در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش کوروش به کارگردانی پری صابری

خداوندا این کشور را از دشمن ، خشکسالی و دروغ محفوظ دار

 ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : شاید خیلی از نویسنده ها وکارگردانان در حوزه تئاتر وسینما یکی از ارزوهایشان این باشد که روزی بتوانند  زندگی نامه کوروش کبیر را کار کنند . وقایع دوران حیات او داستان هایی که از او و منش و رفتار انسانی اش بر سر زبان هاست وهر چیزی که به کوروش به نوعی مربوط می شود را بنویسند وکار کنند .

استعداد ادبیات وفرهنگ غنی ما و تاریخ پر فراز ونشیب ومردان بزرگ این سرزمین کهن آنقدر هست که بتوانیم تا دهه ها روی آن کار کنیم  و زمان هم کم بیاوریم ؛ اما متاسفانه تا به  هر دلیلی حال چنین نشده است .

شاید علت این کار نکردن ، منحصرا به چند مورد مشخص برگردد . چه به لحاظ اجتماعی چه سیاسی چه اقتصادی وچه حرفه ای . برای کار بر روی موضوع هایی این چنین مانند مثلا زندگی کوروش کبیر،  باید چهار عنصر در یک راستا قرار بگیرند تا به هدف برسیم .یعنی عنصر اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی واز همه مهمتر حرفه ای .

زمانی که مثلا نمایش نامه ای مانند الیور تویست در تالار وحدت کار می شود وتوسط بخش خصوصی  برایش هزینه های آنچنانی صورت می پذیرید و با استقبال تماشاکنان نیز روبرو می شود و آمار فروش آن تاریخ  فروش تئاتر کشور را می شکند پس عملا چهار عنصر در یک راستا قرار گرفته اند . هرچند که در این مورد خاص باید گفت عنصر حرفه ای البته داخلی نبوده است اما به هر صورت با سه عنصر دیگر توانسته اند چهار عنصر مهم را در یک راستا قرار داده و یک نمایش پر پروداکشن را  روی صحنه ببرند .

اما در خصوص موضوع های داخلی شاید مهمترین عنصر همان بخش حرفه ای باشد . اینکه باید نویسنده ای توانا وجود داشته باشد تا متنی در خور را بنگارد وبه دست کارگردانی توانمند بسپارد تا او با سه عنصر دیگر یعنی رویکردهای اجتماعی ، سیاسی واقتصادی نمایشی  مثلا چون کوروش را به روی صحنه ببرد . این شامل همه موضوع های داخلی اعم از تاریخی وادبی و فولکلور می شود .

اما زمانی هم اتفاق می افتد که همه عناصر در یک راستا قرار می گیرند  ولی حاصل کار آن طور که باید از آب در نمی آید وتبدیل به کاری ضعیف یا متوسط می شود . بعضی ها هستند که در خراب کردن موضوع های بکر پیش تازند واین در واقع ضربه مهلکی به موضوع های ادبی وتاریخی کشور می زند وموجب می گردد  تا هنرمندان صاحب نام  که حرفی برای گفتن دارند دیگر به طرف دوباره کار کردن یک موضوع واحد نروند .

البته این به هیچ عنوان نمی تواند عملکردی حرفه ای باشد ؛ اما متاسفانه هنرمندان حرفه ای ما عمداتا این گونه عمل می کنند. یعنی اگر هنرمندی  موضوعی  تاریخی  یا ادبی و... را برداشت وکار کرد  حال چه ضعیف چه متوسط ف هنرمند  بعدی رغبت نمی کند دیگر به طرف آن موضوع رفته ودوباره موضوع فوق را کار کند . این در بین هنرمندان حرفه ای ما متاسفانه تبدیل به یک عادت اشتباه شده است .

