در حال بارگذاری ...
رزیتا غفاری در گفتگو با ایران تئاتر عنوان کرد:

وسواس من در انتخاب آثار باعث کم کاری شد

ایران تئاتر:رزیتا غفاری متولد دی ماه سال ۱۳۵۱ در تهران است و فعالیت هنری خود را در سن یازده سالگی با ایفای نقش در نمایش "صیاد چگونه صید می شود" آغاز کرده و تحصیلات خود را در زمینه ی کارگردانی سینما به پایان رسانده است.

غفاری تاکنون در مجموعه های تلویزیونی "در پناه تو" کار حمید لبخنده سال ۱۳۷۴، "در قلب من" کار حمید لبخنده سال ۱۳۷۷، "همسفر" سال۱۳۷۹،"روشن تر از خاموشی" سال ۸۰–۱۳۷۹، "شب آفتابی" کار قاسم جعفری سال ۱۳۸۰، "یکی مثل من"     کار محسن شاه محمدی سال ۱۳۸۲، "فصل زرد" سال ۱۳۸۳، "همسفران" ۸۳ –۱۳۸۲، "عمارت فرنگی" کار محمدرضا ورزی سال ۱۳۸۸، "روزهای زیبا" سال ۱۳۸۸ و "تبریز در مه" کار محمدرضا ورزی ایفای نقش داشته است. همچنین در فیلم های سینمایی "هتل کارتن" کار سیروس الوند ۱۳۷۵ ، "شوکران" کار بهروز افخمی سال ۱۳۷۷، "یکی بود یکی نبود" کار ایرج طهماسب سال ۱۳۷۸، "آوازخوان" کار کاظم معصومی سال ۱۳۷۹ و "پشت پرده مه" کار پرویز شیخ طادی سال ۱۳۸۳ایفای نقش داشته است.
با این هنرمند گزیده کار گفت و گویی داشتم که در ذیل مطالعه می کنید.

 

خانم غفاری، همه ی بچه ها از دوران کودکی شغلی رو برای خودشون متصور هستند. آیا از همون دوران آرزوی بازیگر شدن رو داشتید؟
ابتدا باید بگم که خانواده ی من هنردوست بودند و من از زمان کودکی کار تئاتر رو شروع کردم و تقریبا یازده سالم بود که در یک کار حرفه ای تئاتر با عنوان "صیاد چگونه صید می شود" که در تالار وحدت اجرا شد بازی کردم. بله، به هرحال وقتی خانواده هنرمند یا هنردوست باشند مشوق فرزندانشون هستند و من هم تشویق پدر و مادرم رو داشتم ولی درمورد اینکه از دوران کودکی صرفا تصمیم داشته باشم که  بازیگری رو بعنوان شغل آینده ام انتخاب کنم باید بگم که خیر، چنین تصمیمی نداشتم.

 

خانواده ی محترمتون با دنیای نمایش و هنر آشنا بودند؟
با دنیای نمایش بطور مستقیم آشنا نبودند ولی دستی بر آتش داشتند و پدر و مادرم با هنرهای دستی کاملا آشنا بودند و من وخواهرم هم به این دست هنرها علاقمند بودیم. البته من در زمینه ی مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی هم فعالیت داشتم و فکر می‌کنم که نمایش هم خیلی از این فضا دور نیست. بطورکلی باید عرض کنم که بطور غیرمستقیم آشنایی داشتم.

 

اولین بار که با دنیای تئاتر آشنا شدید رو به خاطر دارید؟
من اولین بار با ورود به کار حرفه ای تئاتر و  نمایش " صیاد چگونه صید می شود" فعالیتم را شروع کردم و باید بگویم که سابقه ی من در هنر تئاتر خیلی بیشتر از سابقه ام در سینماست و تقریبا به دوران کودکی من بر می گردد. درحقیقت از همان زمان علاقه ی من به هنر تئاتر آغاز شد و رفت تا دوران دانشکده که من طی این مدت کار بخصوصی انجام ندادم، مگر تئاترهایی که در سطح مدارس یا منطقه ی آموزش و پرورش اجرا می شد که خوشبختانه در این بخش هم موفق بودم ولی درواقع در دوران دانشکده به دلیل اینکه رشته ی انتخابی من کارگردانی سینما بود به نوعی به عرصه ی نمایش و سینما وارد شدم و از همان زمان مسیر من مشخص شد که در سال 1372 با سریال "در پناه تو" در همان دوران دانشکده، اولین ورودم بعد از سالها به دنیای نمایش، تلویزیون و سینما شکل گرفت.

