یادداشت شوکا حسینی بر نمایش «سیم و سرمه» به کارگردانی روزبه حسینی
روایتهای متکثر راویانِ فضاهای گوناگون
ایران تئاتر- شوکا حسینی : «سیم و سرمه» نمایشی، تجربهایست که با هجوم نوستالوژیها در پهنهای از دالها در روایتهای متکثر راویانِ فضاهای گوناگون، بر سیمهای هنر نمایش نواخته میشود. هر نُتی از آن مدلولیست که با نشستن در کنار دال خود، یک نوستالوژی را زنده میکند.
نمایشی که واضع و منطبقدهندهی دال و مدلول آن، توسط راوی آشکار و پنهان صورت میگیرد. راویان آشکاری چون یک نقاش یا یک شاعر و یا آهنگساز که میخواستند با ابزار خود، طرح و کلمه و نتِ آن را در مخاطب تداعی کنند. اما از آنجا که حضور راوی متن (راوی پنهان)، حضور پررنگتر و قویتری بوده، این تجربه از این منظر نتوانسته مورد توجه قرار بگیرد اما فارغ از جدال راویان نمایش، نمایش بدنه که بهطور موازی اجرا میشده، نمایش مستقل و خوبی بود. بازیگران آن میثم غنیزاده و سیما شکری با بازی خوب خود توانستند، مونولوگ و خاطرهگوییِ خود را از کسلاتبار بودن، درآورده و به نمایش جان دهند.
نمایش از لحاظ متنی، در وضعیت پرتاب نشانهها قرار میگیرد که تداعیکنندهی بخشی از ساختار روان انسان است.
انسانی که با مرور تاریخچهی شخصی خود، درصدد پیدا کردن این هویت مخدوش، در یک برههی زمانی است.
انسان مستأصلی که گویی تناسبی با زندگی اکنونی خویش ندارد و بازگشت به گذشته، مفرّیست برای ادامه دادن زندگی؛ گرچه گویی که تلاشهای نافرجامش راه به جایی نمیبرند؛ چرا که در ذهن خالق خویش، با هر حضورش به مرگ نزدیکتر میشود. همان چیزی که از آن باید به عنوان استبداد متن نام برد. چرا که راوی متن یعنی نویسنده مقتدارانه، شخصیتهای داستان را فقط برای مُردن، خلق کرده است و شخصیتها تا جایی حضور دارند که بتوانند بمیرند.