نقد نمایش میر محنا به کارگردانی سیروس کهوری نژاد
بخش تئاتر معیار و برآوردن ضروریات نسل امروز
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش میرمحنا حاصل بیش از یک سال تحقیق پژوهش و تلاش است که توسط سیروس کهوری نژاد بهعنوان نویسنده و کارگردان صورت پذیرفته است. کهوری نژاد را سال هاست می شناسم ومی دانم که دغدغه هایش چیست . اوهماره به ایران وآداب وسنن و باورها واعتقادات این کهن مرزو بوم می اندیشد .
نمایش میرمحنا حاصل بیش از یک سال تحقیق پژوهش و تلاش است که توسط سیروس کهوری نژاد بهعنوان نویسنده و کارگردان صورت پذیرفته است. کهوری نژاد را سال هاست می شناسم ومی دانم که دغدغه هایش چیست . اوهماره به ایران وآداب وسنن و باورها واعتقادات این کهن مرزو بوم می اندیشد .
میرمحنا یکی از عیاران و مبارزان تاریخ معاصر ایران است که تابهحال به آن پرداخته نشده و مغفول مانده است . مبارز وطنخواه و وطنپرستی از اقوام جنوب ایران که در برابر استعمار انگلیس و هلند ایستادگی کرده و با تکیهبر ایرانی بودن و مسلمان بودن قیامی را علیه متجاوزان به خاک و کیان و ناموس ایرانزمین سروسامان داده و خود رهبری آن را به عهده میگیرد و سرانجام پس از سالها مبارزه آنان را شکست داده و با خفت از خاک پاک ایران از سرزمین آبا واجدادی اش بیرون میکند.
انگلیسیها با توطئه میرمحنا را در برابر پدر و عمویش قرار میدهند. او پدر و عموی خود را که با انگلیسیها و هلندیها وارد معاملهشدهاند و سر سازش دارند و به خاطر مخالفت میرمحنا او را در سیاهچال حبس کردهاند میکشد و در برابر استعمارگران جانانه مقاومت میکند تا جایی که خواب را از چشمان آنان ربوده و با همیاری مردم و پیروان ویارانش آنها را از این آبوخاک مقدس بیرون میراند.
باید گفت پرداختن به زندگی و ماجراهای مقاومت قهرمانان ملی و مذهبی که در مقابل استعمارگران و متجاوزان در طول تاریخ و بخصوص تاریخ معاصر ایران ایستادگی کرده و جان خود را در این راه گذاردهاند؛ وظیفه هر ایرانی و بهویژه هنرمندان هنرهای نمایشی است. تا یاد و خاطره مبارزات و رشادتهای این شیر مردان و شیر زنان را زنده نگهداشته ونگذارند که در غبار ایام به فراموشی سپرده شوند.
شهدا و بزرگانی که گاه نامشان درگذر ایام به فراموشی سپردهشده واین همان چیزی است که کشورهای متجاوز و استعمارگر میخواهند. شهدایی چون باقر خان و ستارخان، رئیسعلی دلواری، رئیس احمد، شیخ برازجانی، میرزا کوچک خان و... اینها شهدای راه وطن و راه آزادی بوده و هستند که باید یاد خاطره اشان و کارها و رشادتها و فداکاریهایی که درراه آزادی و سرافرازی وطن و حفظ تمامیت ارضی و معنوی و مذهبی و قومی و دینی و فرهنگی وهنری و ادبی این آبوخاک مقدس و کهن با فدا کردن جان خویش به انجام رساندهاند هیچگاه فراموش نشده و از یاد و خاطره نسلها نرود.
انگلیسیها یک رابینهود دارند آنقدر آن را بزرگ کردهاند و به انحا ء مختلف از زندگی او داستان و رمان و قصههای مصور و انیمیشن و فیلمها و سریالهای گوناگون ساختهاند و به دنیا معرفی کردهاند که کودکان نسل حاضر ما او را بهتر از قهرمانان ملی و حماسی اشان میشناسند. تازه با همه این حرفها اصلاً معلوم نیست که داستان رابینهود تا چه اندازه راست باشد و درست؛ مانند داستانهای هری پاتر که ساختهوپرداخته سیاستمداران و اتاقهای فکر انگلیس است.
ما قهرمانهای واقعی داریم که صد رابینهود هم به گردپایشان نمیرسد اما افسوس هرگز به آنها نپرداختهایم و یا از کنارشان بهراحتی گذر کردهایم. سیروس کهوری نژاد این تعهد تئاتری وهنری را در خود احساس کرده و مانند کارهای دهههای قبلش بهسوی متنی ایرانی برگرفته از تاریخ معاصرمان رفته است. از این بایت باید به او و به انجمن تئاتر روایت فتح و تئاتر مقاومت دستمریزاد گفت.
کاربر روی این مضامین از ضروریات است چرا که بر وحدت قومیتهای ایرانی دوچندان میافزاید و تأکید میورزد وهمیت ملی و مذهبی و دینی را افزایش میدهد. اینکه ما همه ایرانی هستیم وهماره در بزنگاههای مهم و حساس تاریخی فارغ از هر قومیت و دین و مذهبی در برابر دشمنان و متجاوزان و غارتگران و استعمارگران و بیگانگان و آنهایی که به خاک و کیان و ناموس ما چشم طمع دارند جانانه ایستادهایم.
