در حال بارگذاری ...
نقد همایون علی آبادی بر نمایش «بر پیکری نبردی رو به خاموشی است»

مدآ با اهتمام به نگرش ویژه‌ خسرو مرادی

ایران تئاتر- همایون علی‌آبادی: نمایش «بر پیکری نبردی رو به خاموشی است» که در تالار ماه دیدیم دقیقاً مفهوم برداشت آزاد را دارد و به‌هیچ‌وجه وام دار و وفادار به مده آی اوریپید یا ژان آنوی نیست.

در عرصات هنرهای نمایشی و ادبیات وابسته به این قلمرو ادبی و هنری اساساٌ سه نوع رفتار دراماتیزه با متون کلاسیک، آرکائیک و حتی مدرن وجود دارد که عبارت‌اند از: برداشت آزاد، بر اساس و اقتباس. این سه مقوله هرکدام تکنیک و فن و ترفندی را می‌طلبند که درباره‌ی آن‌ها سخن بسیار رفته است. در تئاتر مدرن اصل بر رفتاری دگرگونه، معاصر و ملموس به هنگام هر نوع رویارویی با اساطیر دیداری و شنیداری قدیم‌الایامی وجود دارد. اساساٌ از پایداری اساطیر و دساتیرهمین مواجهه‌ی امروز روز در پهنه‌ی ادبیات نمایشی است.
درایام گذشته ما حتی در برخورد بافی المثل نمایشنامه‌ی هملت شخصیت این قهرمان را در غالب یک گیتاریست دوره‌گرد دیده بوده بودیم. به قول یان کات شکسپیرشناس شهیر با ادبیات اساطیری آتن، هلن و حتی متون مذهبی باید نگاهی تازه، بدیع و هم روزگار با تماشاگر امروز تئاتر وجود داشته باشد تا بتواند در طی و طول زمان این آثار برگزیده را زنده نگه دارد، اصل کار همین است که به قول کارل گوستاویوتگ کاریزماهای قهرمانان ادبیات نمایشی با همین مدرن نمایی‌هاست که زنده می‌ماند و حس کلاسیک‌های رومی و یونانی را ممکن و میسّر می‌سازد وگرنه حتی مدآی آقای کیوان خسرو مرادی نیز کهنه جلوه می‌کند و به‌نوعی اغتشاش صحنه‌ای بدل می‌شود که درنهایت یادآور این تک‌بیت است که: هیچ آدابی و ترتیبی نجوی٫هرچه می‌خواهد دل‌تنگت بگوی برای روشنگری بیشتر مدآی خسرو مرادی درنگ داریم در انواع برخوردها و رفتارهای مدرن با ادبیاتی که در رأس آن سوفوکل، آشیل، اوریپید حضور دارند.
در مقابله و مقایسه مده ی خسرو مرادی با مده ی اوریپید و آنوی به این نتیجه می‌رسیم که آنوی چارچوب اصلی مفهوم اساطیری متن را همچنان حفظ کرده اما با دیدی روانکاوانه تأکید را بر گفتگوها (دیالوگ) گذارده است و سرنوشت مده آ رقمی دوباره و دیگر خورده است جیسون شوهر مده آ دل درگرو دختر کرئون پادشاه کُرنت نهاده و مده آ که برای ازدواج باشوی آن‌همه رنج گرانبار و گران‌سنگ را تحمل کرده این بار شاهد روی برتافتن جیسون است، دست‌آخر وی دختر کرئون و دو فرزندش را رهسپار دیار خاموشان می‌سازد. قالب داستان آنوی هم همین است اما او به‌جای رهنمودها و استغاثه‌ها و هشدارهای آگاهان نده ی همسُرایان یک دا به آفریده است البته نه با یک‌سخن مسجّع و فخیم کلاسیک که با گفتارهای معمولی و روزمرۀ مردم؛ اما در مورد برخوردهای مبتنی و متکی بر شناخت روان‌شناسانه باید بر این نکته تصریح داشت و پای فشرد که اساساٌ ادبیات قرن