در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با بیتا خارستانی، بازیگر نمایش «راز پروانه‌ها»

تئاتر کودک جدا از بدنه تئاتر نیست

ایران تئاتر- اگر این روزها سری به تالار هنر بزنید، شاهد نمایش موفقی با نام «راز پروانه‌ها» به نویسندگی منوچهر اکبرلو و کارگردانی حمید ملاحسینی خواهید بود؛ نمایشی خیال‌پرداز و دیدنی برای کودکان و بخصوص نوجوانان. در این نمایش، آنالی شکوری، بیتا خارستانی و علی ابدالی ایفای نقش می‌کنند.

بیتا خارستانی، نویسنده، بازیگر و کارگردان شناخته‌شده تئاتر، با حضور در این نمایش پس از سه سال دوری به عرصه تئاتر برگشته است. فاصله‌گرفتن این بازیگر از تئاتر، به دلیل تولد نخستین فرزندش بود. این بازیگر با بیش از ده سال سابقه حضور حرفه‌ای در تئاتر کودک و بزرگسال تا امروز سابقه ارزشمند و درخشانی در کارنامه هنری‌اش ثبت کرده. او که دارای مدارک کارشناسی کارگردانی تئاتر از دانشگاه سوره و بازیگری تئاتر از کانون سینماگران جوان است، همچنین تجربه بازی در بیش از صد نمایش رادیویی را داراست. خارستانی عضو پیوسته انجمن تئاتر کودک‌ونوجوان خانه تئاتر و مربی تئاتر کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان نیز بوده. این هنرمند تا کنون نمایش‌هایی نظیر «در این شهر فرشته‌ای وجود ندارد»، «کُردلیا»، «دست بالای دست»، «شیری که می‌غرید»، «سیاهه سفارش»، «حباب» و ... را در مقام کارگردان روی صحنه برده و همین‌طور در نمایش‌هایی مثل «قصه سیبی که نصف نشد»، «دختر نارنج و ترنج»، «قصه سیبی که پرواز کرد»، «پیک‌نیک در میدان جنگ»، «پدر»، «سیب‌خورها، آلوخورها، تمشک‌خورها» و «معرکه در معرکه» به ایفای نقش پرداخته. دریافت تندیس بازیگری زن از جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی، جایزه دوم بازیگری زن از پانزدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی، تندیس بازیگری زن از جشنواره سوره، جایزه بازیگری دوم زن بخش بین‌الملل از جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک‌ونوجوان و جایزه بازیگری و کارگردانی از سیزدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی از افتخارات اوست. به بهانه حضور بیتا خارستانی در نمایش «راز پروانه‌ها» با او گفت‌وگویی داشته‌‌ایم.

شما زمانی بازیگر پُرکاری بودید. حتی در عرصه نویسندگی و کارگردانی فعالیت‌های فراوانی داشتید اما سال‌هاست از دنیای بازیگری فاصله گرفته‌اید و آخرین تجربه‌ی کارگردانی‌تان، اجرای نمایش «حباب» در سالن «موج نو» و سال 94 بود. بخشی از این کم‌کاری به تولد فرزندتان و مسئولیت مادری برمی‌گردد. بفرمایید که چه دلایل دیگری مانع از حضور شما روی صحنه شده بود و چطور شد که امسال بالاخره تصمیم گرفتید به دنیای بازیگری برگردید، آن‌هم با یک نمایش کودک و نوجوان؟!
بله بخشی از غیبت چندساله‌ام در تئاتر به خاطر پسرم بود که ترجیح دادم کمی بزرگ‌تر بشود و بعد برگردم به کارهای هنری، ولی در این سال‌های بی‌کاری، پیشنهاد بازی در نمایش‌های کودک و اجرا در تالار هنر، کم نداشتم. بااین‌حال با ابراز تأسف شدید باید بگویم متن‌هایی که به دستم می‌رسید و می‌خواندم یا نمایش‌هایی که به تمرینِ آن‌ها دعوت می‌شدم، سطح خیلی پایینی داشتند و اصلاً ارزش کارکردن نداشتند. نه به این دلیل که من یک حرفه‌ای هستم و متن و اجراهای ضعیف را نمی‌پذیرم، بلکه تعجب و نگرانی‌ام بیش‌تر به خاطر بچه‌هایی بود که می‌خواستند به تماشای این کارهای بیایند، یعنی دلم نمی‌خواست عضوی از نمایشِ بی‌کیفیتی باشم که بچه‌ها به قرار است به دیدن آن بیایند.


