروین نمونهای است از تمام هنرمندان جهان است که آنها نمیتوانند هنر خود را به هر دلیلی ارائه دهند.
آیا این تصمیم به دغدغههای اجتماعی شما نیز ارتباطی دارد؟
بیشک به دغدغههای ذهنی من نیز ارتباط دارد. ما هنرمندان ایرانی نیز درصدی از هنرمندان جهان را تشکیل میدهیم که مشغول به فعالیت در هنر نمایش هستیم. باتوجه به این موضوع شخصیت شروین میتواند هر کدام از ما باشد و حتی این امکان برای ما نیز وجود دارد که همچون این شخصیت در انتهای فعالیتی که انجام میدهیم با مالیخولیایی ذهنی خود گذشتهای را رقم بزنیم و در تنهایی خود بمیریم.
نمایش «آخرین بازی» به نوعی یک بیوگرافی تصویری از اتفاقهایی است که در جهان بازیگری برای بسیاری از جمله شخصیت «شروین» پیش آمده است. درست است؟
اگر منظور همان سرنوشت مختوم هنرمندان سینما و تئاتر است باید بگویم که ما هر کدام در تنهایی خود روزگاری با شروین همذات پنداری را خواهیم کرد. حال بیوگرافی تصویری که به آن اشاره کردید از نظر خود نویسنده این اثر کلاژی است از تمام هنرمندان در اینجا و شروین به عنوان نمونهای از آنها به تصویر کشیده شده است.
از نکات قابل توجه در این نمایش باید به نوع گویش اشاره داشت. اهمیت آنکه قصه گویی به جای روایت در نمایش طراحی شده است چیست؟
من فکر میکنم این اثر یک نمایش قصه گو است که شروع، میانه و پایان دارد. مخاطب ایرانی نیز قصه را دوست دارد بشنود، ببیند و از آن لذت ببرد. در واقع یکی از مهمترین دلایلی که مخاطب عام و خاص با این نمایشنامه ارتباط برقرار میکنند دقت به شکل قصه گویی و شکل شخصیت پردازی است.
شخصیت پردازی که در متن نمایشنامه وجود دارد تا چه اندازه به شما در هدایت بازی خود و بازیگر دیگر این نمایش یاری رسانده است؟
خوشبختانه در تمام آثار مرحوم استاد محمد شخصیت پردازی یکی از نکات بارز این آثار است. شخصیتهایی که ملموس هستند، شخصیتهایی که پله به پله برای خواننده معرفی میشوند، شخصیتهایی که جزئیات و کلیات شان به خوبی به تصویر کشیده میشوند. حال این تمهید قابل توجه در نمایشنامه یعنی شخصیت پردازی عالی، به طورحتم برای یک بازیگر نیز مورد استفاده قرار میگیرد و البته به لحاظ تحلیلی با اطمینان کامل به جلو میرود و درباره این موضوع تنها باید ارائه درستی از آن تحلیل را به تصویر کشیده شود.
علت آنکه جهان نمایش در خانه شخصیت «شروین» شکل میگیرد از دیدگاه شما به عنوان کارگردان این اثر چیست؟ طراحی صحنه چه نقشی درباره این موضوع داشته است؟
در توضیحات صحنه متن نمایشی، نوشته شده یک سوئیت محقر در لس آنجلس آمریکا، یک پاراوان که پشت آن به دستشویی میرسد و به تعداد مشخص و انبوهی پوستر و عکس. در واقع صحنهای که نویسنده برای این نمایش نوشته و تصور کرده یک چهار دیواری است که این انسان را در درون خود و در میان پوسترها و خاطراتش محبوس کرده است. همچنین تنها لوکیشنی که وجود دارد این سلول است که در این صحنه چند نشانه را به دنبال دارد که برگرفته از اوضاع بد مالی این شخصیت، دوم تعریف هویت او، سوم زمان و چهارم مکان رویداد نمایشی است. در ادامه نکته بعدی که باید به آن اشاره کنم بحث مفهومی این مکان از تحلیل نویسنده است که نمایانگر زندان شخصی این آدم است. صحنهای که بنده برای این نمایش تصویر کردهام همچون صحنهای است که نویسنده در نمایشنامه تصویر کرده است، دیوارهایی که به یکدیگر متصل و سرشار از حس نوستالژی شخصیت شروین است.
مختصاتی که باعث شد شیوه اجرایی این نمایش تلفیقی از رئالیسم و مواردی که مورد نظرتان بوده است را تشکل بدهد چیست؟
در شکل اجرایی این نمایش در بخش صحنه از المانهایی استفاده شده است که هر کدام در واقع خود به تنهایی نمایانگر بخش وجودی شخصیت شروین است و شکل اجرایی این متن به لحاظ بازیگری همان رئالیسم معروف را تعریف میکند. اما ما در بخشهای دیگر چون نور و صحنه از واقعگرایی کمی فاصله گرفتهایم. البته باید یادآور شوم که در تمامی آثار نمایشی که کارگردانی کردهام علاقه بسیار زیادی به تصویرسازی داشتهام. لذا برای فضا سازی صوتی، آمبیانس، فضای افکتیو از موسیقی بهره گرفتهام زیرا که این نُتها سازنده روح اثر هستند.