بیستم پس از نظرات و کشفیات «فروید و کارل گوستاویونگ» به‌شدت تحت تأثیر دستاوردهای این دو بوده است. حتی در مورد لوئیجی پیراندلو این سخن بارها گفته‌شده که پیراندلو ازنقطه‌نظر بررسی‌های روانشناسانه به دلیل آنکه پیش از طرح نظریه‌های فروید نگاشته شده‌اند اعتبار کمتری نسبت به غنای نمایشی‌شان دارند و این در حالی است که پیراندلو به‌واقع یکی از چکادها و ستیغ‌های بزرگ و بالابلند ادبیات دراماتیک معاصر است.
در مده ی آنوی ما شاهد انتقام این زن از جیسون و کرئون هستیم، مده جیسون را از بین نمی‌برد اما دو فرزندش و دختر کرئون را راهی دیار نیستی می‌کند، کشاکش اصلی قهرمان تراژدی اوریپید در درون مده انجام می‌گیرد و آن مطالعۀ روحی است که بی‌آنکه خود بخواهد دو قسمت شده است.
در نمایشنامۀ آنوی نیز این کشاکش اصلی وجود دارد ولی در سطحی خارجی؛ و این تأکید و تصریحی است بر نکته‌ای که پیش‌تر آمد: زمینی شدن اثر و گریز از آن مغاک ژرف اساطیری و افسانه‌ای.
اما مسئله «زبان» نیز در این‌گونه آثار جای سخن بسیار دار: چرا باید زبان شاعرانه و موزون اثر اوریپید به زبان ژان آنوی بدل گردد؟ به اعتقاد ما آنوی پیش از آن‌که مفتون و فریفتۀ زبان و بیان نمایشی گردد دل‌مشغول و نگران شخصیت مده است، آنوی با همین زبان بدون پیرایه‌های ادبی اثر چنان نکته سنجانه و هشیارانه آفریده که در میان سایر مضامینی که ما مطرح کردیم یک نمونه و الگوست.
در متن یونانی مده می‌خوانیم:
[طلا زیبندۀ زنان نیست و رها کردن همسر نیز ناممکن است] از این‌که بگذریم یک زن بیگانه که در میان قوانین تازه و عادات و محصورشده نیازمند آن است که آنچه در زادگاهش نیاموخته فراگیرد اما با مردی که شریک اوست چه رفتاری باید پیش گیرد؟
و این پرسشی مقدور و مقدر است. جیسون به همسرش مده خیانت ورزیده و حالیا روح مده در لهیب سوزان آتش انتقام شعله‌ور شده است. سرایندگان یا همسرایان و سر آهنگ مدام در حال دلجویی از مده هستند و می‌کوشند تا او را از اندیشۀ انتقام بازدارند اما «مده» تا با انتقام است با انتقام است که زندگی می‌کند: [و اما تو مده آ دیوانه از عشق پا بر کشتی نهادی، خانۀ پدر را ترک گفتی، به‌سختی از سخره‌ها گذشتی، دریای شرق را پیمودی و به این سرزمین آمدی برای آنکه در کشوری بیگانه و با محبوبت زندگی کنی، کاخ زناشویی‌ات نابود شد تنها ماندی به آن‌سوی مرزها تبعید شدی و اکنون یک تبعیدی سرگردان و درماندی.]
نمایشی که در تالار ماه دیدیم دقیقاً مفهوم برداشت آزاد را دارد و به‌هیچ‌وجه وام دارو وفادار به مده آی اوریپید یا ژان آنوی نیست. طراح و کارگردان با گونه‌ای آزادی کلی به متن کلاسیک خود در پهنۀ میزانسن های کاملاٌ امروزی دیالوگی به کل متفاوت با دیالوگ‌های آتنی و از همه مهم‌تر پیکره و استخوان‌بندی آثار کلاسیک دارد و خود پیشنهادی تازه بر اساس همۀ متون تئاتر باستان را بر منصۀ ظهور می‌نشاند.