همینکه مقام معظم رهبری در سفر به جنوب کشور رئیسعلی دلواری را شهید میخوانند و میفرمایند اینها شهدای راه وطن و اعتقاداتمان هستند دیگر تکلیف را بر همگان و بر ما هنرمندان معلوم میکند؛ که چه باید بکنیم و چگونه تمام تلاش خود را در این زمینه یعنی زنده نگهداشتن قهرمانان ملی و مذهبی امان مصروف داریم.
نمایش میرمحنا نمونه خوبی برای این موارد میتواند باشد؛ که میباید ازاینگونه کارها حمایتهای لازم و کافی از سوی مسئولین ذیربط به عمل آید. نگاه کنید به کشورهای غربی که برای قهرمان سازی و قهرمانپروری؛ برای قهرمانهای نداشته اشان چه هزینههایی میکنند. تازه آنها دستشان و تاریخشان خالی است و قهرمانانشان خیالی.
افسوس که ما دستمان و تاریخمان پر است از این انسانهای شریف و فداکار و جانبرکف، از قهرمانهای واقعی اما کاری نمیکنیم و حقی که به گردنمان دارند را ادا نمی نمائیم. چرا راه دور برویم اگر نبودند شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس ما الآن در کجای تاریخ معاصر ایستاده بودیم و چه میکردیم؟ هشت سال دنیا در برابرمان ایستاد و جنگید و از صدام حمایت کرد.
همه دنیا با صدام بود و ما تنها بودیم؛ اما با فداکاری و جانبازی خیل شیر مردان و شیر زنان این سرزمین مقدس یک سانتیمتر از خاک پاکمان را ندادیم و دشمن را به خفت راندیم و عاقبت سرافراز از این امتحان تاریخ به درآمدیم. اگر یاد و خاطره شهدا و قهرمانان راه وطن و آزادی را زنده نگه نداریم باید یادمان باشد که دود این اهمالکاری امان عاقبت به چشم خودمان خواهد رفت. پس بیایید تا دیر نشده دستبهکار شویم و از هنرمندانی که در این زمینهها میخواهند فعالیت کنند حمایتهای لازم را به عملآوریم تا تعهد هنری و وظیفه ملی مذهبی امان را به انجام رسانیم.
اما فارغ از همه اینها نکاتی چند به نظر میرسد که باید رعایت شوند. بهطور مثال زمان نمایش کمی طولانی است و به طبع ریتمهای درونی و بیرونی آن کند مینماید. البته با کمتر کردن صحنه گفتگوی ژنرال هلندی و بانوان انگلیسی میتوان به ریتمی مطلوبتر دستیافت. ایضاً حذف شخصیت نوه نادرشاه افشار که خود موجب طولانی شدن نمایش وعدم ریتم مناسب و ربط دراماتیک صحنهها شده است. حذف او هیچ لطمهای به نمایش نمیزند.
از سویی به لحاظ ماهوی ارتباط نوه نادرشاه که در شمال کشور است با میرمحنا که در جنوب کشور است نیز در پردهای از ابهام باقی میماند. اگر او در ذهن میرمحناست باید دلیل منطقیاش نشان داده و یا گفته شود. از اینها که بگذریم بازیها اما نسبتاً روان بود و بدن بازیگران نرم و منعطف هرچند که در اجرای عمومی باید بهتر از این شود و روی آکسان گذاریهای بیانی و حسی کار شود. بازی حمید ابراهیمی در نقش میرمحنا و بازیگر نقش همسر فرمانده انگلیسی و بازیگر نقش الماس از نقاط قوت کار محسوب میشود.
یکی از نکات قابلتوجه کار پرداختن به سنن و آئین و موسیقی و آوازهای جنوب کشور است؛ که در کارهای سیروس کهوری نژاد هماره شاهد آن بودهایم. پارچهها و لباسهای رنگی که حاکی از روحیه بانشاط مردمان جنوب است تور ماهی گیری و... که همگی واجد مفاهیم خاص خود و از نشانههای آثار کهوری نژاد بهحساب میآیند. طراحی صحنه بهویژه آن کشتی صحنه آخر که با پارچه ساختهوپرداخته شده بود و سایه بازی پس آن خلاقانه مینمود.
در حال نمایش میرمحنا از آن دست نمایشهایی است که برای جامعه امروز و نسل اکنون ما واجب و ضروری است بهویژه در این برهه حساس از زمان که ما آماج تیرهای تفرقه از سوی دشمنان هستیم. میرمحنا میتواند نمادی از مقاومت اقوام ایرانی باشد .اقوامی که این مرزوبوم کهن را یکپارچه و یکدست میخواهند فارغ از هرگونه نام و تعلق و زبان و لهجه و مذهب و آئین .
کشوری به نام ایران بزرگ و کهنسال و دیرپای و دیرینه زی صرفنظر ازهر قومیت و مذهبی که مردمان شریفش دارند.
این نتیجهای است که نمایش میرمحنا میخواهد به مخاطبانش انتقال دهد. به سیروس کهوری نژاد وگروهش بابت نمایشی که حرف امروز را میزند و نیاز جامعه اکنون و نسل امروز ماست خسته نباشید میگویم و خدا قوت. نمایش میر محنا پس از جشنواره فجر در تماشاخانه سرو اجرای عمومی اش شروع می شود . دیدن این نمایش درخور را به همگان توصیه می نمایم .