نقد نمایش ابوبکر محمدی فاطمه محمدی به کارگردانی جلال تجنگی
موضوعی که برای جامعه امروز چون نان شب واجب است
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : یکی از کارهای خوبی که در جشنواره سی وششم انجامشده بخش تئاتر معیار است و برگزیدن آثاری چون نمایش ابوبکر محمدی ... در این بخش که خود باز تابنده مشکلات جامعه می باشد .
تئاتربه مثابه آئینه جامعه
یکی از کارهای خوبی که در جشنواره سی وششم انجامشده بخش تئاتر معیار است و برگزیدن آثاری چون نمایش ابوبکر محمدی ... در این بخش که خود باز تابنده مشکلات جامعه می باشد .
نمایش ابوبکر محمدی فاطمه محمدی نوشته و کار جلال نجنگی از آن کارهایی است که جسارت میخواهد. جسارتی هنری تا بتوانی پای کارت و امضایت و افکارت و اندیشههایت شجاعانه بی ایستی و حرفت را بزنی. نمایش حرف امروز را میزند و بهنوعی آئینه بخشی از جامعه است که اتفاقاً بخش مهم و اثرگذار اجتماع است.
مگر نه آنکه هنر تئاتر باید همگام و همسو با اجتماع و مشکلات و معضلات و مسایل آن باشد و مگر نه آنکه تئاتر باید بازنمای مسایلی باشد که در زیرپوست اجتماع و خانوادهها در جریان است و باید قبل از آنکه به دملی چرکین و غیرقابل علاج بدل شود جراحیشده و درمان گردد.
مگر نه آنکه تئاتر و هنرمند تئاتر باید چون یک جراح ماهر و اندیشمند و فرهیخته بدون غرض و مرض و همسویی با این دسته و آن گروه این نحله فکری و آن باور درست یا غلط چونان مصلحی به جراحی معضلات و ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی بپردازد.
باید گفت که نمایش ابوبکر محمدی فاطمه محمدی دارد همین کار را میکند. جلال تجنگی بهعنوان نویسنده و کارگردان و بهعنوان یک هنرمند تئاتر فرهیخته که مشکلات و معضلات و درد و رنج جامعه و خانوادهها وهم وطنان خود را با گوشت و پوست درک کرده و لمس نموده و در مقام جراحی کارآمد درصدد جراحی یکی از مهمترین دملهای چرکین و سرطانی اجتماع ما در سه چهار دهه اخیر برآمده.
پس او و گروهش بهعنوان تئاتریهای متعهد و حرفهای دارند بهدرستی کار خود را انجام میدهند. کاری که باید مدتها قبل انجام میپذیرفت البته هنوزم دیر نشده به همین دلیل کار این هنرمندان تأثیرگذار است و قابلستایش
همزیستی وهم اندیشی مذاهب
میدانیم که ایران کهن سرزمینی بس دیرپای است که از قومیتهای مختلف با باورها و اعتقادات گوناگون شکلگرفته است
در هماره تاریخ کشور بزرگ ایران جایگاه امنی برای همه قومیتهایش بوده و همگی در کنار هم با باورها و اعتقادات گوناگون زندگی آرامی را از سر گذراندهاند. ایرانیان در بین اقوام و کشورهای باستانی به کشور مردم « خدا نادیده پرست» و یا «یکتاپرست» مشهورند. درواقع ایرانیان هماره قومی توحیدی بودهاند.
در این مرزوبوم کهنسال و دیرینه زی و در نزد همه اقوامش با همه باورهایشان هیچگاه مقولهای بهعنوان بتپرستی را نداشته و ندیدهایم. به همین دلیلی هرگز اختلاف مذهبی در این مرزوبوم جایی نداشته است چون همه مردم و همه اقوام آن توحیدی بودهاند و یکتاپرست. الهههای ایرانی هماره از سوی ایرانیان نشانه یا نمادی از خداوند یکتا بوده و چون فرشتگان پیام آوران او بر روی زمین دیده میشدهاند.
