جشنواره سیوششم به روایت حواشی الدوله / 4
شور و حال مردمی ، خونریزی هملت در کشتارگاه تا عقیم ماندن حاشیه سازی «روز عقیم»
ایران تئاتر- حسین سینجلی: خونریزی هملت در کشتارگاه تئاترشهر، زیرنویسهایی که قرار نیست خوانده شود، چشم روشنی تلویزیون به تئاتریها، داوری به مثابه راه رفتن روی شیشه شکسته، عیقم ماندن حاشیه سازی های عقیم ، اشتباه ایران کنسرت در فروش بلیط نمایش «هر طور شما بخواهید» و نکتههای یه دوست قدیمی از دیدن یک نمایش در جشنواره، عناوین چهارمین گزارش حواشی الدوله از جشنواره تئاتر فجر است.
امروز صبح به خاطر برگزاری نشست گروه اجرایی نمایش «هملت» از کشور آلمان که نخستین اجرایشان در سالن اصلی تئاترشهر بسیار مورد توجه دوستداران تئاتر قرار گرفته بود، حواشی الدوله سر صبح زودتر از همه آمده بود و مطالب امروزش را مهر و موم شده! به نگهبانی ساختمان داده بود، که به دست من برساند. گویا بعد از نشست «هملت» میخواهد به دیدن نمایش «مناظر مجرم» که قرار است با حضور سفیر هلند در گالرى ایرانشهر افتتاحی شود، برود. به همین خاطر بعید دانسته که بتواند تا بعد از ظهر همدیگر را ببینیم.
طبق روال روزهای گذشته آنچه در پی میخوانید حاشیههای چهارمین روز جشنواره تئاتر فجر به روایت حواشی الدوله است:
بعداز ظهرهای پرنشاط زمستانی با طعم تئاتر
اگه یه نگاهی به مهمترین اخبار و رویدادهایی که در پنج، شش ماهه گذشته ذهن افکار عمومی جامعه را به خود مشغول کرده بندازیم، در روزهایی که اتفاقهایی از نشاط جامعه کاسته و بعضا حتی جامعه را داغدار کرده تعدادشان بر رویدادهای شادیبخش میچربد، بیتعارف بگم شادی و شور و خنده مردمی که به جشنواره می آیند،لذت تماشای تئاتر در روزهای جشنواره را دوچندان میکنه . مخاطبانی که در کمال آرامش گرد گروههای خیابانی حلقه زده و با شور و نشاطی که وصف آن کار آسانی نیست، در نهایت به خاطر ماهیت انچه که در تئاتر وجود دارد قطعا کمی هم اندیشهورزی میکنند.شور مردم را اگر می خواهی ببینید توصیه میکنم که این روزها به محل هایی که جشنواره تئاتر فجر برنامه دارد سری بزنید و از این لذت تا میتوانید انرژی بگیرید. ضمن اینکه در این بین قطبه میخورم که تئاتریهایی که میتوانند با آثارشان فضای جامعه را تا این حد شاد و پر نشاط کنند، مخصوصا آنها که بر لب همنوعان خود لبخند مینشانند نزد آفریدگار جایگاه ویژهای دارند. به یقین این تاثیر اجتماعی اگر در رسانه ملی پوشش فراگیر یابد به کل جامعه ایران تسری پیدا می کنه .
شور و حال مردمی ، نظم سالن ها و تورو به خدا اول کسایی که شماره صندلی دارند!
