در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «اِل کلاسیکو» به کارگردانی مسعود ترابی

همیشه از روی ریباند، چیپ چهل سانت بزن

ایران تئاتر، کیارش وفایی: همیشه در طول زمان‌های مختلف، مبارزه و کسب قدرت برای انسان امری حیاتی به شمار آمده است. زیرا که ماندگاری آدمی در اکثر مواقع از این طریق تثبت می‌شود و همچنین نبرد در اکثر اوقات نیز از جمله اموری است که به آدمی قدرت و اعتبار می‌بخشد. حال تفاوت ندارد که این میدان کارزار جبهه جنگ، جامعه، خانواده و... باشد، فقط باید آگاه بود که همیشه فکر یا دستت روی ماشه باشد تا در زمان ضروری غالفگیر نشوی.

اگر کمی با تامل و دقت به ساختار جهانی که در آن زندگی می‌کنیم نگاه بیاندازیم متوجه خواهیم شد که هر کس بنابر اختیاراتی که دارد برای دسترسی به اهداف خود تلاش می‌کند. در واقع آدمی می‌کوشد با ترفندهای مختلف برای زندگی خود و اطرافیانش شرایطی را پیش آورد که بتوانند لحظات آرامی را تجربه کنند. حال این آرامش و ثبات لازمه‌هایی برای خود دارد که در صورت بودن آنها می‌توان این خواسته را به ثمر رساند که مهمترین آنها قدرت است. اگر از این زاویه به جهان نگاه کنید متوجه خواهید شد دلایل بسیاری از جنگ کشورها با یکدیگر و حتی جنگ‌های جهانی برای به دست آوردن قدرت و البته آرامش مردم یک کشور پیش آمده است و تا آخرین لحظه هیچ کشوری از کوشش برای رسیدن به حقش دست برنداشته است. لذا باید باور داشت که زندگی هم یکی از آن مرتبه‌هایی است که انسان برای رفاه بیشتر و شرایط بهتر تلاش می‌کند تا به سر منزل مقصود برسد. البته گاهی هم این تلاش بی‌وقفه به جنگی داخلی تبدیل می‌شود و همه چیز در زمانی کوتاه به آتش کشیده شده و دودش به آسمان می‌رود. حفظ خونسردی، ورود استراتژیک به منطقه جنگی زندگی و همین طور تلفظ کلمات مناسب برای آتش بس از مواردی است که باید هر کدام از دو طرف دعوا بتوانند از آن به خوبی برای ثبت حرف خود استفاده کنند. روشی که در آن انسان‌های بدون تاکتیک همیشه بازنده از میدان بیرون می‌روند.