هیچگاه این الههها مورد پرستش ایرانیان نبودهاند آنان هماره بر وجود ایزد یکتا باور داشتهاند. حتی آتش هم که برای زرتشتیان مقدس است بهعنوان نشانهای از برکات خداوند مورداحترام است. این ایرانیان بودند که دین بهی یعنی زرتشت خواستگاهش در سرزمین آنان است و حضرت زرتشت از بین آنان بر خواسته است. این ایرانیان بودند که زاده شدن حضرت مسیح (س) را بشارت دادند و به پیشوازش رفتند. این ایرانیان بودند که اسلام را پذیرفتند و جایگاهش را در جهان رفیع کردند.
پس ایرانیان هیچگاه بر سر اعتقادات خود با یکدیگر به جنگ و نبرد نپرداختهاند و در کمال آرامش با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشتهاند. این را تاریخ پرفرازونشیب ایران گواهی میدهد.
اما شوربختانه کشورها و کسانی که ایادی آنها بوده و هستند به خاطر رسیدن به امیال و خواستههای استعمارگرایانه خود دست به تفرقهافکنی میزنند. شعارشان تفرقه بی انداز و حکومت کن است. چون ایران به لحاظ استراتژیک کشوری بسیار حساس است و جای حساسی از کره زمین واقعشده.
کشوری است که بسیار و بسیار آباد است و غنی آنقدر و آن اندازه غنی و سرشار از کانیها که چشم طمع همه کشورهای استعمارگر به دنبال آن است. کشوری چهارفصل که در کمتر جای جهان نظیرش یافت میشود ایرانشهر بهواقع تکهای از بهشت است. و تکهای از بهشت هماره طمعکاران را بهسوی خود کشانده است.
اولین و بهترین دستاویزی که استعمار گران در پی آنند دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی است. این استعمارگران در هند این کار را کردند و پاکستان و بنگلادش را ساختند در عراق و سوریه و افغانستان و... آتش اختلافات مذهبی را دامن زدند چراکه پس از جنگهای صلیبی به این نتیجه رسیدند که باید کشورهای مسلمان را به جان هم انداخت و بگذاریم خودشان، خودشان را بکشند و نابود کنند چرا ما هزینه بدهیم از این طریق کلی هم استفاده و بهره میبریم.
اما خدا را شکر تابهحال این سیاست شومشان در ایران موفق نبوده است. چون ایرانیان دارای تمدنی کهن و مدنیتی غنی و قوی هستند و همین پیشینه تاریخی نمیگذارد که بازیچه دست سیاستهای استعمارگرانی چون انگلیس و... شوند. آنها با همه مطالعات دقیقی که توسط جاسوسان و بهاصطلاح دانشمندان و سفرا و مستشرقین و محققان خود راجع به ایران داشتهاند هنوز نتوانستهاند که مردم این سرزمین کهن را بشناسند و ایرانیان را از ترک و عرب و لر و فارس کرد و ترکمن و گیلک و مازنی و آذری و همه و همه به بازی بگیرند.
چون ایرانیان هرگز مانند قوام دیگر نیستند. چونان کشورهای همسایه یا کشورهای آفریقایی و... که با اندک تحریکی به جان هم میافتند وبر سر باورها و اعتقاداتشان جنگهای داخلی و برادرکشی وهم وطن کشی راه میاندازند. تا استعمار گران را خوش بیاید و به هدف شومشان برسند. همان هدفی که شخصیت استاد در نمایش دنبال میکند. ما هرگز نباید بازی این بازیگران خودفروخته و کشورهای استعماری حامی آنان را بخوریم.
حذف کلمه نامناسب اقلیت مذهبی
باید گفت هرکسی و یا هرمردمی که به خداوند یکتا اعتقاددارند و جز ادیان ابراهیمی هستند نباید نامشان را اقلیت گذارد چون خداوند که اقلیت نیست. خود کلمه اقلیت بهنوعی کلمهای استعماری است که استعمار گران برای تفرقهافکنی ایجاد کردهاند. ما همه ایرانی هستیم و همه یکتن واحد و یک اکثریت کهن. پس بهتر است از واژه « پیرو ادیان و مذاهب دیگر» استفاده کنیم و یا هر واژه درستی بهجز اقلیت.
