در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با پری بارانی کارگردان نمایش «دانشگاه شریف»

ساده گویی در عصر حاضر بهترین شکل انتقال است

ایران تئاتر: گاهی بیان حرف‌ها و بروز باورها نیاز به مقدمه چینی ندارد، زیرا در عصر حاضر همه چیز در گزیده گویی بیشتر تاثیر خود را نشان می‌دهد. روابط و خواسته‌های انسان امروز نیز از این قاعده مستثنی نیستند، ساختاری که همه چیز را در کسری از ثانیه مشخص می‌کند. در واقع هویت‌ها هر روز با جایگاهی نو مقابل چشم سایرین قرار می‌گیرد.

پری بارانی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ادبیات به اتمام رسانده است و فعالیت هنری خود را از سال 1370 آغاز کرده است. همچنین این بازیگر تجربه حضور در ده دوره جشنواره بینالمللی تاتر فجر را داشته و جوایزی را از جشنواره‌های ملی و منطقه‌ای چون دیپلم افتخار بازیگری زن، نویسندگی و کارگردانی دریافت کرده و در جشنواره ایپسن نروژ حضور داشته است. از جمله نمایش‌هایی که بارانی به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته است باید از «یقه خرگوشی»، «خطوط خاطر»، «سیری در سرای سه سرباز سوخته»، «آبی‌ترین آسمانی زمین»، «خنک مثل صبح» ، «آوازه‌های دیوار بی درو...» نام برد. «روایتی تازه از قصه‌ای کهن»، «شهادت خوانی شمعون و شهرزاد»، «شوق تلخ»، «شور شیرین»، «تاریکی» و «دانشگاه شریف» آثاری هستند که این بازیگر آنها را کارگردانی کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «دانشگاه شریف» با وی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

ضرورت اینکه در اکثر نمایش‌ها فضای اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد چیست؟

فکر می‌کنم جوابم در این سوال باشد، آیا اساسا انسان یک موجود اجتماعی است و به همین خاطر گرایش انسان به مسائل اجتماعی بیشتر جلوه می‌کند؟ البته این موضوعی است که حساب عرضه و تقاضا را هم در بر می‌گیرد. حال مخاطبانی که بیشتر به دنبال این نوع آثار می‌روند که البته ایرانی و خارجی بودن متن هم برایشان مهم نیست و به همبن ترتیب کارگردان‌هایی که به این تقاضا جواب مثبت می‌دهند. البته من اعتقاد دارم که مسائل اجتماعی همان‌طور که برای من دغدغه مند بوده برای دیگران نیز هم این‌گونه است.

 

رویکردی با این مختصات تا چه اندازه می‌تواند در بالا بردن سطح آگاهی مخاطب موثر باشد؟

وظیفه مقوله تئاتر بیشتر بیان کردن مساله است تا پاسخ به آن، اما وقتی نمایشی با این رویکرد و با توجه به مسائل اجتماعی تولید می‌شود، شک ندارم که جواب گرفتن مخاطب به سوال آسان می‌شود، زیرا این قضیه در تمام دنیا مرسوم است. همان‌گونه که یک سوپر استار خارجی در یک پلان از یک سکانس کمربند ایمنی خودرو را بعد از سوار شدن می‌کشد، یعنی نیازی نیست هزاران تبلیغ درباره این موضوع انجام داده شود و همین پلان اثر خودش را می‌گذارد. بنابراین طرح این‌گونه مسائل اجتماعی در نمایش بی شک تاثیر خود را دارد، البته کار هنری گاهی ممکن است به لحاظ ساخت فرهنگ دیر بازده باشد اما جواب دادنش حتمی خواهد بود.

 

نمایش «دانشگاه شریف» با چه دیدگاهی به مقوله اجتماع و روابط بین انسان‌ها پرداخته است؟

برای من همیشه پارادوکس شخصیتی آدم‌ها جالب بوده و یا تضادی که در نگاه اول نسبت به یک نفر داریم و در نگاه دوم از قضاوتمان پشیمان می‌شویم. نمایش «دانشگاه شریف» در پوسته ظاهری مسائل اساسی  چون طلاق، بیکاری، فقر، فقر فرهنگی و... را بیان می‌کند اما در داخل این پوسته به عقیده من روابط درونی‌تر شده و مسئله مهم قضاوت را مطرح می‌کند. قضاوت کردن شوهر، همسر و یا آدم‌هایی که برای اولین بار با ما وارد صحبت می‌شوند. کمبود ارتباط و صحبت در هر جامعه‌ای منجر به دوری و دیگر ستیزی و حتی جنگ می‌شود. در واقع این نوع جامعه، جامعه‌ای است که ارتباط کلامی ندارد و با فحاشی کلامی یا بدنی کارش را پیش می‌برد. «دانشگاه شریف» روایت ساده از مردمانی است که حالا با روی کار آمدن دنیای مجازی و صفحه‌های یک نفره، از کنار هم بی‌تفاوت رد می‌شوند و طولی نخواهد کشید که این بی‌تفاوتی آرام آرام وارد خانواده‌ها شود و این رفتار در کل برای یک مردم و یک ملت آسیبی کشنده شود.

