در حال بارگذاری ...
نقد نمایش در مه بخوان به کارگردانی مسعود طیبی

ناتورالیسم تراژیک اکبررادی در بیان استثمار فئودالیته

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : وقتی که در یک شب زمستانی اواخر بهمن به تالار سنگلج  دعوت می شوی تا شاهد دو نمایش یکی براساس ادیپ شهریار سوفوکل ودیگری نمایش در مه بخوان زنده یاد استاد اکبر رادی باشی در واقع شبی خاطره انگیز را رقم میزنی . تالاری که جایگاه بزرگان تئاتر این مرزو بوم بوده است و به نوعی صحنه آن دوچندان مقدس است .

وقتی که در یک شب زمستانی اواخر بهمن به تالار سنگلج  دعوت می شوی تا شاهد دو نمایش یکی براساس ادیپ شهریار سوفوکل ودیگری نمایش در مه بخوان زنده یاد استاد اکبر رادی باشی در واقع شبی خاطره انگیز را رقم میزنی . تالاری که جایگاه بزرگان تئاتر این مرزو بوم بوده است و به نوعی صحنه آن دوچندان مقدس است .

این خود موقعیتی است مغتنم .اما زمانی که بخواهی کاری از استاد رادی را ببینی دیگر غنیمتی مضاعف است  وتوفیقی است که باید از دست ندهی آن هم کاری از رادی که  می گویند تا به حال اجرا نشده است وبرای اولین بار است به روی صحنه می رود .

نمایش درمه بخوان مانند دیگر نمایش نامه های رادی در فضای روستایی شمال کشوریعنی استان گیلان می گذرد. فضایی که در اکثر کارهای رادی به چشم می خورد .

فضاهای روستایی با مردم ساده دل و زحمت کش . این های فضاهای آشنای رادی هستند . او با این مردم و زندگی اشان به عمق جوامع روستایی وشهرستانی نفوذ می کند واز این رهگذر به طرح مشکلات ومعضلات وکمبودها و مسایل فرهنگی واجتماعی واقتصادی وسیاسی  ونابرابری ها  و بی عدالتی ها ی اجتماعی  واستثمار و ظلم وستمگری  فئودالیته بر مردم مظلوم و... سخن می گوید و این همه را به صحنه می کشد .

درام هماره دستمایه ای است برای رادی که به طرح این موارد بپردازد واین یعنی هنرمندی که متعهد است ودر برابر کمبود ها و نقصان  جامعه و درد و رنج  مردم  خویش احساس وظیفه وتعهد می کند و این گونه دینش را به مردمش و وطنش و زادگاهش ادا می نماید . روحش هماره شادباد .

رادی ناتورالیسم خاص خود را دارد با صحنه ای ثابت چون کارهای چخوف . او تمام نیاز صحنه ای خود را که تماشاکنان انتظار دیدنش را دارند دریک طراحی صحنه ثابت نشانمان می دهد  . او در دیالوگ نویسی آنقدر تبحر دارد که تو را در جایت نگه می دارد .

رادی علاوه بر دیالوگ نویسی دراماتیک ابتدا برایت قصه می گوید و همین تئاتر قصه گوی رادی است که تماشاکنانش را شیفته خود نموده . نمایشنامه هایش او را تبدیل به یک نویسنده مردمی کرده . نویسنده ای که هماره درد مردم  را داشته و مشکلات و معضلات آنها را مطرح می کند .او استادانه تراژدی روستائیان  ستمدیده و ساده دل دهه چهل وپنجاه را با ناتورالیسم خاص خود در می آمیزد ونشانمان می دهد .

رادی را می توان به نوعی چخوف ایران نامید تاثیر او از چخوف در کارهایش مشهود است . طنزی که رادی به کار می برد تا تلخی واقعیات مهتومی را که می گوید بگیرد خاص خود اوست . باید  گفت رادی هماره در برابر ستمگری اربابان جامعه ، فئودالها ،بورژواها وبورژوازی حاصل از فرهنگ پوسیده و رو به اضمحلال اشرافیت غرب زده ایستاده داست

نمایش نامه در مه بخوان ظاهرا در اواخر دهه چهل نگاشته شده ودر اوایل دهه پنجاه رادی آخرین باز نویسی را بر روی آن انجام داده است . اما اینکه چرا اجازه اجرای این نمایش را به کسی نداده موردی است که ما نمی توانیم دقیقا آن را بدانیم . شاید در طول نگارش وباز نویسی این نمایش نامه ، آثاردیگری نگاشته که نیاز به ارائه این نمایش نامه را نمی دیده است ؛ و یا شاید هم به نظر خودش این نمایش نامه در سطح دیگر آثارش نبوده .  

