نقد «شلتر» نمایش حاضر در فجر36
نمایشی که مسئولین باید به دیدن آن بنشینند
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : شلتر اصطلاحی است که برای پناهگاهها و مکانهایی که افراد بیخانمان در آنجا زندگی میکنند بکار میبرند. شلتر به معنی پناه است. نمایش در خصوص تعدادی از زنان بیپناه و کارتون خواب است که در یک شلتر گرد هم جمع شدهاند.
نمایش «شلتر» به کارگردانی امین میری، چهارشنبه 4 بهمن ساعت 16:30 و 19 در سی و ششمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار قشقایی به صحنه می رود؛ به همین بهانه نقد نمایش را بازنشر می کنیم.
امین امیری با گروهی متشکل از چند نفر برای این نمایش دو سال تحقیق و پژوهش و مصاحبه با زنان و دختران کارتون خواب وبی پناه انجام داده است. تا بتواند نمایشی در این خصوص را به صحنه بکشد. نمایشی که سراسر درد است و رنج و ظلم وبی خانمانی و عدم رعایت حقوق زنان در خانواده و اجتماع و... این زنان عمدتاً مورد ظلم و تعدی و تجاوز وبی مهری و عدم درک و... از سوی نزدیکان وفامیل و شوهر و برادر و پدر ونهایتاً اجتماع قرارگرفتهاند.
تمام این موارد آنان را بهسوی اعتیاد و مواد مخدر و فحشا سوق داده است که در هیچکدام از این موارد مقصر نیستند. درواقع این شرایط پیشآمده برای این زنان است که منجر به ترک خانواده اعتیاد و درنهایت کارتون خوابی و... شده است. داستان هریک از این زنان کافی است تا انسان را تکان دهد و ما را به این فکر وادارد که اصولاً انسان هستیم؟ ما که اینهمه درد و رنج و آوارگی همنوعان وهم وطنان خویش را میبینیم و از کنارشان بهراحتی میگذریم و «ککمان هم نمیگزد». نمایش شلترکاری ستودنی و قابلتقدیر است که باید برای مسئولین در هر ردهای به نمایش دربیاید واین ، آنها هستند که ابتدا باید به دیدن نمایش بنشینند. تا بلکه تلنگری بر وجودشان وارد آید. هرچند که این نمایش نه تلنگر بلکه پتک محکمی به وجود آدم وارد میکند. البته اگر بفهمیم و متوجه بشویم و هنوز وجودانی برایمان باقیمانده باشد؛ اما از اینها که بگذریم ابتدا به متن نمایش میرسیم. متنی که بر اساس تحقیق و پژوهشهای گروه تحقیق به سرپرستی امین امیری نگاشته شده. اما به لحاظ دراماتیک و شیوه نوشتار تئاتر مستند ازآنچه که ادعاشده است یعنی نمایش مستند به دور است. پرواضح است که نویسنده نه بر اساس شخصیتها و اعمال و رفتار و تفکر و واگویه ها و... آنان بلکه بهعنوان یک نمایشنامهنویس خواسته متنی تئاتری با رعایت همه آنچه که مربوط به نگارش چنین متنی است را بنویسد.
لذا همهچیز بهنوعی تصنعی به نظر میرسد هرچند که سعی کرده اینگونه نشود و حالت مستند گونه در آن رعایت شده و به چشم آید؛ اما از نوع شخصیتپردازی و دیالوگهایی که در دهان هر یک شخصیتها گذاشتهشده رد پای نویسنده کاملاً مشهود است. هرچند که درجاهایی هم توانسته به مستند گونه گی تا حدودی نزدیک شود. اما معلوم است که حرفها از دل ماجرا و از زبان این زنان برنیامده بلکه بر اساس همان تحقیق دیالوگهایی است که نویسنده درجاهایی حتی با وسواس برای این شخصیتها نوشته. از سویی تنها طرح موضع که غایت مقصود چنین نمایشی نباید باشد. این فقط میشود قصه زندگی چند نفر را به ترتیب بازگو کردن و درواقع "مغلوب واقعیت بیرونی شدن." حال هرچه سوزناکتر این قصهها را بیان کنیم تأثیر بیشتری خواهد داشت. مهم ریشهیابی است نه بازگو کردن صرف مصائب و بلایایی که بر سر این زنان آمده؛ و درست به همین دلیل نمایش مستند سخت مینماید و به لحاظ دراماتیک سهل و ممتنع است. به دیگر سخن، هدف، ارائه یک متن ژورنالیستی و خبری نیست.
