گفتگو با مهدی ضیاء چمنی نویسنده و کارگردان نمایش «حذفیات»
کشف کردن یک جریان دراماتیک است
ایران تئاتر: نویسندهها و کارگردانهایی که ثمره آثارشان برگرفته از اجتماع و جامعهای که در آن زندگی میکنند است به مراتب از هر نظر بیشتر در شعاع دید مخاطب قرار میگیرند. زیرا پرداختن به هزارتوهای جوامع کنونی دارای ریزتراشههایی است که با عبور از آنها کلام ناتمام و هدف بی اثر میشود. لذا دارا بودن دیدگاه مشرف به روابط تنها کارسازی است که باید همیشه مدنظر قرار بگیرد.
مهدی ضیاء چمنی که در دنیای نمایش به عنوان نویسنده، بازیگر و کارگردان حضور دارد فعالیتهای هنری خود را از سال 1380 با ورود به گروه نمایشی علیاکبر حلیمی و بازی در نمایشهای کودک و نوجوان آغاز و در سال 1381 نمایش «قفس» را نویسندگی، کارگردانی و بازی کرد. او از دوران کودکی به دلیل حضور برادرش در تئاترمشهد با فضای نمایش آشنا بود. ضیا چمنی راه و رسم بازیگری و نمایشنامه نویسی را از میان کتابهایی یافت که به گفته خود تنها اساتید او در زمینه تئاتر بودهاند. لذا این کارگردان و بازیگر بعد از دوران راهنمایی وارد هنرستان سوره شد و در رشته سینما ادامه تحصیل داد. از جمله نمایشهایی که این نویسنده به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته باید از «پوچی پوچ خانم میرمازاد»، «دو یک به نفع بارسلونا»، «نکات مهم خانهداری»، «اکسیژن» و«پیانیستولوژی» نام برد. نمایشهایی چون«تب سرد روی پیشانی داغ»،«پلاستیک فریزر»،«شکلات»، «کلیسا»، «نمایشگاه لودلو» و «حذفیات» آثاری هستند که وی با عنوانهایی چون نویسنده، کارگردان و یا بازیگر به طور مشترک یا جداگانه در آنها حضور داشته است. حال به بهانه اجرای نمایش «حذفیات» با او گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
متن نمایشنامه «حذفیات» به اتفاقهای درونی خانواده و البته اجتماع میپردازد. دلیل اینکه از دو زوایه به هسته (خانواده) و پوسته آن یعنی اجتماع رسیده و اشاره داشتهاید چیست؟
طبیعتا خانواده رابطه مستقیمی با اجتماع دارد و این یک امر طبیعی است. حال اگر ما برگردیم به عصر انسانهای غارنشین باز هم مجبور هستیم به بیرون از غار سَرَک بکشیم و به دنبال کشف بیرون از مکان زندگی باشیم، حتی اگر وحشت تمام وجودمان را تسخیر کند. البته این موضوع به خودی خود یک جریان دراماتیک است.
آیا این نگاه بیشتر به سمت نقد تمایل دارد و یا در بستر نمایش میخواهد تنها برشی از یک زندگی را نشان بدهد؟
خیر. باید بگویم که من به دنبال نقد یا قضاوت نیستم. در واقع برای من برشی از زندگی همیشه خالص و جذاب تر بوده است. اما باید اعتراف کرد که همیشه این برشهای کوچک نمایشی خالی از نقد یا قضاوت نیست. حال اگر در نمایش «حذفیات» نقدی احساس میشود، شاید بر گرفته از عقدههای شخصیم بوده است که همیشه مخفی کردم و این بار در نوشتن، این عقدهها سرازیر شده است. بنابراین اگر این طور باشد من کم آوردم.
تاثیرات نمایشنامه و نحوه بروز آن در قالب نمایش از سوی شخصیتها به نوعی موازی یکدیگر رخ میدهند بی آنکه لحظهای عقب بمانند پیش میروند. آیا این رویکرد تعمدی بوده است؟
این رویکرد کاملا آگاهانه بوده است. من قبل از نوشتن کامل آگاه بودم که قرار است یک نمایشنامه دیالوگ محور را روی کاغذ بیاورم. لذا قصه هرگز شکل کلاسیک به خود نگرفته و یا به معنای واقعی قصه، نمایشنامه را پیش نمیبرد. البته در نمایش این شخصیت پردازی است که حرف اول را در این گونه از نمایشنامهها میزند. شاید این روش ساده بهترین تکنیک باشد.