نمایش «اِل کلاسیکو» جهان داستان خود در خانه یک زوج تعریف داده است که هر کدام از آنها طرفدار یکی از دو تیم این شهرآورد اسپانیایی هستند. جدالی برای نود دقیقه هیجان انگیز و پُر استرس... البته این کارکرد تا ده دقیقه ابتدایی نمایش ادامه داشت زیرا که مسیر و جهت نویسنده و کارگردان این نمایش باتوجه به دیدگاهی که در این متن داشته است به سمت جامعه و یک زندگی زناشویی با دست اندازهای فراوان رسید. رابطه دونفره‌ای که در آن کسب قدرت برای به دست آوردن کاناپه مورد علاقه، کنترل تلویزیون نبوده، بلکه بیشتر از همه چیز روابط در این نبرد ملاک قرار گرفته است. رابطه‌ای که در آن بیشتر وقت یک زوج به کشیدن نقشه برای گرفتن اعتبار و مالکیت بیشتر صرف شده است. خواب آشفته زن خانواده شروع جرقه زدن یک جنگ تمام عیار است که آنها چون غول‌های جهان فوتبال رو به روی هم می‌ایستند و همه چیز دوباره از نو آغاز می‌شود. در واقع باید گفت که در این نمایش نویسنده و کارگردان اثر کوشیده است که ضعف‌های موجود در یک رابطه را به مخاطب خود گوشزد کند و راهکاری را برای ادامه بهتر زندگی در شرایط جدید پیشنهاد بدهد. حال این اتفاق و تمهید با استفاده از کمدی موقعیت در جهان داستان شکل می‌گیرد تا مخاطب بتواند با علاقه بیشتری این تراژدی محض را که در لایه‌های زیرین بستر این روایت است دنبال کند. البته جریان‌های فرعی نیز با ورود شخصیت‌هایی که در روند اصلی نمایش تاثیرگذار می‌شوند با پیش آوردن کمدی موقعیت حالتی روان و خوانا به خود می‌گیرد. بنابراین این پذیرش از سوی مخاطب به آن دلیل است که در این اثر با مسائلی رو به رو می‌شود که آنها را بسیار در اطراف خود و در زندگی واقعی‌اش دیده و تجربه کرده است. حال باید گفت در این مجال نویسنده با زیرکی کوشیده است با استفاده از اتفاق‌هایی که برای مردم آشنا است آنها را پای متن خود بنشاند تا بتواند پیام متنش را با زبانی شیرین و البته گزنده منتقل کند. شاید بتوان گفت بهترین شیوه‌ای که کارگردان اثر برای رسیدن به هدف خود به کارگرفته استفاده از کمدی و با تاکید فراوان کمدی موقعیت بوده است. زیرا که همه چیز در لحظه متولد شده، شعله می‌گیرد و در اندک زمانی خاکستر می‌شود. درست مانند لحظاتی که در زندگی بسیار رخ می‌دهد.

اصولا برخورد با مقوله‌های اجتماعی و کارگردانی اثری با این خصوصیات جزو رویکردهایی به حساب می‌آید که باید با دقت و دیدگاه خاصی با آن برخورد داشت. زیرا که هر لحظه امکان دارد در نمایش از مسیری که مدنظر است دور شوی و ترفندهایی مدنظر قرار گرفته شده تاثیر خود را بر شاکله اثر نداشته باشد با این توضیح که نوع بیان متفاوت مسئله‌ای که روزانه جامعه با آن سر و کار دارد بسیار کار مشکلی است. زیرا که پرداختن به چنین موضوعاتی باید از قاعده‌ای استفاده کند که زاویه تازه‌ای را پیش روی مخاطب قرار بدهد که در نمایش «اِل کلاسیکو» تا اندازه‌ای از این تکنیک استفاده شده است. البته باید یادآور شد که نویسنده و کارگردان این اثر کوشیده است با سفر به گذشته زن و شوهر داستان خود لحظاتی را از دو زاویه مختلف مشکلات و تفکرات آنها نسبت به یکدیگر به میان آورد تا با خلق موقعیتی جدید به هدف خود نزدیک شود و مترصد آن باشد که مخاطب را تا آخرین لحظه روی صندلی درگیر اتفاقات جهان خود کند.

این نمایش با آنکه از یک نویسنده و کارگردان بهره گرفته است اما این دو مقوله در ترازوی سنجش کفه‌های هم وزنی ندارند. زیرا اینکه متن بر اساس درامی که طراحی شده است بسیار بر فضای نمایش حاکم است و اتفاق‌ها را پیش می‌برد. اما نباید غافل شد که نوع هدایت شخصیت‌ها با رویکرد اجتماعی متن و البته کنش‌هایی که در موقعیت پیش می‌آید خود ترفندی نیاز دارد که شگرد هر مربی یا به نوعی کارگردان با دیگر هم صنفی‌های خود در تصویرسازی‌هایی که انجام می‌دهند فرق دارد درست مانند روزگار که هر روز یک شکلی از خود را نشان می‌دهد.

یادمان نرود که اِل کلاسیکو یعنی همان زندگی. چند شوت به تیر، چند کرنر، چند آفساید، شوت، گل... البته باید همیشه خودمان را روی نیمکت سرمربی احساس کنیم تا بتوانیم متفاوت باشیم و دیگر هیچ.   

 

 




نظرات کاربران