منظورتان از بی‌کیفیت‌بودن پیشنهادها دقیقاً چیست؟ یعنی محتوای نمایش‌های فاقد ارزش بودند یا شیوه‌ی اجرایی و کارگردانی و ...؟
می‌توانم بگویم هر دو بخش، چون متاسفانه تئاتر کودک برای بعضی‌ها تبدیل به سکوی پرتاب شده! البته این نگاه نادرست از قدیم هم بوده اما چند سالی است که شدیدتر شده. آن دسته از افراد، فکر می‌کنند «خب حالا می‌خواهم تئاتر شروع بکنم. اول بروم دو تا تئاتر کودک کار بکنم و کمی یاد بگیرم. بعد برویم تئاتر بزرگسال کار بکنیم»! در صورتی که به نظر من تئاتر کودک چیزی جدا از بدنه‌ی تئاتر نیست. گاهی می‌شنوم در مورد خودِ من می‌گویند «حوزه‌ی فعالیتت را مشخص کُن. می‌خواهی تئاتر کودک کار بکنی یا بزرگسال؟!». به اعتقاد من اگر کسی قرار است بازیگر باشد، همان‌طور که می‌تواند خود را در مدیوم‌های مختلف نشان بدهد، در مورد تئاتر کودک نیز همین اتفاق می‌افتد، یعنی تئاتر کودک مدیوم دیگری از تئاتر است، با این تفاوت که شما همه‌ی نیازهای اولیه‌ای را که باید به عنوان بازیگر برای تئاتر بزرگسال بشناسید، در تئاتر کودک هم باید بدانید و علاوه بر آن مجبورید یک چیز اضافه‌تر هم بشناسید و آن، دنیای کودکان، تخیل و ارتباط‌شان و به‌روزبودن برای بچه‌هاست. مثلاً ما بیست سال پیش که شروع به کار در عرصه‌ی تئاتر کودک کردیم، در فضایی که من دیدم خوراک و توقع بچه‌ها و آنچه به عنوان سرگرمی انتظار داشتند، متفاوت بود با امروز. ما نمی‌توانیم بچه‌های امروز را با بچه‌های ده یا پانزده سال پیش مقایسه بکنیم؛ بنابراین ما به عنوان کسی که در حوزه‌ی تئاتر کودک فعالیت می‌کنیم، باید هم‌گام با بچه‌ها به‌روز بشویم. نباید بگوییم «بچه‌ی امروزی که این‌طور نیست. ما دوست داریم این شکلی حرف بزنیم». نه ما باید برای بچه‌های امروزی آن‌چه را فکر می‌کنیم درست است، با توجه به خصوصیات اخلاقی و رفتاری‌شان به آن‌ها نشان بدهیم.


بله. با شما موافقم اما تئاتر کودک و نوجوان ما در سال‌های گذشته از نظر تکنیک و تکنولوژی روز دنیا پیشرفتِ خوبی داشته. منتها سوادِ برخی کارگردانان در همان سطحی که بوده، مانده و به‌روز نشده.
همین‌طور است. به نظرم اصلاً تئاتر کودک و بزرگسال تفاوتی ندارند، چون هر کارگردانی دلش می‌خواهد امروز از تکنولوژی در کارش استفاده بکند. مثلاً همه دوست دارند از ویدیوپروجکشن یا وسایل تکنیکی دیگر بهره ببرند، ولی باید دید استفاده از این ابزار تازه، چقدر لازم و ضروری است. گاهی اوقات می‌بینم در یک تئاتر کودک از ویدیوپروجکشن استفاده می‌شود اما فکر می‌کنم اگر نبود چه اتفاقی می‌افتاد؟! آیا حذف آن ابزار لطمه‌یی به نمایش می‌زند؟ نه نمی‌زند. زمانی که حس بکنیم این تکنولوژی یک خوراک الزامی است و به کار کمک می‌کند، بله خیلی هم خوب است. البته با احترام به تمام همکارانم در این عرصه، باید بگویم ما کارگردان‌های خیلی خوبی داریم. شاید تعدادشان کم و به اندازه انگشتان یک دست باشند. از طرفی خیلی خوب است که کارگردانان جوان وارد این عرصه شده‌اند. از این بابت خیلی خوشحالم. بااین‌حال نباید تئاتر کودک را محلی برای تجربه‌گرایی بدانند، زیرا ما با یک عده آدم طرف هستیم که قرار است در آینده از حرف‌هایی که امروز ما برای‌شان روی صحنه می‌زنیم، استفاده بکنند برای زندگی‌شان.