روایت در این اثر جایگزین مناسبی برای قصه گویی است. آیا این اهمیت بر اساس داده های متن صورت گرفته است؟
بله، بر اساس داده های متن صورت گرفته است. دقیقا در طراحی و کارگردانی اثر همان چیزی را که متن میخواست را به اجرا رساندیم.
علت آنکه تا پایان صحنه پنجم روال روایت در ابتدای هر کدام از آنها یکسان جلو میرود و انتقال داده های نمایش تغییر میکند چیست؟
ساختار نمایشنامه بر همین پایه جلو میرود. البته در نمایشنامه صحنه به صحنه حذف و صحنه به صحنه اضافه میشود و داده های متن با تکرار صحنه و دیالوگها تغییر میکند.
آیا این تمهید را میتوان به مثابه اهمیت خط سیر روایت از صحنه ششم تا انتهای نمایش دانست؟
در نمایش «حذفیات» معتقد هستم که شروع نمایش از صحنه ششم است. دقیقا با ورود شخصیت کیانوش در صحنه. البته باید یادآور شوم که من فقط در صحنههای قبلی به دنبال شناخت شخصیتهای مادر و شیما هستم.
شخصیت پردازیها بیشتر از آنکه تحت تاثیر روایت باشند به این دیدگاه تکیه دارند که با اثری شخصیت محور رو به رو هستیم. اهمیت این مهم در چیست؟
من فکر میکنم در نمایش «حذفیات» این شخصیتها هستند که به روایت شکل و شمایلی میدهند. لذا مجدد باید اشاره کنم این اثر یک روایت قصه محور نیست و ما با یک روایت صد در صد شخصیت محور رو به رو هستیم. در واقع مخاطب فقط قرار است با آدمهای این نمایش آشنا شود. همانطور که خودتان اشاره کردید: برشی از یک زندگی .
شخصیتها در نمایش از جایی چند بعدی میشوند و شروع به برون ریزی میکنند. آیا این تعریف با در نظر گرفتن نگاه اجتماعی متن ترتیب داده شده است؟
این عصیانگری بخش مهمی از نمایشنامه است. باید اعتراف کنم من از این طغیان لذت میبرم حتی اگر غیرمنطقی و یا باورپذیر نباشد.
نمایش «حذفیات» با ساختاری پیش میرود که اطلاعات اثر با پیش رفتن صحنهها متغیر میشود. دلیل آنکه طراحی صحنه هم به سوی طراحی مینی مالیستی رفته به این موضوع ارتباط دارد؟
همانطور که گفتم اجرای این نمایش همان چیزی بود که متن نمایش نیاز داشت. طراحی صحنه نمایش بر عهده مهسا غفوریان بود و تصور میکنم با زیرکی کامل به این طراحی رسیده است.
رویکرد روانشناسی اثر در برخورد بین شخصیتها با یکدیگر نمود عینی پیدا کرده است. تا چه اندازه این موضوع در شکل گیری متن و نمایش موثر بوده است؟
آدمهای این نمایش شاید از مرزهایی عبور کردهاند که دیگر از تنهایی رنجی نمی برند. حال با توجه به این موضوع، تنهایی بخشی از زندگی عادی و روزمره آنها است. آنها برای اینکه لحظهای احساس خوشبختی کنند مجبور هستند وارد گفتگو شوند، بخندند، بحث و دعوا کنند حتی اگر به قیمت از دست دادن آرامششان باشد. اما در نهایت مخاطبها آن چیزی را میبینند که شخصیتها هیچ وقت نخواهند دید یا تظاهر میکنند که نمیبینند.
نویسنده بودن نمایش «حذفیات» چه مزایایی را برای کارگردانی این اثر که خودتان هر دو مقوله را برعهده داشتهاید فراهم کرده است؟
در نوشتن نمایشنامه، من هم زمان به کارگردانی فکر میکردم. حتی به بازیگرانم و این کار را برای من راحت کرده بود. حال فکر میکنم اگر در آینده کارگردانی تصمیم گرفت این نمایشنامه را به روی صحنه ببرد، پاسخ بهتری به شما خواهد داد.
گفتوگو از کیارش وفایی