شور و ولولهای در حواشی سالنهای جشنواره میبینم. حس تشنگی اهل تئاتر برای مواجهه با نمایشی که تاثیر قابل قبولی بر آنها بگذارد. آقایی جلوی ورودی با موبایلش بسیار مدرنیزه هولوگرام بلیط را چک میکند. در سالن انتظار میمانیم تا اعلام میکنند که آنهایی که شماره صندلی و ردیف دارند میتوانند وارد شوند. پیش از این اعلام رسمی دوستان نظم دهنده جلوی در تعدادی افراد را که نمیشد فهمید آشنای نسبی هستند یا سببی، با احترام وارد سالن کردند. وقتی در صفی پیش میرفتیم و دوباره چک میکردند مدام تاکید می شد که لطفا فقط اونهاییکه شماره صندلی و ردیف دارن اول بیان داخل. جلوی صف چند زن و مرد که ظاهرا اهمیتی به فرمایش مراقب سالن نکرده بودند و بیردیف و شماره صندلی اومده بودند تجمع کرده و کنار نمی رفتن. حکایت غریبی بود تا بالاخره نشستیم روی صندلی مربوطه.کار به تورو به خدا اول کسایی که شماره صندلی دارند! رسید
خونریزی هملت در کشتارگاه
موتور جشنواره در روز چهارم کمکم حسابی گرم شد و با نخستین اجرای نمایش «هملت» در سالن اصلی تئاتر شهر حسابی دور گرفت. به جورایی میشه گفت جمعیتی که در چهارمین روز جشنواره به دیدن کارها اومده بودند قطعا دو برابر روزهای قبل بود. البته قابل پیشبینی بود چراکه بعد از اجرای «دو دلقک و نصفی» در روز اول و دور روز خالی رفتن، قرار بود میزبان نمایشی باشه که خیلیا منتظرش هستن. صرفه نظر از اینکه درباره کیفیت نمایش دو دیدگاه کاملا متضاد وجود داره ،تعداد از تماشاگرا بعد از حدود 40دقیقه سالن را ترک کردند اما مابقی تماشاگرا اونقدر کار را دوست داشتن که مدت طولانی در پایان به تشویق گروه اجرایی پرداختن. اما چی بگم از رفتارهایی که در زمانهایی که مثلا سالن شلوغه و عدم وجود ذرهای گذشت و تحمل.
اول اینکه در اجرای «هملت» در سالن اصلی زودتر از موعد باز شد و به همین خاطر عده زیادی با کارتهای vip وارد سالن شده بودند. به همین خاطر بسیار تماشاگرانی بودند که با اینکه بلیطهایشان شماره صندلی هم داشت اما مجبور بودند به نشستن روی پلهها اکتفا کنند.
حجم تماشاگرانی که میخواستند وارد سالن اصلی بشن اونقدر زیاد بود که رسما دوستانی که مسئول کنترل و نظم بودن کاری ازشون برنمیاومد و بالاخره یکیشون از کوره در رفت و با یکی دوتا از تماشاگرا اندکی همدیگر رو نوازش کردن، ولی خوشبختانه با حضور بچههای تئاترشهر و پادرمیونی اونها نوازش در همان مرحله تمام شد و به آسیب بیشتری منجر نشد. این که ختم به خیر شد، هنوز نمایش شروع نشده بود که در سالن هم بر سر نشستن تماشاگرا روی صندلیهاشون و اینکه فلانی جای من نشسته، آقا اینجا نشین، اونجا بشین و... بیاغراق دلم برای بروبچههای تئاترشهر سوخت. یعنی بچههای روابط عمومی تئاترشهر برای اینکه بالاخر این جمعیت رو در سالن بنشونن از جان گذشتند.
آقای دوربینی در نوع جدید
من شانس آوردم که تونستم روی صندلی خودم بشینم. ردیف 5 صندلی شمازه 9. پشت سرم دوستی به دوربین فیلمبرداری بزرگ با سه پایه حجیمش را آماده و کادرش را هم بسته بود تا مثل سایر آثار از اجرا فیلمبرداری کنه. تماشاگرایی که پشت دوربین بودن اعتراض کردن که دوربین جلوی دیدشون رو گرفته. دو سه نفری هم که صندلیشون همون جایی بود که آقای فیلمبردار دوربینشو گذاشته بود میخواستن سر جاشون بشینن اما این رفیق یه هیچ وجه حاضر نبود جای دوربینشو تغییر بده و میگفت اصلا نباید برای این دو سه صندلی رو بلیط بفروشن. خلاصه اعتراض تماشاگرانی که در ردیفهای پشت بودن کارو به جایی رسوند که مسئول حراست سالن اومد اما با بیتوجهی دوست فیلمبردار، کار به جای باریک کشید و دو سه تا نوازش بین دوستان رد و بدل شد. البته این نوازش ها در حالی رد و بدل میشد که بنده خدا هوشنگ قوانلو هر چی اون وسط میگفت دوستان اینجا یه محیط فرهنگیه و زشته... هیج فایدهای نداشت که نداشت.
خلاصه «هملت» آلمانیها در حالی شروع شد که فضای صحنه فضای یک کشتارگاه بود و کلی سطل خون هم روی صحنه ریختن. اما این تماشاگرا بودن که کارشون داشت به شکل جدی به خونریزی میرسید.
