در حال بارگذاری ...
در گفت و گو با علیرضا کوشک جلالی اعلام شد:

«در انتظار آدلف» را از 12 بهمن ماه دوباره اجرا می‌کنیم

ایران تئاتر: نمایش «در انتظار آدولف» را باید جزو بهترین هایی سال ۹۶ دانست. نمایشی که علیرضا کوشک جلالی با کوله باری از تجربه به روی صحنه برد و توانست رکورد فروش سالن ایرانشهر را در سال ۹۶ بشکند.

علیرضا کوشک جلالی را بیشتر باید یک هنرمند تئاتر جهانی بدانیم تا ایرانی. او سالهاست به زبان آلمانی می نویسد و علاوه بر اجرای بیش از 45 نمایش  در این کشور و چاپ 4 نمایشنامه در انتشارات تئاتر مونیج و یک نمایشنامه در انتشارات گوته/حافظ شهر بن، در شهر کلن گروهی به نام  «علی جلالی آنسامبل» دارد. گروهی که نام آن را  بارها برای اجرای نمایش هایی همچون مسخ (کافکا)، با کاروان سوخته (کوشک جلالی)، پوزه چرمی (کراوزه)، سوسیس با گازخردل (کوشک جلالی) و جاده (فلینی) در جشنواره تئاتر فجر شنیده ایم.

او برای نمایش نامه «پا برهنه، لخت، قلبی در مشت»(با کاروان سوخته) جایزه نمایش نامه نویسی آلمان را دریافت کرد. نمایشی که بیش از 650 بار در کشورهای آلمان، سوئیس، اوکراین، بورکینا فاسو، روسیه، آمریکا، ایران، ترکیه و ...  و در فستیوال‌های بین‌المللی به روی صحنه رفت و همین تلاش و جدیت باعث شد تا در سال 2016 او به عنوان برنده جایزه افتخاری تئاتر شهر کلن مطرح شود.

کوشک جلالی علاوه بر این افتخارات بی نظیر، با اجرای 17 نمایش، چاپ بیش از 15 نمایشنامه و برگزاری کارگاههای متعدد بازیگری و کارگردانی در شهرهای مختلف کشور از جمله در تبریز، کرج، رشت، کاشان، کرمان، اهواز، آمل، یاسوج، بندر لنگه، گرگان، رشت، شیراز، اردبیل، خرم آباد، لنگرود، نوشهر، بند دیر در ایران نیز در زمره فعالان حوزه تئاتر قرار دارد.

او به تازگی نمایش «در انتظار آدولف» را در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه برد. نمایشی که توانست رکورد فروش سالن ایرانشهر را در سال 96 بشکند و همین استقبال گروه اجرایی را وسوسه کرد تا مقدمات اجرای مجدد آن در اوایل بهمن ماه را فراهم کنند.

در فضای تنفس میان دو برهه زمانی اجرای «در انتظار آدلف»، فرصت را غنیمت شمردیم و از این کارگردان خوش ذوق و توانمند دعوت به یک مصاحبه کوتاه کردیم. ایشان نیز با وجود حضور در آلمان و مشغله زیاد کاری، دعوت ما را پذیرفت و در گفت و گویی که اینبار فضای مجازی را در نوردید، به برخی از سوالات ذهنی مخاطبان این نمایش پاسخ داد تا تماشاگران علاقه مند با آمادگی ذهنی بهتری دوره دوم اجراهای این نمایش را از نظر بگذرانند:

 

نمایشنامه ای را به روی صحنه بردید که با وجود تعلق خاطر به تبار پوچی، مورد استقبال عمومی قرار گرفت و از اقشار مختلف جامعه جذب آن شدند، علت این استقبال را در چه دیدید؟

عنوان اصلی نمایشنامه«اسم» است. بر اساس فضای حاکم بر نمایش، عنوان «در انتظار آدولف» را انتخاب کردم، که برای مخاطب یادآور نمایشنامه کلاسیک آبزورد «در انتظار گودو» است. نمایشنامه ای که یک نگاه گزنده، تلخ و انتقادی به سیستم روابط روشنفکران در تمام جوامع دارد.

دلیل جذب مخاطب نیز به نظرم این بود که هم توانست با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کند و هم یک شیوه مدرن چه در نوشتار، چه اجرا و چه بازی گرفتن از بازیگران داشت. نکته برجسته در نمایشنامه این بود که خیلی ساده روابط اجتماعی خیلی پیچیده میان آدمها را بررسی کرد و مسائل روانشناسی را با یک قصه ساده مطرح نمود.