در هر حال اجرا ی نمایش درمه بخوان در زمان حاضر ما به ازای اجتماعی چندانی ندارد .چون ما از آن زمان حدود نیم قرن  فاصله گرفته ایم وکلا مناسبات اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی جامعه تغییر پیدا کرده هرچند که هنوز بورژوازی واشرافیت وبی عدالتی و... درجامعه ما وجود دارد و گاه از حد می گذرد . شاید خوانش وقرائتی امروزی از متون رادی لازم است تا به روز شود وهمگام با مسایل ومعضلات ونیاز جامعه ومردم اکنون .پس اجرای نمایش های رادی تنها برای یاد آوری کارهای او وپاس داشت نامش به صحنه می رود .

نمایش نامه در مه بخوان شاید حدود بیش از دوساعت نیم اجرایش به طول بی انجامد . .هرچند که  دراجرای فعلی  نیز حدود دوساعت پانزده دقیقه  است واین زمانی طولانی است . می توان نمایش را تا  هشتاد دقیقه کاهش داد وهیچ اتفاق نا خوشایندی هم برایش نیفتد . حتی ریتم آن مطلوب تر نیز خواهد شد و به طبع زمان نمایش بهتر وکوتاه تر وایضا حوصله تماشاکنان نیز بدر نخواهد شد .

نمایش در مه بخوان ماجرای چند معلم  سپاه دانش و مدیر مدرسه دریکی از روستاهای گیلان است . در بین این معلم ها تنها یک نفر با دیگران بسیار متفاوت است ودلسوزانه به روستائیان کمک  کرده وبیشتر از وظیفه اش عمل می کند .

اما پرداخت شخصیت ها به گونه ای ست که این ها بیشتر شبیه به لمپن ها ولات ها هستند تا معلمین یک مدرسه ، ما هیچگاه آنان را سرگرم کار خود نمی بینیم حتی پیرامون کار هم صحبت نمی کنند .

پس می توانند هر شغل دیگری به جز معلمی داشته  باشند وهیچ لطمه ای هم به روند نمایش ومحتوای آن  نخورد . از طرفی این معلمان چون غارتگران و زورگویان ودیکتاتورها با روستائیان رفتار می کنند .مدام در حال عیش نوش هستند. و سر به سر یکدیگر می گذارند و مست می کنند و دائم در حال می گساری وخوش گذرانی هستند و... همه اش باهم درگیر می شوند . تنها چیزی که در انا نمی بینم معلمی است .

تنها نشانه معلم بودن آن ها همان اتاقی است که  تا بلویی با عنوان استراحتگاه معلمین روی آن نصب شده .آن اتاق هم بیشتر اختصاص به عیش ونوش معلم ها دارد . از سویی این چه روستایی است که شش معلم دارد. پس باید روستای بزرگی باشد . چرا به جز یک معلم همگی بیکار برای خود می گردند و وقت می گذرانند .

مدیر مدرسه چون دیکتاتورها به همه فرمان می دهد ودر نهایت به دختر یکی از روستائیان تعرض می کند .او حتی ظاهرش ولباس پوشیدنش ورفتارش و... شبیه یک مدیر ویا فردی فرهنگی نیست . معلم ها در نهایت همگی بجز ناصر و دکتر که زادگاهش همان روستاست به شهر های خود باز می گردند .

از خدمتکار مدرسه هم چیزی نمی گوئیم که مدام در حال تریاک کشیدن است و انگار کاری جز این ندارد . مدام به دنبال تلکه کردن دیگران است. که البته در زمان ما اینها خیلی کلیشه وشعار گونه می نماید .هرچند که در زمان رادی شاید بدین گونه بوده .

شاید بتوان گفت زاویه نگاه نویسنده تک بعدی است وهمه چیز را از شیشه عینک خود می بیند. هرچند ما نمی گوئیم که موارد مطروحه در نمایش نامه وجود نداشته ونبوده است که قطعا در جاهایی وجود داشته ؛ اما طرحش در نمایش نامه بیشتر شبیه به تفکرات شعار گونه و روشنفکرانه متداول در آن زمان می نماید .بگذریم .

باید گفت  بخشی از صحنه ها  اضافه به نظر می رسد . مثلا صحنه ای که معلم ها خدمتکار را دست می اندازند واز اوعکس می گیرند وصحنه های مشابه آن . صحنه بحث وسر به سر گذاشتن با لویی و... سکوت ها ومکث هایی که بی مورد می نماید . یا شلوغ کاری های معلم ها وسرو صدای بیش از حد شان که بیشتر آزاردهنده است وبه شلوغی وبلبشویی صحنه می انجامد .