زیرنویسهایی که قرار نیست خواندنی شود
با اجرای نمایشهای خارجی در جشنواره داستان تکراری اشکال در زیرنویسها شروع شد. طبق روال سالهای گذشته امسال هم گویا این جریان ادامه داره. روز چهارم تماشاگرای نمایشهای «دهن گنده» از بلژیک در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر و «هملت» از آلمان در سالن اصلی تئاترشهر نسبت به خوانا نبودن زیرنویسهای تعبیه شده و ریز بودن فونتها خیلی گلایه داشتن. البته درباره نمایش «هملت» شنیدم که قراره مشکل ناخوانا بودن زیرنویسها از اجرای امروز برطرف بشه. امیدورام درباره نمایش «دهن گنده» هم این اتفاق بیفته. راجع به نمایشهایی که در روزهای آینده قرار اجرا بشن هم باید صبر کرد و دید که چه میشود.
چشم روشنی تلویزیون به تئاتریها
امسال هم مثل همه سی و پنج سال گذشته رسانه ملی به ویژه تلویزیون اونطور که تئاتریها توقع دارن، عمل نکرد ه و کماکان همان شبکه چهار است که یکه تازی میکند. البته انصافا بچههای رادیو برخلاف همکاراشون در تلویزیون، حسابی در پوشش جشنواره تئاتر فجر فعال هستن و باید بهشون دست مریزاد گفت. دو شب پیش اتفاقی شبکه چهار با دیدن چهره مهرداد خان رایانی مخصوص روی برنامه توقف کردم تا ببینم جریان از چه قرار است. برنامه «چشم شب روشن» با اجرای مهرداد خان داشت به چالشها و چشماندازهای جشنواره تئاتر فجر میپرداخت و میهمان برنامهاش هم سعید خان اسدی، دبیر دو دوره قبل جشنواره بود. تا اینجا خب مورد خاصی نبود اما بعد از چند دقیقه که کمی بیشتر روی صحبتهای مجری برنامه دقت کردم، خیلی واضح متوجه شدم که گویا جناب رایانی مخصوص که سال های قبل از برگزار کنندگان جشنواره بود، خیلی از جشنواره امسال راضی نیست! هرچند مجری محترم چند باری ادعای بیطرفی در در جشنواره را داشت اما درباره رزیدنسیها و آف استیج به شکلی رفتار کرد که میهمانان برنامهاش را نیز به خنده واداشت.
داوری به مثابه جمع کردن خرده شیشه
هنگام اجرای نمایش «اتاق ورونیکا» به نویسندگی آیر اوین و کارگردانی حسین اکبرپورش که از مشهد به جشنواره فجر آمده و در تالار حافظ کارشونو اجرا کردن، در حین اجرا حباب لوستر بر اثر باز و بسته شدن متعدد در میشکنه و خرده شیشهها روی زمین پخش میشن. اما به خاطر اینکه تو اون صحنه میزانسن به شکلی بوده که بازیگر باید در کنج صحنه قرار میگرفت تا خرده شیشهها آسیبی به پایش نرساند. البته با اینکه بازیگر کار بیتوجه به خردهشیشهها و با اینکه پاش زخمی هم شده بود کارش را ادامه میداد، داورهای حاضر در سالن در حرکت جالب بدون اینکه کارو متوقف کنن شروع به جمع کردن شیشهخردهها کردن و بازیگر هم به کارش ادامه داد. خدایی کار داورا ایول داره.
عیقم ماندن حاشیه سازی های «عقیم»
اگه بگم حاشیههای نمایش «عقیم» دیگه به حدی زیاد شده که منِ حواشی الدوله هم دیگه تمایلی به پیگیریش ندارم، اغراق نکردم. آخه این نمایش از اول هم حاشیه ای نباید می داشت ! جشنواره و اجرای رسمی یک قانون و اصولی داره که قابل تسامح نیست . مخلص کلام در ادامه تمام حاشیههایی که کارگردان برای اجرای این کار در جشنواره ساخت، بالاخره با اعلام رسمی شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی، و پس از ارزیابی مجدد نمایش «روز عقیم» این شورا اجرای این اثر در سیوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر باانتشار بیانیهای مبتنی بررعایت نکردن نکات کمورد نظر شورا ، این اجرا را منتفی اعلام کرد و پروانه اجرا در جشنواره برای این نمایش صادر نشد. البته چون تمام بلیطهای این اثر فروخه شده بود سایت ایران کنسرت پس از قطعی شدن لغو اجرا، با تماس به تمام کسانیکه بلیطهای این کار را خریداری کرده بودند تماس گرفته و ظرف ۴۸ساعت هزینه تماشاگران را عودت دادند. حداقل اگه کنسل شدن اجرای نمایش حسین کیانی خیلیها خوشایند نبود! اما حرکت سریع ایران کنسرت در عودت پول بلیطها را میشه یه پوئن مثبت برای این سامانه دونست.