خودتان وقتی به بازی در یک کار کودک دعوت می‌شوید، معیارهای‌تان برای انتخاب حضور چیست؟ بیش‌تر به متن توجه می‌کنید یا کارگردان و شیوه اجرایی؟
من همیشه پیش از هر چیز، به متن دقت می‌کنم. خیلی برایم مهم است. همان‌طور که گفتم، ما با یک‌سری انسان نسبتاً کوچک ـ نه خیلی کوچک ـ روبه‌روییم که سهم کوچک اما مهمی در ساخت آینده‌شان داریم. در نتیجه حرفی که به آن‌ها می‌زنیم، خیلی اهمیت دارد. در مراحل بعدی، کارگردان و گروه برایم اهمیت دارند. معمولاً افرادی را که تا امروز با آن‌ها کار کرده‌ام، می‌شناخته‌ام.


«راز پروانه‌ها» یک داستان خارجی و فانتزیِ آمیخته با جهان اسرار و تخیلات است که شاید ارتباط‌گرفتن با آن برای کودک ایرانی امروز که کم‌تر کتاب می‌خواند و بیش‌تر درگیر بازی‌های کامپیوتری و فضای مجازی است، سخت باشد. این نمایشنامه از ویژگی‌هایی برخوردار بود که به بازی در آن رضایت دادید؟
من و حمید ملاحسینی تجربه‌های مشترک زیادی با هم داشته‌ایم. وقتی او برای حضور در این نمایش با من تماس گرفت، واقعاً قصه خیلی برایم جذاب بود. از این نظر که در قصه نمایش، برای ارائه مفاهیم به کودکان، دست‌مان پُر بود. ما داریم درباره یک مساله خیلی مهم صحبت می‌کنیم. ببینید، در نمایش شاهد دو اتفاق هستیم؛ نخست بچه‌یی که می‌تواند به خواسته بزرگ‌ترها نَه بگوید. معتقدم بچه‌های امروز خیلی حق دارند که به خواستِ بزرگ‌ترها نَه بگویند! و دوم این‌که در کنارِ نه‌گفتن با بچه‌یی از نسل نوجوان مواجه‌ییم که خودش برای شادشدنِ خودش، دست به حرکتی زده است. ما در غالب بچه‌های مستقل امروزی این دو ویژگی را می‌بینیم و حتی بزرگ‌ترها را به‌اتفاق بزرگ‌تری دعوت کرده‌اند و آن صلح است. ضمن این‌که ایده‌های حمید ملاحسینی، خیلی جذاب و گروهم آن‌هم دوست‌داشتنی بود. همه این اتفاقات موجب شد اجرای قابل‌قبولی برای بچه‌ها روی صحنه ببریم اما درباره این نکته که اشاره کردید بچه‌های ما کتاب نمی‌خوانند و ارتباط سختی با کار می‌گیرند، باید بگویم شاید این‌گونه نمایش‌ها یک شروع باشد برای دعوت به بچه‌ها.


اتفاقاً نکته جالب «راز پروانه‌ها»، تاکید بیش از حد بر مطالعه و کتابخانه‌ی پدر است. بخش مهمی از داستآن‌هم در کتابخانه بزرگ شهر اتفاق می‌افتد.
بله. حتی خوب است هم‌زمان با اجرای این نمایش، روی این قضیه کار بکنیم که بچه‌ها بروند داستان‌های مشابه به موضوع اثر ما را پیدا و مطالعه بکنند.