در سال 1356 و در متن جشنوارۀ بریتانیا در ایران گروهی شکسپیرین نمایش هملت را با استنباط و ارتباطی کاملاٌ جانب‌دارانه برصحنه آوردند. من در آن زمان بر پیشانی مطلبم نوشتم: هملت منهای نگرش ویژه‌اش. در طی همان نقد همۀ همت و کوشش من بر مبنای تثبیت این نکته بود که چرا پراسپکت این‌همه تعلق به عصر الیزا بتن‌ها دارد و هیچی نشانی از وضع و موقع امروز اجراهای هملت ندارد مثلاً در همین کار مدآ ما شاهد تکاپوی چابک و چالاک خسرو مرادی برای درهم‌آمیزی موازی دو گونه نقد امروزی و دیروزی هستیم، برداشت دیروزی به بوطیفای ارسطو می‌رسد و امروزی به یانکات.
درهرحال کار بر صحنه آمده در تالار مهر کاری به‌کلی پست‌مدرن و که می‌داند شاید پسا مدرن است باری هرچه هست ذوق و تمرکز و حساسیت‌هایی برتافته از عشق و مهرآمیزی بسیار به ادبیات نمایشی آتنی است و به قول حافظ: در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند٫هرچه استاد ازل گفت می‌گویم
خسرو مرادی مسلط و سوار بر مرکب پی کردۀ تئاتر مدرن اجرائی کاملاً آنارشیستی بر صحنۀ ماه آورده است که در جای خود حائز اهمیت است.
کارگردان کوشیده حتی گیله‌مردان عزیز را از قلم نیانداخته و طبیعت سبز گیلان را هم در کار خود دخیل ساخته که خوش است.
به‌هرحال کارگردان موردنظر ما اساساً کاریزماتیکی یونگی دارد و آنیما و آنیموس دکتر یونگ را کاملاً در اجرای مدرن و نو برآمده‌اش از متون کهن را حفظ کرده است و این را نباید اندک انگاشت این کار تماشاگر را یک ساعت و نیم تمام با آن کهنه ردای درزی پوش کارگردان به اوج عصر ساتریک ها می‌برد و خود ساتریکوز دیگری را پی می‌ریزد.
در یک ربع اول نمایش به نظر می‌آید که این کار اقتباس است پاسخ لازم از سوی صحنه به این گانه و گونه‌ی نمایشی داده نمی‌شود بعدتر به نظر می‌رسد بر اساس مدآی اوریپید و ژان آنوی است که این هم با وفاداری کامل به چارچوب کلی اثر کلاسیک ما درست نمی‌آید تنها یک پهنه می‌ماند و آن جائی است که کارگردان بر آن حیطه‌ای عمیق و گسترده دارد و آن برداشت آزاد است و دو جریان موازی هم را دنبال می‌کند خسرو مرادی در دیداری بااینجانب این نکته را مطرح ساخت که همه عوامل این اجرا برای اولین بار است که روی صحنه می‌روند یا اساساً کار تئاتر انجام می‌دهند و من شگفت‌زده که این‌همه ذوق و استعداد تاکنون خاموش مانده، باری اجرای این اثر در تالار ماه برای ما مغتنم است و ما امیدواریم اجراهایی بر اساس متون شکسپیر یا ژان آنوی که شیفتۀ علم الاساطیر بود بیش از این‌ها بر صحنه بیاید.

ذکری از بازی خانم مرادی در نقش مدآ ضروری است که یک‌نفره اجرائی کامیاب را از کاراکتر مد را بر صحنۀ ماه می‌آورد و با ارتباطی ملموس ابعاد شخصیت پیچیدۀ مدآ را که مادری در سوگ نشسته است را اجرا می‌کند.
شادا و خوشا "مدآ"ی خسرو مرادی که عصر پائیزی شب آذرماه تهران را جلوه‌ای دیگر می‌بخشد.

 




نظرات کاربران