اشتباه ایران کنسرت در فروش بلیط نمایش «هر طور شما بخواهید»
یکی دیگه از مواردی که در روز چهارم باعث تعجب بود اشتباهی بود که در سایت بلیط فروشی برای نمایش «عمارت روبرو» از ابتدا رخ داد. در واقع برای نمایش «هر طور شما بخواهید» فقط یک تماشاگر توانسته در هر روز بلیت بخرد، در حالیکه مدت این نمایش 15 دقیقه است و در هر اجرا یک مخاطب خواهد داشت . یعنی هر یک ربع یک اجرا روی صحنه می رود ولی دیگر نوبتهای اجرا بر اثر همین اشتباه خالی مانده است!
نکتههای یه دوست قدیمی از دیدن یک نمایش در جشنواره
روز گذشته به اتفاق آقای غلامرضا رمضانی از قدیمیهای فعال در سینما و تئاتر است برای دیدن نمایش «سندرم پاهای بیقرار» به سالن چهارسو رفتم چون می دونست من اهل حاشیه ام ، چند خطی و چند نکته خودمونی رو که نوشته بود به من داد و منم بی هیچ تغییری براتون نقل میکنم:
در اجرای «سندروم پاهای بیقرار» بازیگران به روال نمایشهای رادیویی روی صندلی مقابل ما نشسته بودند و روایت سرگردانی فرهاد را یک به یک تعریف میکردند. فرهاد برای رسیدن به آرزویی نامعلوم مهاجر شده و سر از استرالیا درآورده. هر کدام از نقشآفریننان تنها کلام داشتن و گاهی اگر ناپرهیزی میشد از یک صندلی به صندلی دیگر منتقل میشدند. روی زمین و پیش پایشان سه السیدی بود که گاه نمایش قطعاتی از روایت یا برای کمک به تفهیم روایت بخشهایی از فیلمی به نمایش گذاشته میشد که قطعا فقط ردیف اولیها میتوانستن ببینند. هجران و درد فرهاد و بیمهریهایی که به او شده بود حس هجرتی میداد که شاید برای کسب اندیشه و دریافت علم تن به این ریاضت داده که نهایتا متوجه میشویم که همه هیاهو برای رسیدن به هیچ بود.
شور خیابانی ها برای مردم در گذر
وقتی بیرون زدم هیاهویی دیدم در محوطه جلوی تئاتر شهر. بسیار مردمی که شیفته در سرما به تماشای یک نمایش خیابانی ایستاده بودند... چقدر هم نمایش خیابانیشان جداب و جالب بود. در مسیر به چند نکته از دیدن نمایش «سندروم پاهای بیقرار» رسیدم از جمله اینکه:
مهم نیست تایم نمایش چقدره... مهم اینه اگر نمایش حرفی برای گفتن نداشته باشه و مدام در مسیر جاده خاکی باشه هر دقیقهاش برات یک ساعته و عذابی جانفرساست.
تئاتر مدرن یعنی چند نفر نشستن روبروی تماشاگر و هی خاطره و حس میپراکنن... چیزی بنام میزانسن و تقابل حس و درگیری درونی هم خیلی قدیمی و دمده است.
برخی از نوجویان هنر نمایش متصورند که نمایش یعنی با هم بودین و دورهمی فان و اصلا هم نگاه و نظر تماشاچی اهمیتی نداره.
مراقب باشین برخی از نمایشها تلاش کردن در مدیوم سینما باشن و البته غالب فیلمهای این زمانه هم تبدیل به نمایش تلویزیونی شدن.
دلخور نباشین اگر نویسنده و کارگردان نمایشی به اجبار نظر و علاقه شخصیاش رو بهتون تحمیل میکنه. چون اون نمایش محل تاخت و تاز اوشونه و به شما و ما ربطی نداره.