حتماً این جمله را شنیده‌اید که می‌گویند بازیگران حرفه‌ای که سابقه کار طولانی در یک ژانر یا مدیوم خاص را دارند، وقتی برای اجرای نمایشی دعوت می‌شوند، علاوه بر هنرِ بازیگری‌شان، با خود دانش و تکنیک بیش‌تری نیز همراه می‌برند. شما به‌عنوان یک بازیگر حرفه‌ای که سابقه نویسندگی و کارگردانی برای کودکان و بزرگسالآن‌هم دارید، وقتی وارد پروسه تولید نمایش «راز پروانه‌ها» شدید، چه ویژگی‌ها و خلاقیت‌ها را با خود به این اجرا آوردید؟ آیا اصلاً اجازه افزودن ایده‌های‌تان را به اجرا داشتید یا کاملاً در خدمت گروه و گوش به‌فرمان کارگردان بودید؟
خب باید بگویم یکی از ویژگی‌های خوب حمید ملاحسینی که من را ترغیب می‌کند هر بار با او کار بکنم، اینست که خیلی خوب به حرف همه افراد گروه گوش می‌کند. با توجه به متنی که آقای منوچهر اکبرلو نوشته بودند، آن چهارچوب حفظ شد، ولی در اتودها هم به ناچار خیلی چیزها را تغییر دادیم. کارگردان به اتودهای ما نگاه می‌کرد، گوش می‌داد و به آن فکر می‌کرد، بعد فردا بعضی از ایده‌ها را دور می‌ریخت و آنهایی را که مناسب کار بودند، نگه می‌داشت و در کار استفاده می‌کرد. حتی در مورد دیالوگ‌هایی که باید گفته می‌شد، خیلی فکر می‌کرد و اگر لازم بود برخی جمله‌ها تغییر بکنند، خوشبختانه هم حمید ملاحسینی و هم آقای اکبرلو خیلی منعطف بودند و این اتفاق می‌افتاد.


شما در این نمایش دو نقش را بازی می‌کنید؛ یکی نقش مادر که خیلی کوتاه است و دیگری نقش خانم «پانووا» که دخترِ یک عتیقه‌فروش است. لطفاً درباره این دو شخصیت بفرمایید چه ویژگی‌هایی داشتند و برای اجرای آن نقش‌ها، چه تحلیل‌هایی در ذهن داشتید تا بتوانید راحت‌تر آن‌ها را بازی بکنید؟ البته با توجه به مادرشدن شما، فکر می‌کنم اجرای نقش مادر برای‌تان ساده‌تر بوده!
بله نقش مادر با این‌که خیلی کوتاه است اما نقش عجیبی برایم بود، چون نخستین‌باری است که من در مقامِ یک مادر نقشِ یک مادر را بازی می‌کنم! تا امروز همیشه نقش مادر را بازی می‌کنم، ولی حالا خودِ باید نقش مادرِ واقعی را در زندگی ایفا بکنم و واقعاً این نقش روی صحنه برای من خیلی دوست‌داشتنی است. با وجودی که خیلی کوتاه است، همان لحظه‌یی که من و آنا (آنالی شکوری) روبه‌روی هم هستیم، خیلی حسِ خوشایندی دارم. امیدوارم تماشاگر هم این حس را تجربه بکند. برای خودم که خیلی جذاب است. همچنین نقش خانم پانووا خیلی چالش‌برانگیز بود. البته کمی اختلاف نظر هم با کارگردان نمایش داشتیم، زیرا ما می‌گفتیم فضای کار فانتزی است و نمی‌توانیم به سمت شیوه‌های دیگری از بازیگری برویم که کم‌تر در تئاتر کودک استفاده شده. در نهایت برای اِعمال برخی نظرها به توافق نرسیدیم و بعضی نکته‌ها هم اِعمال شد.


ابتدای گفت‌وگو گفتید بازیگر باید نسبت به نقش و هنر تئاتر شناخت داشته باشد. تولدِ فرزندتان گرچه موجب شد مدتی از فضای کار در تئاتر دور بمانید اما آیا توانست روی کار شما و نقشی که ایفا می‌کنید، تاثیر مهمی هم بگذارد؟
بله خیلی زیاد. ببینید، من آدمی هستم که درباره کودک تحقیق زیاد می‌کنم. کتاب و مقاله می‌خوانم و سال‌ها مربی کودک بودم. به همین علت، دنیای بچه‌ها را خیلی خوب می‌شناسم. پیش از تولد فرزندم گمان می‌کردم دنیای بچه‌ها را خیلی خوب می‌شناسم، چون سال‌ها با بچه‌ها کار کرده بودم اما پس از تولد پسرم تازه متوجه شدم ما بخش زیادی از بچه‌ها را نمی‌شناسیم، یعنی این نکته برایم جالب بود که بچه‌ها هر لحظه از جهان را با ما تجربه می‌کنند. شاید هم ما به این شکل شده‌ییم که جهان را دوباره با آن‌ها کشف می‌کنیم. مثلاً وقتی یک بچه برای اولین‌بار برگ پاییزی را می‌بیند، انگار ما هم برای اولین‌بار است برگ پاییزی را می‌بینیم. خنده، ناراحتی و همه حس‌های دیگر را با آن‌ها دوباره کشف می‌کنیم اما در مورد بازی روی صحنه، این نکته برایم جالب است که الان در قبال بچه‌هایی که به عنوان تماشاگر، پای نمایش ما می‌نشینند، احساس مسئولیت بیش‌تری می‌کنم! برای این‌که فکر می‌کنم همین بچه‌ها عین پسرِ من الان قرار است از نمایش ما یک چیزی یاد بگیرد و با خودش ببرد به خانه. بچه‌های امروز به کوچک‌ترین چیزهای روی صحنه توجه می‌کنند. کوچک‌ترین اتفاقی را که آن‌ها از تئاتر ما دریافت می‌کنند، ما برای‌شان رقم می‌زنیم؛ بنابراین ما هم برابر چنین اتفاقی مسئولیم.