آیا این مکان وجود نداشت که در شیوه بازی هم با تلفیقی از رئالیسم و سورئالیسم رو به رو شویم؟
هر امکانی در نمایش وجود دارد، اما بنده این شکل اجرایی را در بازیها مناسبترین شکل اجرا دیدم. البته این نمایش تا آنجا که میتواند باید حس نوستالژی تماشاگر را ترغیب به دیدن کند. در واقع باید شخصیتها سمپات شوند و تنها وسیلهای که میتواند این حس را در مخاطب تشدید نماید، شخصیتهایی است که مخاطب با آنها ارتباط برقرار کرده و همذات پنداری میکنند. حال اگر شکل دیگری از سبکهای اجرایی در بازیها وجود داشت به این میزان مخاطب نمیتوانست با آن ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر هم از نظر من جایی برای استفاده از سبکهای دیگر در بازیهای این نمایش وجود نداشت.
آیا این مورد به ذات اجتماعی اثر بازمیگردد و یا دلیل دیگری دارد؟
ذات اجتماعی اثر نیز از همان واقع گرایی سرچشمه میگیرد.
علت استفاده از موسیقیهای نوستالژی در این نمایش چه بوده است؟
ما در این نمایش باید به سراغ حافظه حسی تماشاگر در سینما میرفتیم. در واقع باید با ستارههایی که مخاطب با آن خاطره داشته و به نوعی با آن زندگی و رویاسازی کرده است رجوع میکردیم. لذا اشاره به حس شنوایی که یکی از عجیبترین حواس است و از طریق موسیقی تشدید میشود اشاره شده است. ما در بخش موسیقی این اثر نیز از زمینه موسیقیهای دراماتیک فیلمهای قدیمی کمک گرفتهایم.
درباره تمهید و تکنیک «بازی در بازی» در این نمایش بگویید. این اتفاق برچه اساس طراحی شد؟
تکنیک «بازی در بازی» آن گونه که ما در نمایشهای ایرانی قدیمی میدانیم در این نمایش اتفاق نمیافتد. در این نمایش تکنیک «بازی در بازی» توسط دو شخصیت شروین و حیدر صورت میگیرد. در واقع هدف از این تکنیک، بازسازی اتفاقات گذشته برای شخصیت شروبن است. او به دلیل دوری از بازیگری، هنرش را برای خود رقم میزند و از این طریق به ارضای روحی و درونی خود میرسد و شخصیت حیدر نیز برای بازسازی خاطرات شیرین جوانیاش دست به بازی میزند و تمام این اتفاقها در حضور مخاطب رخ میدهد.
آیا از این اتفاق که شما به عنوان یکی بازیگران و البته کارگردان در این نمایش حضور داشتهاید رضایت دارید؟ دلیل این تصمیم چه بوده است؟
من در درجه اول یک بازیگر هستم و نمایشی را کارگردانی میکنم که دغدغه شخصیام باشد. بنابراین زمانی به سراغ بازی و کارگردانی همزمان میروم که از تحلیل کارگردانی خود مطمئن باشم. البته این تصمیم باید با دقت انجام بگیرد زیرا زمانی که یک شخصیت توسط نویسنده خلق میشود وقتی به کارگردان میرسد در واقع مقداری از بخش وجودی خود را از دست میدهد، در نگاه دوم، زمانی که از کارگردان به بازیگر میرسد باز هم آن شخصیت دچار خدشه میشود و در نگاه آخر زمانی که بازیگر آن شخصیت را ارائه میدهد باز هم این خطر وجود دارد. لذا اگر شخصیت نتواند تمام این تحلیلها را هماهنگ کند دچار مشکل میشود و نمیتواند درصد بالایی از تحلیل آن شخصیت را ارائه دهد. حال باید یادآور شوم من زمانی که میتوانم شخصیت را بازی کنم و همزمان کارگردانی کنم میتوانم به مقدار زیادی به آنچه که در تحلیل آن شخصیت است نزدیک شوم.
در کارگردانی این اثر چه نکاتی برایتان حائز اهمیت بوده است؟
در کارگردانی این اثر در درجه اول شخصیت پردازی و رسیدن به نقشها، در درجه دوم روابط بین این شخصیتها از اهمیت فوق العادهای برخوردار بوده است و در آخر به فضاسازی در صحنه، موسیقی، لباس، نور، گریم دقت داشتهام.
گفتوگو از کیارش وفایی