گفتگوی ایران تئاتر با مسعود حکیمی نژاد کارگردان نمایش «جایی میان خوکها»
لطفا پاول نباشید
ایران تئاتر: گرته برداری از مسائل و موضوعات معاصر که تاثیرات آنها در زمان حال و زندگی روزمره جریان دارد همیشه میتواند برای مخاطب تیزهوش و کنجکاو جذاب به نظر برسد. کنکاشی که در آن موضوعهای مطرح شده گاهی برگرفته از مستندات و رویدادهای تاریخی و گاهی بازگوکننده عمده اتفاقهایی است که در جوامع بشری نکات مشترکی با یکدیگر دارند، البته هشدارهایی در این موضوعها وجود دارد که باید از آنها در زمانی درس گرفت و در لحظاتی آنها را به فراموشی سپرد.
مسعود حکیمینژاد بعد از کسب دیپلم تئاتر تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی بازیگری به اتمام رسانده است. او در راستای تجربههای خود کوشیده است با نگاهی وسیع به موضوعها، مسائل جهان پیرامون با طرح سوالی جدید در دنیای نمایش حرفی تازه بزند. لذا پرداختن به چنین داشتههایی این امکان را برای حکیمی نژاد فراهم آورده است تا در ازای طرح سوال، هشدارهایی را جهت آگاه سازی به مخاطب منتقل کند. از جمله نمایشهایی که این کارگردان به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته است باید به «سال کبیسه عیسی»، «اتللو»، «خدا را هجی کن»، «در قاب ماه»، «روباه» اشاره داشت. نمایشهای «بیدرمن»، «آتش افروزان» و «جایی میان خوکها» از آثاری است که این بازیگر آنها را در سمت کارگردان روی صحنه برده است. حال به بهانه اجرای نمایش «جایی میان خوکها» با وی گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
نمایشنامه «جایی میان خوکها» اثر آثول فوگارد را با چه دیدگاهی برای اجرای صحنهای انتخاب کردهاید؟
دلیل روی صحنه بردن این اثر برای تجسم کردن شرایط موجود بوده است. البته شرایطی که سویهاش به سمت خود است.
آیا اهمیت این انتخاب از سوی شما بیشتر مسائل اجتماعی را مدنظر قرار داده و یا نقد بر فضای جنگ دارد؟
من فکر میکنم که این دو مسائل گاهی در هم تنیده هستند، اما تاکید بیشتر بر روی مسائل اجتماعی است. در واقع اساس هنر مطرح کردن سوال برای ایجاد یک گفتمان است، به خصوص هنر نمایش، هنری که مبنایش ارتباط زنده بین انسان با انسان است. لذا به همین علت معتقد هستم که هر درامی موضوع اجتماعی دارد، زیرا که ارتباط بین ما، اجتماع را میسازد.
موضوع نمایشنامه برگرفته از اتفاق واقعی است. حال باتوجه به این داشته از مستنداتی درباره این اتفاق جهت روایت نمایش خود بهره گرفتهاید؟
خیر، البته شاید بله. اما من اساسا به مستند بودن قصه در شیوه اجرایی نگاه ویژهای نداشتم.
در نمایش «جایی میان خوکها» فضا بین ماهیت قصه و روایت در رفت و آمد است. آیا این تمهید نویسنده به هدایت شما برای شخصیتهای اثر یاری رسانده است؟
قطعا شخص نویسنده همواره به ما یادآوری میکند که در حال روایت یک قصه مستند است، اما من با برهم زدن صحنههای متن سعی کردم از روایت صرف، فاصله بگیرم و لحظه را مجسم کنم.
