گفتوگوی ایران تئاتر با علیرضا دهقانی کارگردان و بازیگر نمایش «بازی زندگی»
حرف اثر، نقدی مستقیم بر شرایط موجود تئاتر ما است
ایران تئاتر: روایت کردن زندگی و نوع نگاه به این مقوله پیچیده و شگرف راهکارهای بسیاری دارد. ترفندهایی که هر کدامشان میتوانند به نوعی آدمی را به مسیری هدایت و یا از ورود به آن منصرف کنند. حال در این مجال نمایش «بازی زندگی» کوشیده است با زبان خاص خودش از زندگی و بازیهای آن برای مخاطب قصه گویی کند.
علیرضا دهقانی از جمله هنرمندانی است که در سه حوزه نویسندگی و تالیف، کارگردانی و بازیگری نمایش تجربیات بسیاری را به دست آورده است. او همچنین بازیگری در مدیوم تلویزیون را در کارنامه کاری خود دارد و در سمتهای اجرایی هنر نمایش نیز فعالیت داشته است. از جمله نمایشهایی که دهقانی به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته باید به «شهرزاد»، «عروج»، «معراج»، «مرگ»، «هلوع» و... اشاره داشت. آثاری چون «سبوی عشق»،«پنیرک»، «آن یاس بینهایت»، «شاهزاده و خرس»، «نگذار کسی تنها بماند» از جمله نمایشهایی است این کارگردان به روی صحنه برده است. حال به بهانه نمایش «بازی زندگی» بااین کارگردان و بازیگر گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
در نمایش «بازی زندگی» مقوله مرگ با نگاهی متمایز به چالش کشیده میشود. آیا این تمایز در راستای نقصهای موجود در زندگی به چالش کشیده شده است؟
زندگی از آغاز تا پایان بصورت یک پازل است.هر زندگی چه موفق و یا ناموفق شکل کاملی از یک قاب است که در تفاوتهای مذهبی گوناگون تعاریف مختلفی دارد که یکی از این تعاریف از پیش تعریف شدن این قاب است و با نبود هر تکه از این پازل زندگی تصویر کلی زندگی دچار نقص میشود. اگر نقصهای موجود در زندگی را به فقدان هر تکهای از زندگی تعمیم دهیم، بود یا نبود مرگ نیز نقیصهای در این مفهوم کلی ایجاد میکند. مرگ در نمایش «بازی زندگی» نقطه پایان یک جمله نیست بلکه به عنوان تکهای مهم در پازل زندگی نقطه کامل کننده جمله زندگی است.چیزی که مانی و بمانی بیهراس و در آرامشی نسبی آن را بخشی از زندگی خود میدانند و بازیکنان به استقبال آن میروند.
مرور خاطرات شخصیتهای مانی و بمانی از نکاتی است که با کاربرد مقوله زمان در گذشته و حال بیان میشود. ترکیب این کاربرد تا چه اندازه به باورپذیری اثر یاری رسانده است؟
در مرور خاطرات شخصیتها فلاش بک و فلاش فورواردهایی متعدد دیده میشود. مخاطب در دقایق اول نمایش با این قرارداد مواجه میشود و در مییابد که نمایشی با برشهای متعدد و در هم آمیختهای را پیش رو دارد، پس ظرفیتهای درک و ارتباط بصری ذهنی و شنیداری خود را در زمانی بسیار اندک با سبک اجرای نمایش منطبق میکند.
در نمایش فضایی واقع گرا وجود دارد که خیال و رویاپردازی در آن تعریف شده است. آیا تمهید باعث خواهد شد تا موضوع اجتماعی مدنظر در نمایش با لحنی صریح و البته آگاهانه منتقل شود؟
حجم بالای صحنهها و تعدد کاراکترها نمایش را به این سو پیش میبرد که با درهم ریختگی زمان و ترکیب زمان حال و گذشته چالشی جذاب را برای تماشاگر رقم بزند. بازی با این ضرباهنگ مرور زمان را برای تماشاگر موجز، کوتاه و ملموس میکند و از یکنواختی و تکرار بیرون میآورد. البته این تمهید باعث میشود این اثر موضوع اجتماعی مدنظر خود را صریح و سریع به مخاطب منتقل نماید.