 

یکی از گلایه های برخی کارگردانانی در مواجه با ترجمه نمایشنامه های خارجی، عدم توجه مترجمان به تفکر نویسنده است و یکی از امتیازات ویژه اثر شما، اجرای کاری است که خود مترجم و دراماتورژ آن بودید، خیلی خوشحال می شوم بدانم که این مسئله، چه تاثیری در روند اجرای شما داشت؟

اینکه خودم مترجم و دراماتورژ بودم باعث شد تا با اشراف بهتری، در مقام کارگردان حاضر شوم. به عنوان یک دراماتورژ براساس روحیه ای که از تماشاگران می شناسم، سعی کردم، در عین وفاداری به اصل متن، بخش هایی را حذف یا مطالبی اضافه کنم تا بتوان محتوای نمایشنامه را عمیق تر مطرح کرد.

شاید انتقاداتی باشد که چرا عنوان نمایش را عوض کردم. در پاسخ باید بگویم که این نوع تغییرات بسیار رایج است، مثلن در آلمان نمایشنامه «خانه عروسک» ایبسن با نام «نورا» ترجمه شد و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. این تغییرات در راستای روانشناسی جامعه صورت می گیرد. من نیز در راستای بهتر شدن کار، تغییراتی دادم.

 

در این نمایش نکاتی مدنظر قرار گرفت که در زندگی امروز ما نیز کاملا مشهود است مثل اهمیت نامگذاری اسامی فرزند تازه متولد در خانواده، نگاه های خاص تحصیلکرده ها و روشنفکران به دیگران، طعنه به جوانان ازدواج نکرده، تعصبات و ...، این موضوعات با نگاه به دغدغه های جامعه مطرح شد یا در متن اصلی بدان ها توجه شده بود. شما چقدر در نزدیک کردن نمایشنامه به دغدغه های این روزهای جامعه تلاش کردید؟

این مسائل در نمایشنامه مطرح شده است اما در مهندسی کار کمی این موضوعات را برجسته تر جلوه دادم. مثل تعصبات خاصی که بین آدمها وجود داشت. به خصوص نامگذاری در خانواده ها که به یک موضوع حیاتی تبدیل شده است و برخی فکر می کنند با انتخاب نام قرار است انقلابی ایجاد کنند.  من و تیم اجرایی، سعی کردیم این بخش هایی که احساس می کنیم در آن حساسیت وجود دارد را با میزانسن ها، عوض کردن اسامی و... عمق بیشتری بدهیم. 

 

به نظر می رسد میزانسن های نمایش مناسب سالن بلک باکس است، آیا علاقه مند به تغییر سالن هستید؟

به نظرم شما در ایران زندگی نمی کنید و مشکلات کارگردانان در ایران را نمی بینید که چنین پرسشی مطرح می کنید. وقتی در یک سالن دو تا نمایش در یک روز با امکانات فنی محدود، اجرا می شود، اتفاقی که در تئاتر جهان کمتر می بینیم، چاره چیست؟ این فقر امکانات ماست. این امکانات است که کمر یک کارگردان را می شکند. تیم اجرایی هر روز برای آماده کردن صحنه هراس دارد آیا نور درست است، صدا درست است، دکور برای اجرا آماده می شود و ... اینها نشانه فقر امکانات  است. سالن نمایش کم است و کارگردان مجبور است با هر شرایطی بسازد.

 

شما تجربه بسیار خوبی در حوزه نمایش دارید، به عنوان یک صاحب نظر بفرمایید چرا کارگردانان بیشتر به سمت متون خارجی گرایش دارند؟

به عنوان کارگردانی که مرتب در حال اجرای نمایش است علاقه مند به متون فارسی هستم و اگر متنی برایم ارسال شود و خوشم بیاید با کمال میل می پذیریم. اما اینکه چرا کارگردانان به این سمت می روند را نمی دانم شاید به دلیل چفت و بست دراماتیک و مدرنی است که نمایشنامه های مطرح خارجی دارند.

 

اجرای مجدد نمایش قرار است از چه تاریخی آغاز شود؟

از 12 بهمن.

 

گفتگو از علی رحیمی

 

 




مطالب مرتبط

نظری بر نمایش «جنون محض» نوشته مایکل فرین و کار علیرضا کوشک جلالی

اجرای کمدی در مرزهای گروتسک
نظری بر نمایش «جنون محض» نوشته مایکل فرین و کار علیرضا کوشک جلالی

اجرای کمدی در مرزهای گروتسک

حمیدرضا کاظمی‌پور*: یک گروه بازیگران تئاتر در حال آماده‌سازی اجرایی برای صحنه هستند و در خلال آماده‌سازی اثر برای اجرا، نقبی بر فرایندهای پیچیده تولید، آماده‌سازی و پشت‌صحنه تئاتر ...

|

نظر دو هنرمند درباره نمایش «هیدن»

نظر دو هنرمند درباره نمایش «هیدن»

علیرضا کوشک‌جلالی و سعید اسدی شب گذشته به تماشای نمایش «هیدن» نشستند و گفتند خون جدیدی در رگ‌های تئاتر ایران جاری شد و این نمایش باید در عرصه بین‌المللی نیز حضوری پر رنگ داشته باشد.

|

نظرات کاربران