در حال بارگذاری ...
یادداشت روزبه حسینی کارگردان «سیم و سُرمه»

صدای سیاه، صدای زن، صداهای گم‌شده در سوتِ قطار

ایران تئاتر: روزبه حسینی نویسنده، طرّاح و کارگردان نمایش «سیم و سرمه» یادداشتی را در خصوص این نمایش در اختیار ایران تئاتر قرارداد. «سیم و سُرمه» تا ۲۷ بهمن در خانه نمایش دا به روی صحنه می‌رود.

1. «مرد: این پشت، به سرش شده تالارِ عروسی به سرش سالن شوی البسه‌ی فرنگی. فرنگی، عربی، چینی، تایلندی، سیاه اما نیست دیگه؛ آقا فرزینم که هست، تو رختخوابه نه رو تخت و تاب! سرش سلامت! امّا کم سیاه نبود تو زمون آقاجون. مهدی مسری و آقا حالتی جناب تفکّری و بعدش آقاسعدی آخریاش بودن.»


2. این‌ها همه را آن‌هنگامه که می‌نوشتم به چه خیال بودم غافل از زمانه؟ ساده‌تر بگویم، به چه فکر می‌کردم؛ به که فکر می‌کردم؟ به سال 77 که محمود استادمحمد را ابتدا پای تلفن خسته می‌کردم از گفت‌وشنود و پس از اولین دیدار، نزدیک به دو دهه، این اسم‌ها و به ویژه سعدی افشار، سعدی از دهان‌اش نیفتاد یک‌دم؟ هرازگاهی زنگ می‌زد که برو دیدن آقا سعدی حالش هیچ خوب نیست؛ («به سُرمه‌م هست که مالِ آقا محموده؛ که خدا بیامرزدش.») به گپ‌های تا نیمه‌شب با آقا سعدی و هر آن‌چه رمق داشت بازمی‌گفت که گفته باشد؟ یا به فرزین سمیعیِ عزیز و عزیزانی دیگر که در دورانِ بدسگالِ امروز، به گزندی خانه‌نشین‌اند و به جای خاطره‌ بر تختِ روی حوض و غزل‌خوانی و شیرین‌زبانیِ رنگِ سیاه، سیاه‌بخت و سیاه‌رخت شدند و حیف که یکی بعد از دیگری می‌روند و هیچ؟ ایستاده‌ایم و پاییزِ زنگ صدا و رنگِ هستیِ سیاه را از پسِ افتادنِ آخرین برگ‌ها به نظاره نشسته‌ایم و آن‌ها هم که جشنواره‌ها و دفاتر را برای سنت می‌چرخانند، خود حیرانِ کارِ خویش!


3. رقص سیاه و غزل و ترانه و تصنیف، شورِ سیاه است که «سیم و سُرمه» در روایتی عاشقانه در فاصله‌ی زمانیِ دویست ساله، به گذشته و حال می‌برد و می‌آورد. غمِ از دست دادنِ زیبایی و صداقتِ آن روزگارانِ هنر و هنرمند را یادمان می‌اندازد و عاقبت هم از پسِ همه چیز، سُرمه در چشمِ خاتونی بلندبالا می‌بیند یا آن‌که دیده را روایت‌اش می‌کند؛ که تو هم دست در دستِ یار، بی‌تاب و هم و بی‌قرار، عشقِ خود دریابی که: «باور کن مرا محبوبِ محبوبِ دیریاب! مرا به عشق باور کن. باور کن!»


4. «سی‌چهل سالی می‌شه، گوهرِ عشقِ سیاه، دیگه قیمت نداره؛ صدای اون دختر سُرمه به چشم، دیگه قدری نداره. دیگه جایی نداره. ای دیگه. دیگه حرفی از عشق زدن، حرفِ مُفته؛ می‌گی نه؟ بسم‌الله!»
گفتمانِ درهم‌ریخته‌ی زن در فرهنگ و جامعه، در سیاست و خانواده و حالا در هنر: در ساز و آواز، در مطربیِ تو بگو، اندیشه‌ورز و امّا بازی‌ساز! ما، همه‌ی من و همه‌ی شما، چه کرده‌ایم با این گفتمان، در این همه ‌سال، بیِ میِ نابِ افتاده از حال، بی‌ هیچ مِی و بی‌هیچ، معشوقه‌ی چهارده سال؟ هان؟!
«زن: اگه عاشقی تو این شهر حالا جُرم شده، پس لابد دلبری و عشوه‌گری، جرمش از عاشقی هم بالاتره، جُرمِ این نقاب و این سوزن و نخ، جرمِ این رختِ سیاه که از شبِ رفتنِ تو، به تنم رخت شده. آخ اگه رختِ گُل‌عروست مثِ بختک، توی این شبِ سیاه، تو این شهر تو این تاریکی، جرمش از عاشقی هم بالاتره، خب لابد جان دلم، این روزا عفّت و غیرت، شرف و صداقت و پاکدومنی، دیگه قیمت نداره. آخ که دردِ سَرَکَم، آخ که رازِ دلکم، دیگه درمون نمی‌شه؛ نه! نمی‌شه. نه دیگه این واسِ ما دل نمی‌شه.» (1)
«سیم و سُرمه» روایتِ عاشق است و معشوق، روایتِ عشق است و عاشقی.
(1)    نقل‌ها، همه از نمایش‌نامه‌ی «سیم و سُرمه» است.




مطالب مرتبط

گفت‌و‌گو با عضو هیئت انتخاب آثار مرور بخش مسابقه صحنه‌ای تئاتر فجر

روزبه حسینی: کیفیت بالای نمایش‌های استانی نسبت به تهران شگفت‌انگیز است
گفت‌و‌گو با عضو هیئت انتخاب آثار مرور بخش مسابقه صحنه‌ای تئاتر فجر

روزبه حسینی: کیفیت بالای نمایش‌های استانی نسبت به تهران شگفت‌انگیز است

روزبه حسینی، عضو هیئت انتخاب آثار مرور بخش مسابقه صحنه‌ای جشنواره تئاتر فجر، تاکید کرد به طرز شگفت‌انگیزی، کفه کیفیت تولیدات استان‌ها نسبت به نمایش‌های تهران سنگین‌تر بود.

|

پویایی نمایش‌های سنتی؛ میراث ناملموس ایران

پویایی نمایش‌های سنتی؛ میراث ناملموس ایران

روزبه حسینی: هنرهای نمایشی و بومی ما به‌عنوان میراث ناملموس قدمت بیشتری نسبت به برخی از دیگر داشته‌های فرهنگی و هنری‌ ایران زمین در طول سالیان دراز دارند اما متأسفانه کمتر موردتوجه قرار ...

|

نظرات کاربران