 

تماشای تئاتر در برنامه ی زندگیتون چقدر رنگ داشت؟
از شروع دوران دانشکده به بعد من تئاترهای روی صحنه رو پیگیری می کردم. خصوصا بعد از از شروع دوران دانشکده به بعد من تئاترهای روی صحنه رو پیگیری می کردم. خصوصا بعد از آشنایی با همسرم که از اهالی تئاتر بودند، بصورت خیلی جدی کار نمایش رو پیگیری کردم و هم در پشت صحنه ی تئاتر  و هم روی صحنه فعالیت داشتم به این شکل که در پشت صحنه در کنار همسرم که کار طراحی گریم انجام می دادند فعالیت می کردم و سعی داشتم که کارهایی که انجام می دهم در راستایی طراحی و اجرای چهره پردازی باشه؛چراکه من از سالها قبل در زمینه ی مجسمه سازی هم فعالیت داشتم، می تونستم در کنار همسرم هم باشم. طی سالیان فعالیت حرفه ای ام توانستم کارهای خیلی خوبی رو در کنار ایشون فعالیت کنم. از جمله نمایش "شب هزار و یکم" اثر استاد بهرام بیضایی یا کارهای محمد رحمانیان یا کار دکتر رفیعی که اکثرا لطف و محبت داشتند و من در آثارشون فعالیت و همکاری داشتم.

 

اولین فیلم سینمایی که به سینما رفتید و تماشا کردید چطور؟ چه فیلمی و در کدام سینما؟
بطور دقیق بخاطر ندارم که اولین فیلم سینمایی که تماشا کردم چه فیلمی بوده ولی اگر درست بخاطر داشته باشم یک کارتون یا به قول امروزی ها فیلم انیمیشن به نام "بامبی" بود که به همراه پدربزرگم در سن چهار یا پنج سالگی به سینما رفتم و تماشا کردم. بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که خانه ی پدری من بین خیابان وزرا و بخارست بود و درست پشت سینما شهر قصه که بعدها به سینما آزادی تغییر نام داد قرار داشت و  پنجره ی اتاق من روبه خیابان بود و همیشه شاهد نقد و انتقادات مختلفی از زبان تماشاچیانی که به سینما می رفتند و فیلمها رو تماشا می کردند بودم و از اونجاکه سعی می کردم تمام فیلم ها رو تماشا کنم کاملا با سینما آشنایی داشتم و معمولا فیلمی نبود که ندیده باشیم. خصوصا اوایل انقلاب که من فکر می کنم بهترین دوران شکوفایی سینما بود که مربوط به سال 1360 به بعد می شود.

باتوجه به اینکه بعد از دوران نوجوانی رشته ی سینما رو برای تحصیل انتخاب کردید احساس می کنم نخستین فیلمی که در سینما تماشا کردید برای شما تاثیر گذار بوده.
می تونم به فیلم سینمایی "گلهای داوودی" اشاره کنم که با بازی آقای بیژن امکانیان اکران شد.

 

فضای سینماهای چند دهه ی قبل نوستالژیک و خاطره انگیز تر از سینماهای فعلی بوده. بنظر شما چرا اینگونه به نظر میرسه؟
فکر می کنم به جهت بکر بودن اون سینما و سینمایی که متعلق به سینمای ایران بود باعث می شد فضای دلچسب تری داشته باشیم و انقدر مشکلات و مسائل به زندگی ما دامن نزده بود. اگر فیلمی ساخته می شد بکر بود و از زندگی خود مردم بود و با زبان ساده گفته می شد و به همین دلیل به دل می نشست ولی متاسفانه درحال حاضر خیلی از اصل خودمان دور شده ایم.

 

نسل من و شما با مطالعه نزدیکی بیشتری داشت. در زمینه ی هنر نمایش هم مطالعه می کردید؟
بهتر می دونید که اون زمان فضای مجازی وجود نداشت که بخواهیم سرگرم به فضای مجازی باشیم. من بخاطر دارم که نسل من کتاب و کتابخانه رو به ارث می برد. مثلا پدربزرگ من برای من یک کتابخانه به ارث گذاشته بود.  از سوی دیگه، پدر و مادرم هم بسیار کتابخوان بودند و ما رو به مطالعه تشویق می کردند. یادم هست وقتی گله می کردم که کتاب جدید ندارم، مادرم جواب می داد که با مطالعه ی دوباره یک کتاب به نکات تازه ای پی می ‌بریم.  