نمایش بیشتر شبیه به وقایعنگاری شده است تا نمایشی مستند با زیر لایههای علت و معلولی؛ و البته چرایی رسیدن این زنان به نقطهای که در حال حاضر هستند. این اتفاق به شکل دیگری برای اجرا و کارگردانی نیز افتاده است. بدین معنی که معلوم است بازیگران دارند بازی میکنند و ادای این زنان را درمیآورند. تیپهای اجرایی و کاراکترهایی که برای هریک از شخصیتها در نظر گرفتهشده تصنعی مینماید. این ماجراها باید درونی شود و از درون آنان بدرآید نه آنکه صرفاً در حد حرفها و یا واگویه هایی باشد که بازیگران بهنوبت جلوصحنه میآیند و میگویند. ازاینرو روند نمایش هم بهنوعی تکراری میشود و ایضاً طنزی هم که برای گرفتن زهر و تلخی ماجراها بکار گرفتهشده نیز نچسب مینماید. با پخش صدای واقعی بعضی از زنان هم نمیتوان حالت مستند را به نمایش داد.
این مشهود است که ما داریم یک نمایش تمرین شده و فکر شده را میبینیم درصورتیکه این مقوله نباید مشخص باشد؛ یعنی متن، کارگردانی، شخصیتپردازی، حس و حال، کنش و رفتار و نوع بازی بازیگران و... باید بهگونهای باشد که این مستند گونه گی حفظ شود؛ و ما متوجه بازی کردن بازیگران نشویم. درواقع با تمام زحمتی که بازیگران کشیدهاند نقشهایشان آنطور که باید قابلباور نیست و از تئاتر مستند به دور. شاید آن دونفری که خود از زنان شلتر و کارتون خواب بودهاند و مصائب و بلاها و درد و رنج و... این نوع زندگی را از نزدیک با تمام وجود لمس کردهاند. توانسته بودند بهدرستی و قابللمس و طبیعی بازی کنند. به همین دلیل باورپذیر و واقعی بودند. بخشی از این موارد به هدایت کارگردان بازمیگردد وبخشی از آن به عهده بازیگران است. مثلاً چرا زنی که شوهر و بچهاش در تصادف کشتهشدهاند باید کارش بدین جا بکشد؟ آیا همه آنهایی که چنین اتفاقات ناگواری برایشان میافتد به چنین راههایی کشیده میشوند؟ اگرنه و اگر بله چرا؟ هرچند که بهزعم خود زنان اکثر آنان خودشان بهطرف اعتیاد رفتهاند. خب، چرا؟ آیا این در وجودشان نهفته بوده؟ یعنی گرایششان به اعتیاد و... بهنوعی در ذاتشان بوده؟ آیا این گرایشات می تواند ژنتیک باشد و... پرسشهای بیشماری دیگر در خصوص هریک از این زنان و البته ریشهیابی درست مسایل به لحاظ مفاهیم روانشناسانه، جامعه شناسانه، فردی، خانوادگی، و... ایضا دراماتیک و شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... این موارد چگونه توجیه و تعریف و ریشهیابی میشوند و روابط علت و معلولی آن چیست؟ از سویی این نکته را هم نباید فراموش کرد که یکطرفه به قاضی نرویم. در حال ، طرح موارد فوق از ارزش و زحماتی که نویسنده و کارگردان و تمامی گروه برای به صحنه کشیدن چنین نمایشی متحمل شدهاند بههیچعنوان نمیکاهد. باید حمایتهای مادی و معنوی از این گروه و چنین کارهایی صورت بگیرد تا بتوانند در کارهای آینده اشان حداقل این معضلات و مشکلات اجتماع را به صحنه کشیده ونشان دهند.
اینیکی از وظایف تئاتر است که این گروه بهخوبی آن را انجام دادهاند. باید ترتیبی اتخاذ شود که مسئولین بتوانند به دیدن این نمایش بیایند تا بلکه با دیدن این نمایش به عمق فاجعه پی برده و به رفع این مسایل و معضلات و مشکلات و ظلم و ستمی که به این قشر وارد میآید همت گماشته و پایان دهند. تا مرهمی هرچه کوچک بر آمال و اندوه و درد و رنج و زخم های این عزیزان باشند. در انتها به نویسنده و کارگردان و گروه بابت شجاعت به صحنه کشیدن نمایشی چنین اجتماعی و مردمی و طرح مسایلی که از نگاه خیلیها پنهان است. خسته نباشید میگویم.