حال آنکه می بینی مثلا در هالیوود یک موضع توسط چند کارگردان  به فاصله چند سال کار می شود . هرکس امضا وهویت خود را در پای کار می نهد .اما در کشور ما این گونه نیست . دوستان هنرمند موضوع ها را ملک شخصی خود می دانند وانگار وقتی روی یک موضوعی کار کردند دیگران نمی توانند دوباره همان موضوع را کار کنند . واگر کسی اینکار را کند هزار جور حرف برایش در می آورند که ای اقا سواد ندارد کار من قوی تر بود این چه کاریست وقس علیهذا ... بگذریم

در خصوص  نمایش کوروش نیز شاید همین  این فاکتور ها به نوعی وجود داشته باشد . اولا استاد پری صابری آن قدر کارهای بکر وخوبی انجام داده اند وشناسنامه کاری ایشان مملو از کارهایی  قابل توجه با موضوع های مختلف تاریخی وادبی  از شمس ومولانا گرفته تا شاهنامه وآنتیگون و...  هست که نیازی به تعریف وتمجید ندارند .

ازسویی با شرایط سنی ای که ایشان دارند باید به استاد پری صابری دست مریزاد وخسته نباشید گفت که همچنان پر انرژی  وبا اندیشه به کار تئاتر می پردازند واثبات کرده اند که در هنر وبه خصوص در تئاتر هنرمند بازنشستگی ندارد وبه قول معروف عرض زندگی یک هنرمند مهم است نه طولش . این یک دلگرمی ویک انرژی فوق العاده مثبتی است که ایشان به هنرمندان می دهند . امید که سالیان سال همچنان پرانرژی وپویا وسلامت باشند وبه کار بپردازند .

نمایش کوروش در واقع روایتی است نسبتا مستند گونه از تولد و بخش ها یی از فرازهای مهم زندگی کوروش ومرگ او . نمایشی حدود دوساعته که با ریتمی کند به جلو می رود . در واقع ما بیشتر از آنکه ببینیم می شنویم حال آنکه تئاتر هنری دیداری وشنیداری است  و نه فقط شینداری . خواننده  نمایش ودو بازیگر دیگر که در فواصل صحنه  ها می آیند وبا تماشاگران  از اتفاقات زندگی کوروش حرف می زنند ، مانند راوی عمل می کنند . در واقع خواننده چیزی شبیه به نقال است و آن دو بازیگر همچون راوی نمایش .

به همین دلایل می توان گفت بخش دراماتیک نمایش  به نوعی ضعیف است  ومغفول مانده . ما بیشتر شاهد روایت هستیم تا درام . مثلا در هملت درست است که شکسپیر داستان یک شاهزاده دانمارکی را برایمان روایت می کند ؛اما این روایت را در قالب درام نشانمان می دهد و درست به همین دلیل است که قرن ها ماندگار شده وصدها بار به روی صحنه های دنیا رفته است .

در کوروش اما نویسنده وکارگردان روایتی خطی از زندگی کوروش را برایمان باز می گوید ، حتی زمانی که بازیگران درواقع درحال بازی هستند باز این روایت کردن است که خود را به رخ می کشد  انگار هرکدام دارند حرفهای خودشان را می گویند و روایت می کنند .  تنها در بخشی از صحنه اول که  محسن حسینی در نقش " آسیتاک " بازی می کند وصحنه " نبونید"  که کامبیز امینی آن را ایفا می کند ، می توانیم شاهد بازی تئاتری و درام باشیم وگرنه دیگر صحنه ها کند ، کش دار، بدون کنش و واکنش دراماتیک بدون حضور صحنه ای بازیگران با حس وحال کم وضعیف به پیش می رود  .