علت آنکه به آرزوی شهرت در بازیگری اشاره کردهاید چیست؟ تمایزهای نگاه در این اثر نسبت به سایر نمایشهایی که با این موضوع روی صحنه رفتهاند چیست؟
درصد بسیار زیادی از گرایش به هنر بازیگری، رسیدن به شهرت است و علاوه بر این به جز بازیگری در ضمیر ناخودآگاه تمامی ابنا بشر مقوله کمال گرایی نهادینه شده است. در واقع یکی از اشکال بروز کمال گرایی رسیدن به شهرت است. در طراحی فضا با ظرایف و تمهیدات طنزی که در استفاده از موسیقی گنجانده شده نوع و سبک فانتزی بازیها در تضاد با گریم و لباس در حال و هوایی کلاسیک را میتوان وجوه تمایز این اثر دانست. در نوع ارایه مفهوم و طراحی کارگردانی تلاش بر آن بوده که با تکیه بر تکنیک سگمنتال و برشهایی از زمان و فضای اثر، رویکردی متفاوت برای پرداخت نهایی به این موضوع مد نظر قرار بگیرد.
استفاده از فرم و شعرگونه بودن دیالوگهای چند بخش نمایش روالی منطقی را برای بازگویی اتفاقها فراهم آورده است. دلیل این تصمیم را میتوان به برقراری ریتم مناسب ارتباط داد؟
تئاتر از آنجایی که در چهارچوب هنر قرار میگیرد، ارتباطی تنگاتنگ با شعر، ادب و موسیقی برقرار میکند. همانطور که ریتم و ضرباهنگ در آن جایگاهی رفیع دارد و توازن یکی از پایههای ساختاری تئاتر است، این هماهنگی و موزون بودن در تئاتر به اشکال گوناگون تسری پیدا میکند و در نمایش «بازی زندگی»، در قالب بیان دیالوگها شکل میگیرد. علاوه برآن کاراکترهای نمایش دو بازیگر تئاتر هستند که در جای جای نمایش، از زبان تئاتر و تمرینات بیان بهره میگیرند.
نقش در نقش بازی کردن شخصیتها از دیگر مواردی است که جریان قصه را هدایت میکند. دلیل آنکه قصه را به روایت محض ترجیح دادهاید چیست؟
با توجه به پتانسیل متن، سبک و شیوه نوشتار در طراحی کارگردانی، این شیوه مد نظر قرار گرفته است.
آیا میتوان این تصمیم را در راستای نقدی گزنده همراه با طنز به جامعه هنری و شرایط موجود آن دانست؟
تمامی پیام منتشرشده از سوی متن و ساختار نمایشنامه نقد تلخ و گزنده و درد دل اهالی تئاتر است. نگاه جامعه هنری و جو حاکم بر صنف هنر گاهی با حب و بغض توام میشود نه با دستگیری و همدلی... شاید بخشی از اینکه اغلب اوقات در تئاتر به جای روند رو به رشد و نزدیک شدن به نقطه اوج و اندازههای جهانی، در جا میزنیم و علیرغم داشتن فرهنگی دیرینه و ادبیاتی مستحکم در مقوله تئاتر نتوانستهایم با کشورهایی که عمرشان حتی به سه قرن هم نمیرسد برابری کنیم، میتواند برگرفته از اتفاقهایی باشد که در دل این جامعه کوچک رقم میخورد. جمله «از ماست که بر ماست» در این نمایش مفهومی پررنگ مییابد و در جای جای نمایش، در همان قالب نقش در نقش بازی کردن بازیگران ابراز میشود. نمایش «بازی زندگی» نقدی مستقیم بر شرایط موجود تئاتر ماست.