 

معمولا چه آثار و چه سبک کتاب هایی رو مطالعه می کردید؟
کتبی که در اون زمان در اختیار ما قرار داشت، مربوط به نمایشنامه های خارجی بود و من چندان با نمایشنامه های خارجی آشنایی نداشتم که البته تا قبل از دوران دانشکده ادامه داشت. بعد از دوران دانشکده، من با سبک تازه ای از نمایش آشنا شدم و با دوستان تازه و اساتیدی که به ما آموختند که با نمایشنامه نویسان ایرانی هم آشنایی بیشتری داشته باشیم و آثار اونها  رو هم پیگیری کنیم. من به آثار بهرام بیضایی خیلی علاقمند بودم و البته آثار محمد رحمانیان رو هم بسیار دوست داشتم. همچنین آثار محمد یعقوبی و همینطور نمی تونم آثار فاخر دکتر علی رفیعی رو نادیده بگیرم.


باز هم تاکید می کنم که نسل من و شما معمولا از یک کتابفروشی یا یک راسته ی کتابفروشی مشخص خرید می کردیم. کتابهای تئاترى رو از کدوم قسمت شهر راحت تر و بیشتر تهیه می کردید؟
بنابه محل تحصیلم که در خیابان انقلاب واقع بود، سعی می کردم بیشتر کتاب هایم رو از کتابفروشی های انقلاب تهیه کنم و بخاطر دارم که از نشر "چشمه" هم خیلی خرید می کردم.

 

از اونجا که تردید ندارم اهل مطالعه هستید خواهش می کنم خاطره ای که مربوط به کتاب و کتابخوانی بشه رو برامون تعریف کنید.
از اونجاکه پدربزرگم کتابخانه برای من به ارث گذاشته بود خاطره ی جالی دارم. پدر بزرگ من از هر کتابی که می خوند یک فهرست تهیه می کرد که مشخصات نویسنده، ناشر و سال نشر  و یک مقدمه و یک خلاصه ی کوتاه از هر کتاب تهیه می کرد و با توجه به اینکه خط بسیار زیبایی هم داشت، معمولا اونها رو هم می خوندم. پدر بزرگم اگر بطور مثال کتاب "بینوایان" رو در کتابخانه اش داشت، سعی می کرد که هر نشر جدیدی از اون کتاب رو هم خریداری می کرد و مثلا چهار نشر متفاوت از این کتاب رو داشت و کتابخانه ی ما پر بود از کتابهایی که یک عنوان داشت ولی چاپ سالهای متفاوت بود.
یکی دیگه از خاطراتی که مربوط به کتابخوانی می تونم براتون تعریف کنم، چیزهایی بود که پدربزرگم لای برگهای کتاب به یادگار گذاشته بود و مربوط به چندین دهه قبل از تولد من بود. وقتی که کتابها رو باز می کردم، شاید شاخه گل خشکیده ای رو می دیدم که من رو به سالهای گذشته ای برمی گردوند که وجود نداشتم.  

 

باوجود اینکه تحصیلات شما در زمینه کارگردانی سینماست ولی در این زمینه فعالیتی نداشتید. جاذبه های بازیگری می تونه دلیلش باشه؟
چرا، اتفاقا پشت پرده یک کارهایی می کردم. مثلا کارهای انیمیشن انجام می دادم ولی انقدر گرفتار کار بازیگری شده بودم که شاید کمتر به این فکر می کردم که کار کارگردانی نجام بدهم. تا اینکه این اواخر سریالی رو برای شبکه ی دو تلویزیون کارگردانی کردم با عنوان " ماماهوت" و تصمیم دارم کار دیگری در زمینه ی عروسکی که خیلی هم از فضای نمایش دور نیست برای سینما تهیه کنم.


شما مثل اغلب بازیگران از طریق قاب تلویزیون شناخته شدید و البته خوش درخشیدید. دلیل این موفقیت و پذیرفته شدن از سوی مردم رو در چه چیزی می بینید؟
این نظر لطف شماست ولی واقعیت اینه که سریال "درپناه تو" و سریال‌هایی که من کارم رو شروع کردم آثاری بودند که حرف تازه ای  برای مردم داشتند و من این شانس رو داشتم که در اونها حضور داشته باشم و دیده بشم. بعد از این دیده شدن، شانس دیگر من این بود که با گروههایی آشنا شدم که بسیار حرفه ای بودند . از جمله جناب آقای شاهسوای و خانم فرشته طائر پور که کارهای بعدیم رو با اونها ادامه دادم. یکی دیگر از دلایلی که به ذهنم خطور می کنه، انتخابهای خودم بوده که من سعی کردم انتخاب‌های درستی داشته باشم. البته متاسفانه بخاطر وسواسی که به جهت اینکه دانشجوی رشته ی سینما بودم در اون زمان داشتم کارهای بسیاری رو رد کردم و شاید دوستان سریال ساز من رو بیشتر با کارهایی که نکرده ام میشناسند تا کارهایی که بازی کردم.

