محمودرضا رحیمی کارگردان نمایش دایره گچی قفقازی در فجر 36:
برشت اینها را از ما خواسته
ایران تئاتر:«دایره گچی قفقازی» به کارگردانی محمودرضا رحیمی اولین اثر نمایشی سی و ششمین جشنواره بین المللی فجر در تالار سایه تئاتر شهر است. اثری از برتولت برشت و با خوانش، دراماتورژی و کارگردانی محمودرضا رحیمی که از ۲۸ آذرماه به روی صحنه رفت و امروز قرار است در دو سانس ۱۶:۳۰ و ۱۸ در معرض دید تئاتر دوستان قرار گیرد.
محمودرضا رحیمی که اولین بار به عنوان دستیار استاد سمندریان این نمایش را در سال 1377 در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برده بود، در پنجمین جشن آکادمی سمندریان تابلوهایی از این نمایش 4 ساعت و نیم را به اجرا گذارد و بعد از آن فرایند اجرای عمومی را طی کرد و آماده حضور در جشنواره شد.
به منظور آشنایی مخاطبان جشنواره تئاتر فجر با اولین نمایش تالار سایه، مصاحبه با ایشان انجام دادیم:
چرا این متن را برای اجرا انتخاب کردید؟
در جشن پنجمین سال بزرگداشت استاد سمندریان به سفارش آکادمی، قرار شد دایره گچی قفقاز را که در سال 77 توسط استاد سمندریان با حدود 117 نفر در یک زمان 4ساعت و نیمی، 45 روز در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت و من افتخار دستیاری استاد را در آن نمایش داشتم، یکبار دیگر آماده کنیم. ابتدا یک اجرای 40 دقیقه ای برای جشن آماده شد که جناب آقای مهندس شفیعی و پیمان شریعتی میهمانان ویژه آکادمی، از کار خوششان آمد. لطف کردند از من خواستند که کار را برای اجرای عموم آماده کنم. با حمایت آنها از شهریورماه تمرین شروع شد.
نحوه اجرای متفاوتی از این نمایش داشتید، اگر ممکن است کمی در خصوص ایده هایی که در بخش اجرا مدنظر قرار دادید صحبت کنید؟
با توجه به تعریفهای جدیدی که در تئاتر به وجود آمده، احساس کردم لازم است از حرکت بیشتری در نمایش استفاده کنم.
کار را تحلیل کردم و سپس به تجزیه و تقطیع رسیدم تا ببینم کدام صحنهها نیاز به حرکت دارد. برای اجرای نمایش نیاز به مکان و زمان داشتم که مکان و زمان را خود نمایشنامه به من میداد. مکان نمایشنامه، قفقاز است و زمان آن هم درست به دورهای بر میگردد که آقا محمدخان قاجار به دنبال کریم خان زند میگشت و منجر به تغییر سلسله زندیه به قاجاریه شد. بعد از آن هم جنگ با گرجستان اتفاق افتاد و گرجستان طبق معاهدهای از ایران جدا شد. بنابراین زمان و مکان نمایش را خود برشت بر اساس مستنداتی کاملاً دقیق ارائه کرده بود و من موسیقی و حرکات را بر اساس این دو معیار تنظیم کردم.
باید یادآور شوم این اجرا بر چند پارامتر از برشت متمرکز است. اولین مسئله مونتاژ بود و در این فضای خالی باید همه چیز را در تاریکخانه ذهن مخاطب به وجودآوریم. خیلی روی این موضوع کار کردیم و تلاشمان بر این بود اجرایی پرانرژی و پرتپیش داشته باشیم.
بر روی فرهنگ گرجستان مطالعه زیادی کردیم. از متن اریک بنتلی که خیلی روان به زبان انگلیسی ترجمه شده بود و برشت در زمان ترجمه بر آن نظارت داشت استفاده نمودیم و روی روایت ها، لایه های روایی اعم از روایی گفتار، روایی بدن، روایی شعرگونه، روایی ترانه سرایی، روایی همسرایی و ... که مدام به ما می گویند تئاتر می بینیم و شرایط در هر لحظه در حال تغییر است، اتد کردیم. کار سخت و طاقت فرسایی بود و خوشحالم که توسط شاگردان قدیم ودوستان جدید خیلی خوب اجرا شد.