شخصیت پردازیها در این گونه نمایشها به دلیل محور اصلی بودن شخصیتها بسیار مهم و قابل پرداخت است. حال برای باورپذیری شخصیتها از چه راهکارهایی بهره گرفتهاید؟
بسیار واضح است میزانسن در راستای فرم و محتوای اثر طراحی میشود و اگر بخواهیم میزانسن را به معنای لغوی در نظر بگیریم باید در امتداد دیالوگ شکل بگیرد و واکنش شخصیت را روی صحنه به معرض نمایش بگذارد. تمام تلاش من به عنوان چینش گر (کارگردان) اثر فوگارد بر این بوده است که از میزانسنهای طراحی شده که در مرحله کارگردانی پیش از شروع تمرین در دفترچه کارگردانی شکل میگیرد دوری کنم و تمام تلاشم را بر ایجاد فضاسازی مناسب در راستای اثر بازیگر را هدایت کنم. جالب اینجا است که باید اشاره کنم شاید اجرای امروز من با اجرای فردای من متفاوت باشد و بازیگر بنابر لحظه ( مواجهه با شخصیت ) تصمیم بر تغییر میزانسن خود بگیرد و من با این اتفاق هیچ مشکلی نخواهم داشت. زیرا معتقد هستم هدایت بازیگر به گونهای بوده است که درک صحیح و منطقی از مکان و زمان را در اثر جذب خود کرده و حالا خود را به آن بازی بسپارد.
رویکرد ضدجنگ این اثر ماهیت بیرونی آن را به سوی مسائل اجتماعی سوق میدهد. آیا میتوان در این نمایش دردهای درونی انسانی که به بیرون نفوذ میکند را جزو مسائل اجتماعی دانست؟
این کاملا طبیعی است و باید بگویم بله میتواند چنین باشد. گاهی جنگهای ذهنی هر شخص سرآغاز جنگ اجتماعی میشود و جنگهای اجتماعی مسبب جدی دردهای درونی انسانها است.
طراحی صحنه مناسب به نمایش یاری رسانده است که محتوا با فضاسازی برای مخاطب بهتر روایت شود. آیا این تمهید در راستای دیدگاه شما شکل گرفته و یا تنها این نوع طراحی ایده طراح صحنه است؟
مگر میشود که طراحی صحنه صرفا یک ایده باشد؟ البته باید اشاره کنم منظورم این است که اگر یک ایده بدون مناسب سازی با فضای اثر باشد فقط یک معماری زیبا دیده می شود انگار که صحنه به اثر چسبانده شده است. مسلم است که طراحی صحنه باید با رویکرد و نگاه غالب اثر در خدمت اجرا باشد. پس جواب سوال شما این است که در راستای دیدگاه من و با مشورت طراحی صحنه این ساختار شکل گرفته است.
جایگاه مخاطبها و شخصیتها در این نمایش معکوس شده است. از دیدگاه کارگردانی این تصمیم چه مزیتی برای شما داشته است؟
از دیدگاه کارگردانی با همه وجودم تلاش کردیم به مخاطب بگوییم پاول نباش.
مقوله زمان از جمله مواردی است که در کنار داشتههای مهم نمایش کارکردی اساسی دارد. زیرا که مخاطب را در گذشته و حال سیال کرده درست است؟
بله زمان مهم است، به دلیل آنکه نمایش در ذهن پاول شکل میگیرد. در واقع سعی من بر این بوده است که ذهنیت پاول را مجسم کنم.
علت آنکه نقش پراسکوویا را چند بازیگر ایفا میکنند چیست؟ آیا این موضوع به متن مربوط است و یا دیدگاه شما چنین اتفاقی را پیش آورده است؟
صادقانه بگویم معتقد هستم بخشی از اجرا بردن یک اثر برای مخاطب به احساس چینش گر (کارگردان) بستگی دارد. واقعا نمیدانم چرا این کار را کردم اما میدانستم که فقط باید انجامش بدهم.
میزانسنهای این نمایش باتوجه به فضای محدود و حرکت بازیگران در آن محیط با چه رویکردی ترتیب داده شده است؟
میزانسنهای این نمایش با هدف ایجاد خفقان در فضا و عدم حرکت شخصیتها ترتیب داده شد.
در نمایش «جایی میان خوکها» چه نکاتی برایتان در سمت کارگردان حائز اهمیت بوده است؟
تصورم بر این است که متن از نکات حائز اهمیت بود.
گفتگو از کیارش وفایی