شاید بخشی از این مشکل به انتخاب بازیگر بازگردد . باید گفت در صحنه آن حس وحال وآن  طراوت وبده بستان وبازی وحس وکنش و واکنش و منطق دراماتیک وجود ندارد . حتی بازیگران تئاتری نیز تحت تاثیر منفی این موضع قرار گرفته وبه طبع بازی هایشان رو به ضعف می رود واین البته در یک روند تئاتری اجتناب ناپذیر است . چرا که در تئاتر بازیگر از پارتنرخود حس وانرژی می گیرد . هرچند معتقدم بازیگران تمام تلاش خود در ایفای نقش هایشان را مصروف داشته اند ، شاید در جاهایی متن اجازه نمی دهد تا از تمام توانایی هایشان استفاده کنند .  

باید گفت که بازیگر نقش کوروش بیشتر در حال خطابه کردن وسخنرانی است تا دیالوگ گفتن و بازی کردن  با توجه به شخصیت پردازی وحس وحال وتحول حسی و ضعف در بیان وبدن و حضور صحنه ای و ... ایضا  ضعف در شناخت  ریتم های بیرونی ودرونی بازیگر موجب گردیده است که مونوتن بشود و... البته  بخشی از این  موارد به شخصیت پردازی ، به متن وپرداخت های موضوعی وموضعی وایضا هدایت کارگردان نیز باز می گردد . هرچند که بخش دیگر آن به عهده بازیگر وتوانایی های اوست .

شاید بتوان گفت یکی از نقاط قوت نمایش که کاربردی است ودراماتیک طراحی صحنه مفهومی استاد خسرو خورشیدی است . با آن نیم کره انتهایی صحنه که کوروش روی آن می ایستد که می تواند به معنی امپراطوری او بربیش از نیمی از جهان باشد وایضا فرستادن او چون پیامبری از سوی پروردگار و المان‌هایی از ستونهای تخت جمشید و...

حرکات موزون نیز که می باید حس و حالی خاص در راستای مفاهیم متن به نمایش بدهد نیز بیشتر ایستا می نمود با ریتمی کند وحرکاتی که در خود تکرار می شدند وتولید  نوعی کلیشه را می کردند. هرچند که  استاد نادر رجب پور شاید ایده های بکرتر وبهتری داشته که  حال به هر دلیل نتوانسته آن ها را اجرایی کند .  تا همینجا هم سعی کرده اند که از حرکات حماسی واساطیری وایضا  ژشت ها وفیگورهای نقش برجسته ها و... استفاده کنند . در حال ما از ایشان کارهای بیاد ماندی ای سراغ داریم که در اذهان مانده اند .

نبود موسیقی بر خلاف دیگر کارهای خانم صابری نیز به کار ضربه زده است در خیلی از جاها خلا موسیقی دراماتیک احساس می شود . سکوت های بیش از حد که در جاهایی کمی طولانی می شود و... البته از یک منظر نبود یا کم بود موسیقی حس رمز آلودی را به صحنه داده است ولی این حس با ریتم کند و بعضا سکوت های غیر دراماتیک از دست می رود و گم می شود .

باید گفت متن نیز می توانست به فرازهای مهم تری اززندگی کوروش والبته درونیات او وواگویه هایش با خود  در خلوت تا شکل گرفتن شخصیتش و رسیدن به فرازهای مهم وچشم گیری از زندگی اش و ایضا  چند وچون رسیدن به منشوری که دستور نوشتنش را می دهد و... جنبه های دیگری از زندگی کوروش  که وجوه دراماتیک  بیشتری دارند بپردازد . هرچند که نویسنده سعی کرده تا این گونه عمل کند وتا حدودی هم موفق بوده است . اما به دیگر سخن متن واجرا نیازبه یک دراماتورژی همه جانبه دارد .در حال به  استاد پری صابری برای  شجاعت شان در خصوص پرداختن به زندگی کوروش کبیر وایضا به آقای جهانگیر کوثری به عنوان تهیه کننده به جهت حمایت از تولید این کار خسته نباشید ودست مریزاد می گویم . باید گفت دیدن نمایش کوروش می تواند خالی از لطف نباشد پس بهتر است که به دیدنش بنشینید .

 

 




نظرات کاربران