 

چرا در سینما فعالیت چشمگیری نداشتید؟
پاسخ این پرسش هم به همون پاسخ قبلی بر می گرده و باید بگم که وسواس من در انتخاب آثار باعث کم کاری شد. درحالیکه سفارشهای بسیار زیادی برای بازی در فیلم های سینمایی برای نقش اصلی داشتم ولی متاسفانه من رو راضی نمی کرد که قبول کنم. درحقیقت اساتید مجربی که در دانشگاه داشتم و تشویق اونها مبنی بر اینکه هر کاری رو نپذیرم باعث شد. البته این رو هم اضافه کنم که شاید اگر الان این پیشنهادات رو داشتم، اون سختگیری رو نداشتم. من کارهای زیادی رو در سینما رد کردم که خیلی ها می رفتند و بازی می کردند و اتفاقا خاصی هم نمی افتاد. ولی به هرحال بخاطر سختگیری که داشتم از سینما کناره گرفتم. البته خوشحالم که کارهایی که انجام دادم در ردیف فیلم های خوب سینما بوده.

 

در سالهای اخیر بین بازیگران سینما و تئاتر مرزبندی ایجاد شده و اعتراض هایی برای حضور بازیگران سینما در تئاتر شکل گرفته. نظر شما در این ارتباط چیست؟
البته حضور هنرمندان سینما در تئاتر اتفاقی است که به جهت رونق هرچه بیشتر گیشه ی تئاتر در تمام نقاط دنیا می افتد ولی تفاوت ما با اون کشورها در این است که متاسفانه در کشور ما چندان به تئاتر پرداخته نمی شود . در سایر کشورها تئاتر مخاطب خاص خودش را دارد ولی در کشور ما مجبوریم به بهانه ی چهره های سینمایی به پای گیشه ی تئاتر بکشانیم. بنظر من این روند به بستر تئاتر آسیب می رساند، به جهت اینکه کیفیت کار نمایشی نزول پیدا می کند و امیدوارم دوستانی که تبحر بیشتری در هنر بازیگری دارند استفاده شود.  

 

بنظر شما یک بازیگر می بایست دارای چه ویژگی هایی باشه؟
بنظر من یک بازیگر ابتدا می بایست در زمینه ی بازیگری سواد کافی داشته باشد و علاوه بر اینکه اطلاعات کافی داشته باشد و خودش را به روز نگه دارد، از اخلاق شایسته ای هم برخوردار باشد و ظرفیت پیشرفت  و صعود به پله های بالاتر را داشته باشد. از سوی دیگر، ارتباط خوبش را با مردم حفظ کند و فراموش نکند که بخاطر تقدیر مردم بوده که به شهرت رسیده. یک بازیگر باید بتواند ارتباطش با مردم را طوری نگه دارد که همواره در قلب اونها جا داشته باشد و بتواند سالیان سال به کارش ادامه دهد که خیلی مهم است.

 

تا چه اندازه از تاریخ تئاتر و سینمای ایران اطلاعات دارید؟
استاد تاریخ سینمای من روانشاد علی معلم بود و این درس یکی از درسهایی بود که در دانشکده نمره ی بیست رو کسب کردم و با توضیحات کامل آقای معلم تلاش می کردم همه چیز را به یاد داشته باشم.

 

نظرتون درمورد اینکه خیابان لاله زار تبدیل به خیابان هنر تهران بشه چیه؟
خیابان لاله زار یکی از دغدغه های من است که درحال حاضر تبدیل به بازار چهل‌چراغ ها و چراغ ها شده ولی چراغ هنر در این خیابان تاریک است و دل هنرمندان در خیابان لاله زار چراغی روشن نیست و امیدوارم به خیابان هنر تبدیل شود ولی نمی دانم تا چه اندازه می تونیم در این زمینه فعالیت کنیم. ولی لاله زار قدیم و خاطراتش در ذهن ما روشن اسیت و امیدوارم اون چراغها دوباره روشن و رنگی شود.

 

تا به حال به موزه ی تئاتر فکر کردید؟
بله  واقعا جای موزه ی تئاتر در ایران خالی است و من فکر می کنم هر چیزی که در موزه ی تئاتر امکان گردآوری داشته باشد می بایست جمع شود. از جمله متون نمایشی و تمام چیزهایی که از گذشته ی تئاتر به یادگار گذاشته شده مثل ادوات صحنه، چهره پردازی و ماسک ها و عکس ها و بروشورهای قدیمی که می تواند جذابیت بسیاری داشته باشد.

 

گفت وگو از پیمان شیخی




نظرات کاربران