نگاهی به نمایش «حذفیات» به کارگردانی مهدی ضیاء چمنی
لطفا عینک با شیشههای شفاف بزنید
ایران تئاتر، کیارش وفایی: گاهی مرور لحظاتی که در گذشته تجربه کردهایم و یا در زمان حال مشغول پذیرفتن آنها هستیم برای ما در لحظاتی طعم شیرین و البته گاهی تلخ میدهد، درست مانند نوع زندگی. قدر مسلم است که دیدن برشی از زندگی هر شخص میتواند برای افرادی که آن را میبینند مثمرثمر و حتی آموزنده باشد. کارکردی که در مدیومهای تئاتر و سینما بسیار موردتوجه است و بیشتر جوایز کسب شده در جهان مربوط به رویدادهای مهم داخلی و برون مرزی برای خلق چنین آثاری بوده است.
جهان، جوامع و خانواده که انسانها در آن زندگی میکنند به طور طبیعی مرکز شکل گرفتن رفتارهایی است که قابلیت دارند تا همه چیز را تحت شعاع خود قرار دهند. عملکردی که در ازای از دست دادن و یا کسب کردن خواستهای پیرامون محیط زندگی رقم میخورد. لذا چارچوب مشخصی را نمیتوان برای آن متصور شد و آگاهی داشت که پیامدهای پس از آن اتفاق چگونه ممکن است در آینده بشری خود را بروز دهند. در واقع این نوع شکل گیری خاصیت دوگانه دارد زیرا مرزی مشترک را برای قضاوت پیش میآورد تا هر آنچه که وجود دارد در هالهای از ابهام قرار بگیرد. شاید بتوان گفت رجوع به کارکردهای اجتماعی این امکان را فراهم میآورد تا آگاهی بیشتری برای سبک و نوع زندگی باتوجه به عملکردهای حاضر مشخص شود، کانون خانواده یکی از این منابع غنی اجتماعی است. کانونی که در آن رفتارها بر اساس شرایط تغییر میکنند و افراد حاضر در آن سعی دارند تا خواستههای خود را با دلایل لازم و کافی به ثمر برسانند. البته چنین شاخصههایی میتواند گاهی کشنده و گاهی زندگی بخش باشند. بررسی احوالات این جوامع کوچک و خواستههای مربوط به ساکنان آن در اندازهای بزرگتر به جامعه رسوخ پیدا میکنند و باتوجه به گسترده شدن محیط، نیازهای فردی و جمعی حالت تازهای به خود میگیرند. نیازهایی که انسانها را گاهی به مخرج مشترک و البته رادیکالهای متفاوتی دچار میکند. بنابراین باید اشاره داشت در ابتدا باید خواستهها با داشتهها و نداشتهها جمع و تفریق شود و سپس در ضربان جامعه بزرگ ضرب گردد تا حاصل به دست آمده اکسیر و دلیلی برای زنده ماندن انسانها در محیط صلح و آرامش باشد.
نمایش «حذفیات» جزو نمایشهایی است که سعی دارد با نشان دادن برشی از زندگی یک خانواده به عمق تاثیرات بودنها و نبودنها اشاره کند. رسوخ کردن به درون ماجرا، اتفاقهای پیش آمده و البته بررسی آنها کاری بس دشوار است زیرا که این نمایش قصد دارد حرفی تازه را با زاویه دیدی جدید بیان کند. دیدگاهی که در آن سعی شده است از بیان حرفهای تکراری بکاهد و به بازگویی رازهای سر به مُهر افزوده کند، بی آنکه قصد آن را داشته باشد تا خود را در مقام قضاوت قرار دهد و راهکاری جدید را تجویز کند. البته این تصمیم نمیتواند به طور یقین و با اطمینان حاصل شود زیرا که هر اثر دیدگاهی دارد که میتواند برای خود موافقان و مخالفانی را شامل شود. عنصر تکرار، از جمله رفتارها و عادتهایی است که هر کدام از ما در زندگی روزمره با آن رو به رو هستیم و حتی بخش مهمی از زندگی را شامل میشود. حال در این اثر عنصر تکرار با ذکاوت و هوشمندی در فضای روایت کارکردی قابل توجه به خود میگیرد و بر اساس آن در صحنههای ابتدایی شاهد هستیم که به فراخور نیاز دراماتیک دیالوگهایی از صحنه قبل حذف و اطلاعات جدیدی به صحنه بعد اضافه میشود. در واقع این تصمیم روندی را شکل میدهد تا مخاطب لحظهای بی آنکه عقب بماند بتواند با دیدن هر صحنه از نظر زمانی و قرار گرفتن در موقعیت جدید همراه شخصیتهایی که با وسواس خاصی طراحی شدهاند به جلو برود. لذا توالی صحنهها در این نمایش منطق و اصول مناسبی را در پیش گرفته که این فرآیند در ابتدا برگرفته از نگارش صحیح در ساختار متن است.
البته آنچه که بیش از همه در این روایت اثرگذار است به دیالوگهای گفته شده از سوی شخصیتها بازمیگردد زیرا این نمایش فارغ از تمهیدات دراماتیک برای بیان دیدگاه خود تحت تاثیر گفتوگو قرار دارد. حال باتوجه به این موضوع باید گفت که بیشک با اثری دیالوگ محور رو به رو هستیم. تمهیدی که از سوی نویسنده و کارگردان این اثر به عنوان شاخصی مناسب در نظر گرفته شده است تا خلق موقعیتها با منطقی درست در خط سیر روایت قرار بگیرند. البته این راهکار همانند راه رفتن بر لبه تیغ است زیرا امکان دارد حرفها و کلمات برای عدهای باورپذیر و برای عده دیگر خلاف باورهایشان باشد. لذا لحن شخصیتها برای به ثمر رساندن حرفهای تازه در این نمایش مهم و ضروری است. حال نکتهای دیگر که از موارد قابل توجه این اثر به شمار میآید روایت کردن به جای قصهگویی است، زیرا فارغ از خواسته نویسنده، فضای اجتماعی برای نشان دادن خود به این لازمه تاکید فراوان دارد. بنابراین لحن روایت در آثار اجتماعی باتوجه به درک مخاطب از شرایط موجود جامعه امری واجب به شمار میآید. لذا میزانسنها و طراحی صحنه چنین آثاری باید با دقت نظر و واقف بودن بر شرایط موجود طراحی شود تا باورپذیری در کلیت اثر محسوس جلوه کند.
نمایش «حذفیات» کوشیده است با داشتههای خود مرزهای مشترک، تفاوتهای مشخص، خواستههای مکرر را با روایت زندگی مادر، شیما و دوستدار شیما یعنی کیانوش پیش روی مخاطب قرار دهد. تقلایی که پیام نمایش را این گونه بیان میکند لطفا بیشتر از گذشته حواسمان به یکدیگر باشد.