کاری که باید میکردیم و نکردیم اما هنوز هم دیر نشده
ما همگی ایرانی هستیم. از شیعه و اهل تسنن گرفته تا کلیمی و مسیحی و زرتشتی و ارامنه و عاشوری و... همگی اهل یک خاک و یک وطن و یکزبان هستیم. همگی با هر دین و مذهب و باور و اعتقادی که داریم از ابتدا تاریخ مردمان این کهن مرزوبوم یکتاپرست و توحیدی بودهایم. همگی معتقد و باورمند به ادیان ابراهیمی هستیم همگی اهل کتابیم پیامبران همه ما اولوالعزم هستند. دستورات مذهبی همه ما در خصوص خداپرستی و انسان بودن است.
پس هیچکس و هیچ کشوری نمیتواند ونباید ما را از هم جدا کند. باید گفت حتی مرزهای ایران فرهنگی و مذهبی و دینی از اینها هم فراتر میرود.
از سویی آداب و سنن و رسوم همه مایکی است. ذائقه و سلایق و علایقمان یکی است. همگی غذاهای ایرانی را از جانودل دوست داریم. خلیجفارس و دریای خزر برای همه ماست. اجداد همه ما در همین خاک دفن هستند و خودمان نیز در همین خاک پاک باید دفن شویم پس تفرقه چرا.
ما باید خرافات، رسم و رسوم غلط و اشتباه را که به گواهی تاریخ پایهگذارشان همین کشورهای استعمارگر بودهاند به مردم بشناسانیم و خطرشان را به آنها گوشزد کرده و از آداب و سننمان حذف کنیم. ما باید توهین به بزرگان ادیان و مذاهب دیگر را که همین استعمارگران رواج دادهاند تمام کنیم. ما باید به هموطنانمان از مذاهب دیگر اجازه فعالیتهای اجتماعی واداری و مذهبی بدهیم.
در این برهه حساس از زمان که دشمنان و بیگانگان در پی تفرقهافکنی هستند. ما باید بسیار هوشمندتر از آنان باشیم و عمل کنیم. مثلاً بهسرعت مسجدی درشان هموطنان اهل تسنن در تهران بنا نماییم. تفاوتها و تفارق های مذهبی و دینی را که توسط افرادی نا آگاه در سیستم اداری نفوذ کرده تمام کنیم. نباید ابزار ودگنک دست دشمنان بدهیم چیزی که آنها منتظرش هستند آرزویش رادارند که ما این اشتباهات را انجام دهیم.
موضوع نمایش ابوبکر محمدی فاطمه محمدی هوشمندانه ما را با این معضل واین خطر آشنا میکند و هشدار میدهد. اسم نمایش خود معرف ماجراست توگویی این دو نفر هردوبه نوعی فرزندان رسول اله (ص) و اسلام هستند چه فرق میکند یکی نامش ابوبکر است نام یکی از یاران حضرت رسول (ص) ابوبکر صدیق پدرزن حضرت رسول (ص) ویکی دختر حضرت رسول (ص) ببینید ما چه اندازه باهم یکی هستیم پس چرا اختلاف چرا تفرقه.
نمایش رئالیستی یکی از سختترین کارهای تئاتر
میدانیم که یکی از کارهای سخت در تئاتر نوشتن کارگردانی، بازی و اجرای نمایشها و موضوعهای رئالیستی است؛ که جلال تجنگی و گروهش از عهده این مهم بهخوبی برآمدهاند. بازیها بهغایت رئالیستی و طبیعی بود هر چهار بازیگر مهران نائل، وحید آقا پور، سرور عرب پور، امین امیری و اتابک نادری قابلباور بازی کردند.
شاید درمواردی صداها پایین بود که میباید درست میشد. ریتم نمایش و بازیها نیز نسبتاً مطلوب بود. کارگردانی و هدایت بازیگران، میزان و حرکات بر اساس شخصیتپردازیها صورت پذیرفته بود. در کل شاهد نمایشی واقعگرا بویم که همگام با مسایل و مشکلات روز است و چون نان شب واجب برای جامعه. به جلال تجنگی و گروهش خسته نباشید گفته امید که این نمایش به لحاظ موضوع حساسی که دارد مجدداً در تئاتر شهر نیز روی صحنه برود.