در واقع کارگردان کاملا وفادار به متن بوده حال آنکه می توانست با دراماتورژی ای همه جانبه برابر با نیازهای امروز جامعه متن را به روز نموده  ویا لاقال ارتباطی ماهوی وساختاری به لحاظ موضوع های مطروحه با امروز و روند زندگی اجتماعی اکنون و فضا ورویدادهای متن ایجاد نماید . هرچند که با تعمق وتحلیل در لایه های زیرین متن می توانست بدین مهم دست یابد . چون  متون رادی  واجد زیر ساخت و زیر متن  خاص خود است که با امروز نیز می تواند همسو شود .

در بخش هدایت کارگردان و پرداخت های او نیز روال به همین گونه است . بازی مدیر مدرسه ودیگر معلم ها به جز ناصر منطقی نیست . در واقع بیشتر مانند لمپن ها واراذل و اوباش بازی می کنند تا چند معلم واین اصلا با شخصیت شان که معلم است همخوانی ندارد وتک بعدی است . به همبن جهت بیان ونوع حرکات ومیزان نیز کلیشه ای وتصنعی می نماید .در واقع متن واجرا نیاز به یک دراماتورژی همه جانبه دارد . روی شخصیت پردازی ها باید کار شود . حتی ناصر نیز بیشتر شعار می دهد .

هرچند که بازیگران همگی زحمت خویش را کشیده اند وبازی های نسبتا روانی را ارائه داده اند اما در کل اجرا جانیفتاده واین البته ابتدا به  تحلیل وخوانش متن وسپس به نوع هدایت کارگردان باز می گردد.

یکی دیگر ازعناصر مهم ودراماتیک کارهای رادی که باید هنگام کار برروی آثار او جدا بدان توجه شود آشنایی کامل او و اشراف رادی بر  موضوع ، فضاها ، شخصیت ها ،آئین وآداب ، زبان ولهجه ، تکه کلام ها ، رفتار و کنش ها و روابط اجتماعی ، خصلتها ، خلق و خوی وحتی نوع راه رفتن ، و... آدمها ،کاراکترها ومکان ها وفضا هایی است که می نویسد وتصویر می کند . به همین دلیل کارهای او طبیعی و واقعی جلوه می کنند و تاثیرگذارند.و با مخاطب ارتباط صمیمی وپویایی را بر قرار می نمایند  .

تا ندانیم رادی دارد راجع به کجا وچه مردمی و چه زمانی حرف می زند نمی توانیم آن را  طراحی و کارگردانی و بازی کنیم . این مقوله در کارهای رادی بسیار مهم است . چون او خود کاملا می دانست وبا پوست وگوشت فضای منطقه ای را که از آن حرف می زد لمس و درک کرده بود و می شناخت .

مثلا وقتی می گوید باغ محتشم یعنی اینکه این باغ  در رشت است واگر کسی در روستا می خواهد به باغ محتشم برود پس باید به رشت برود و یا اگرشخصیتی  می گوید که باغ محتشم بوده یعنی آنکه رشت بوده و از روستا به رشت رفته ، نه آنکه فرضا در آن روستا باغی است به نام محتشم  واگر کسی به باغ محتشم رفته پس روستا به شهر یعنی رشت نزدیک است و... این ها شاخصه های کارهای رادی هستند که باید حتما به آن ها توجه شده  و رعایت شوند .

وگرنه شخصیت پردازی ها  ، روابط بین آدم ها ، پرداخت های موضوعی وموضعی ، ریتم های درونی بیرونی ، تحول های حسی و... اشتباه از آب در می آیند . به همین دلایل کارگردانی کارهای رادی سخت می نماید چون اولا رئالیستی وطبیعی است دوما باید حتما با فضاها و کاراکترها و روابط اجتماعی آدم ها و شخصیت های رادی صدر صد  آشنا باشی وبدانی که از کجا واز چه آدم ها و چه  فضاها و چه روابط اجتماعی و سنن آئین و زبان ولهجه و علایق  و سلایق  و حتی چه  نوع خوراک و لباس و نحوه رفتار و ... صحبت می کند . واین ها چه تاثیراتی به لحاظ دراماتیک و ایضا منطق درام  بر روی شخصیت ها و نوع پرداخت شان  می گذارد .

نمایش درمه بخوان به نوعی شاید آینده  تیره وتار جامعه وسرنوشت مردم کشوری است که  مه گرفته و نامعلوم است  واز پس آن همه  مه  گرفتگی که  ظلم وبی داد و بی عدالتی مسبب آن است . چیزی حاصل نمی شود و آینده وسرنوشت روشنی برای مردمانش متصور نیست و به سختی میسور است .

در حال به مسعود طیبی  به عنوان کارگردانی که ما را میهمان دیدن نمایشی اجرا نشده از استاد رادی نمودند و به بازیگران که بازی هایی انرژیک وگاه سختی را در شیوه رئالیسم و ایضا ناتورالیسم  ارائه  کردند  و به گروه  به خاطر همه زحماتشان خسته نباشید می گویم .




نظرات کاربران