دلیل آنکه شخصیتهای مانی و بمانی زندگی را بازی میکنند چیست؟ ایفای نقش شخصیتهای ادبی جهان از سوی آنها دلیل خاصی داشته است؟
بازی زندگی، بازی زندگی است. تمام زندگی از دید مانی و بمانی یک بازی پیچیده و تودرتو است. هر کس در زندگی خود از تجربیات فردی برای ارائه مفاهیم و انتقال تفکرات خود به دیگران بهره میگیرد. با توجه به هنرپیشه بودن مانی و بمانی طبعا آنها نیز برای رساندن صدایشان به گوش شنونده، از تجربیات هنرپیشگی خود بهره میگیرند که یکی از این تجربیات، ایفای نقش شخصیتهای ادبی جهان است.
نوازنده موسیقی با حضورش در صحنه به نوعی به شخصیت سوم نمایش است. آیا این موضوع هم به ارتباط بیشتر با مخاطب باز میگردد؟
سلیقه تماشای تئاتر در زمانهای گوناگون متغیر است. در این تغییر سلیقه، پارامترهای مختلفی تاثیرگذار هستند. شرایط اقتصادی و روانشناسی یک جامعه در نوع نگاه تماشاگر موثر است. سلامت روانی جامعه و حتی تاثیر آلایندههای موجود در هوایی که تنفس میکنیم نیز میتواند بر سلیقه تماشاگر تئاتر تاثیرگذار باشد. حالا بماند که خود اهالی تئاتر سلیقه تماشاگر را تا چه حد دست کاری و تنظیم میکنند. باتوجه به این موارد در حال حاضر با اثر تند تنشهای موجود در زندگی افراد، طنز یکی از راهکارهای مفید در ارائه مطالب است. حضور فانتزی نوازنده کار و ارتباط او از یک سو با تماشاگر و از دیگر سو با صحنه، و استفاده طنزگونه او از موزیکهای پاپ و بروز راهکاری برای ایجاد ارتباط نزدیکتر با تماشاگر است.
طراحی صحنه از نکاتی است که استفاده بهینهای از آن شده است. صحنه موجز با چنین طراحی به استفاده بهتر از فضا مربوط است و یا اقتضای قصه چنین ایجاب میکند؟
در ابتدا سبک و سیاق کارگردانی، صحنه را به سمت و سوی مینیمالیستی پیش میبرد و در ادامه طراحی صحنه این چنینی در بِلک باکس کوچک خانه نمایش نیز موثر و کاربردی خواهد بود.
شخصیتها در طراحی و معرفی خود به مخاطب پیچیدگی ندارند و همه چیز را با صراحت بیان میکنند. آیا دلیل این انتخاب به نوع و سبک نمایش مربوط است؟
شخصیتها پیچیدگی ندارند. زمانی که در یک نمایش 50 دقیقهای با تعداد زیادی از کاراکترها روبه رو هستیم که هر کدام باید در برشی چند دقیقهای کار خود را به سرانجام برسانند، حرفشان را بزنند و تاثیرشان را بگذارند و از گردونه نمایش خارج شوند، شخصیت پردازی پیچیده جز انفصال تماشاگر با صحنه، پیامدی نخواهد داشت. با نگاه و احترام به اصول و مبانی کلاسیک تئاتر، به شکلی نو به طرح مساله و نقد جامعه هنری می پردازیم. در قالبی طنزگونه و منتقدانه با رویکرد گروتسک و در قالب طراحی ساده شخصیتها.
تجربه کارگردانی و بازیگری در نمایش «بازی زندگی» چگونه بوده است؟ هماهنگی این دو مقوله با چه تمهیدی جهت پیشبرد موثر در اثر شکل گرفته است؟
پیش از تحلیل مقوله کارگردانی و بازیگری از دیدگاه دراماتیک، تجربه بازی در نمایشی که کاراکترهای مقابل در آن، شرکای یک زندگی مشترک هستند، باعث ایجاد صمیمیت و باور پذیری بیشتری از سوی مخاطب میشود. چنین نوع نمایشی به دلیل شناخت نسبی روانی که طرفین بازیگری از هم دارند به حتم نقاط طلایی و قوت بیشتری دارند. در پاسخ به چگونگی نقطه اتصال و هماهنگی بین کارگردانی و بازیگری نیز، شکل نوشتاری نمایشنامه نقش مانی را به عنوان کارگردان بازیگر معرفی میکند که پیش برنده لحظات نمایش است.
گفتوگو از کیارش وفایی