در نمایش هایی با رنگ و بوی روایی جایگاه بازیگر بسیار مهم است. چون علاوه بر اجرای نقش، گاها جای خالی اشیا، محیط، حتی صدای پیرامون و ... را نیز پر می کند.
بازیگران کم تجربه چگونه به این مهم جان دادید؟
زمانی که تصمیم به اجرای دایره گچی قفقازی گرفتم، نمیتوانستم 100 نفر را روی صحنه بیاورم چرا که سالن این اجازه را به من نمیداد و از طرفی خودم نیز علاقهای به انجام این کار نداشتم. از طرفی احساس کردم زمانه دیگر به شکلی نیست که بتوانم گروهی نیمه حرفهای را آورده و برایشان سودای اجرا ایجاد کنم چرا که وضعیت سالنها تغییر کرده و شکل تئاتر عوض شده است. بنابراین در نخستین قدم نقشهای اصلی را برای خودم ایجاد کردم. کار را بر اساس تقطیعهایی که انجام داده بودم پیش بردم و هر کسی حداقل 4 یا 5 نقش را به عهده گرفت و قرار شد نقشهایش را در حین اجرا تغییر دهند.
برای من همواره، بدن، حرکت و ژستهای کوتاه، دغدغه و مسئله بوده است. به نظرم اعضای گروه بسیار موفق توانستند این ژستها را به وجود آورند چرا که بازیگرهای باهوشی هستند. برایم مهم بود که بدن بتواند جای تغییر لباس و گذشت زمان را بگیرد که فکر میکنم همینطور هم شد. دنیای بدن را به کلام اضافه کردم. این میزان از حرکت بدنی که در اجرای فعلی دایره گچی قفقازی وجود دارد را نمیتوانستید در نمایش استاد سمندریان ببینید چون در آن نمایش حرکت بدنی تعریف خاص خودش را داشت. من در تقطیع، تم اصلی نمایش که میخواستم در موردش حرف بزنم را پیدا کردم و تمهای فرعی را بیرون کشیدم تا اصل حرفم را بزنم. بنابراین به اتفاقاتی رسیدم که بهترین راهکار برای صحنههای مختلف نمایش بود.
یکی از تاکیدات شما در این نمایش بر موضوعات بومی بود و ما در یک دو صحنه در کنار رقص آذری، با آداب و روسم لری، کردی و حتی لهجه مشهدی روبرو شدیم. چرا تصمیم گرفتید این موقعیت ها را به نمایش اضافه کنید؟
برشت اینها را از ما خواسته، تاکید صریح برشت این است که از زبان خودتان در جای جای کار استفاده کنید و ما هم براساس نگاه ایشان اقدام کردیم. البته موسیقی و رقص ها قفقازی است که به رقص و موسیقی آذری نزدیک است. زبان لری، مشهدی و کردی را نیز وارد کار نمودیم و در یکی از مهمترین صحنه هایمان که با پارادوکسی به نام جشن و عزا روبرو بودیم در جریان تمرین، به این موقعیت کمدی رسیدیم.
سوال آخرم را به جشنواره فجر مختص می کنم، نظرتان در خصوص جایگاهی که این جشنواره می تواند برای معرفی تئاتر کشور در عرصه بین المللی داشته باشد و نیز تبادل اطلاعات در این حوزه چیست؟
من از این تجربه های گوناگون راضی نیستم. اینکه تجربه های گذشته را خط بزنیم و مسیر جدیدی را ازمایش می کنیم تئاتر ما را به جلو نمی برد. ما باید از دل تجربیات گذشته راه جدید را پیدا کنیم. متاسفانه در حال حاضر مدام در حال تجربه جدید هستیم و به نظرم تئاتر فجر جای تمرین و آزمایش و خطا نیست. من خواهش می کنم که این موضوع را زودتر درک کنید. جشنواره فجر مهمترین اتفاق منطقه است قدرش را بدانیم.
به طبع اگر با همین روند جلو برویم جشنواره هر سال برگزار می شود، با کیفیت هم برگزار می شود اما به ازای هر سال تجربه، یک گام بلند به سمت اینده برداشته نخواهد شد.