پس از کارگردانی نمایش «حباب» در سال 94 دیگر نمایشی را روی صحنه نبردید؟
خیر، ولی تصمیم دارم به زودی این کار را بکنم. الان دو طرح دارم، یکی در حوزه کودک و یکی برای بزرگسالان و به امید خدا امسال تولید یکی از آن‌ها را شروع می‌کنم.


شما پیش از این با اجرای نمایشی به نام «شیری که می‌غرید»، تجربه کارگردانی تئاتر کودک داشته‌اید. اگر بخواهید امروز یک نمایش کودک به صحنه ببرید، چه موضوع و متن‌هایی برای‌تان دغدغه و جذاب است؟
بله آن نمایش متنی از آقای «ناصح کامگاری» بود که با بازی حامد مدرس و مهرداد باقری اجرا کردم. بزرگ‌ترین دغدغه من اینست که بچه‌های امروز باید بیش‌تر مستقل‌شدن را یاد بگیرند، چون اغلب تک‌فرزند هستند. دنیای‌شان خیلی محدود شده به خودشان و شناختی که خودشان از دنیا دارند. مثل نسل ما نیستند که حامیانی مانند خواهر و برادر داشته باشند، یا حتی پدر و مادرها، آن‌قدر که لازم است به عنوان حامی کنار بچه‌ها نیستند. بچه‌های امروز خیلی تنهاترند؛ بنابراین مهم‌ترین نکته آموزشی برای بچه‌های امروز، اینست که چطور مستقل باشند و چگونه نه بگویند، یا چطور در مقابل بزرگسالان بتوانند از حقوق خود دفاع بکنند.


فکر می‌کنید امروز ارتباط تماشاگران کودکان و پدر و مادرهای‌شان با نمایش‌های ایرانیِ مناسب برای آن‌ها چطور است؟ اصلاً وضعیت تئاتر کودک ایران چگونه است و چقدر بر مخاطبش تاثیر می‌گذارد؟
ببینید، تماشاگران با نمایش‌های ارتباط خوبی دارند اما همان بحثی که خودتآن‌هم اشاره کردید، وجود دارد، یعنی ما باید این بستر را آماده بکنیم. این شروعی است برای آن‌که بچه‌ها را با مسائل عمیق‌تر روبه‌رو بکنیم. به نظرم حتی خانواده‌ها مهم‌ترند. الان دیگر دوره «مسواکت رو بزن عزیزم»، «شب زود بخواب»، «غذات رو درست بخور» نیست. بلکه خانواده‌ها باید متوجه باشند که بچه‌های‌شان چطور با مساله‌های عمیق‌تر مواجه بشوند. قلباً خیلی دوست دارم که همکارانم به دنیای کودکان کمی عمیق‌تر نگاه بکنند. نه این‌که فقط فکر بکنیم برای جذب تماشاگر باید چه کار کرد، کدام موسیقی و لباس پُر رنگ و لعاب تماشاگر می‌آورد و نمایش ما چگونه بیش‌تر می‌فروشد در مورد تئاتر کودک این ترفندها، بزرگ‌ترین سَم است. شاید در نمایش بزرگ‌سال این‌که برای جذب تماشاگر دست به هر کاری بزنید، جواب بدهد اما در کار کودک، ما نسل آینده را فدای خواسته‌های خودمان می‌کنیم و این خیلی اشتباه است.

 

گفت‌وگو از احمدرضا حجارزاده




نظرات کاربران