 

اهمیت انتخاب واگن مترو به عنوان موقعیت مکانی در این نمایش چیست؟

مکان وقوع رویداد در یک واگن قطار در متروی شهری تهران است والبته حواشی آن مثل نواختن گروه موسیقی برای هنرنمایی و امرار معاش، یک مساله ساده است. قراردادی بین اجرا و مخاطب، البته این قرارداد این بار در یک نیمه‌ای از واگن است نا متعارف‌تر از آنچه در خود قطار دیده می‌شود. در واقع می‌خواهیم بگویم اینجا کجاست، بنابراین مخاطب با همین قرارداد هم وارد کار می‌شود و خودش را در طرف دیگر واگن می‌بیند. لذا برای همه تهران‌نشینان بجز اندکی ژن خوب، پیش آمده که یک بار این فضا را تجربه کنند، ما هم با این دلیل چنین طراحی را کردیم که به شناخت از محل رویداد منتهی شود.

 

آیا این کارکرد بیشتر به تفهیم محتوا به مخاطب باز می‌گردد و یا نشانه‌ ای جهت زاویه دید شما به عنوان کارگردان لحاظ شده است؟

به نوعی هم نشانه است هم زاویه دید، نشانه از این بابت که وقتی مخاطب با داستان‌های مینی‌مال و کوتاه مواجه می‌شوند می‌دانند که در فاصله یک ایستگاه چیزی بیشتر از قصه آدم‌هایی که ناخواسته با آنها هم مسیر هستند عایدشان نمی‌شود. «دانشگاه شریف» در هشت اپیزود کوتاه روایت می‌شود که به لحاظ زاویه دید دقیقا می‌خواستیم مخاطب‌ها یک سوی واگن و بازیگران سوی دیگر باشند،به این خاطر دور و نزدیک‌هایی هم که با دکور انجام می‌گرفت به این دلیل بود. زیرا زمانی که یک اتفاق یا یک صدای بلند و یا هر چیزی که توجه‌مان را جلب کند در یک جای شلوغ مثل مترو را می‌شنویم و می‌بینیم،حواس بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

 

طراحی شخصیت‌های نمایش به صورت نمادین در نقش مسافران مترو تعریف شده‌اند. آیا این انتخاب جهت تاکید بیشتر بر تعریف فضای جامعه و مردمی است که بروز رفتارهای مختلف را با توجه به موقعیتشان در جامعه نشان می‌دهند؟

بله. مجدد بازمی‌گردم به کمی عقب تر، قضاوت آدم‌ها و پارادوکس شخصیتی آنها، زیرا رویکرد آدم‌ها در موقعیت‌های گوناگون فرق می‌کند. درست همان چیزی که کمی جای سوال دارد، یک آدم فرهیخته و متشخص می‌تواند در لایه‌های پنهان شخصیتی خود یک قاتل نهفته داشته باشد، این قضیه درباره  بیشتر انسان‌ها شاید مصداق دارد. لذا در این نمایش تاکید روی آدم‌هایی ست که در لحظه رنگ عوض می‌کنند و نوع بیان و برخوردشان یک دگردیسی عجیب و چالش‌برانگیز دارد که همان دغدغه ما برای گفتن این مساله است. بنابراین در کنار این مساله اسم‌هایی را می‌شنویم که بسیار بلند بالا و بزرگ هستند اما حیف که گویی هویتشان را از دست داده‌اند.

 

آیا تاکید در تابلوسازی از روایت‌های متن توسط شخصیت‌های اثر رویکردی است که محتوا و فضا را در قالبی مینی‌مال جهت تاثیر بیشتر معرفی کند؟

خیر. در صحبت‌های قبل هم اشاره کردم که فضای درام در قالب مینی‌مال عرضه شده است. حال به همان دلیل که شخصیت‌ها و مخاطب‌ها، مسافران این قطار در مترو هستند. در واقع قصه‌ها به سادگی روایت می‌شوند و ما قصد تاثیر بیشتر را نداریم، بلکه ما قصه را روایت می‌کنیم به همان شکل ساده‌ای که در اطراف ما می‌گذرد و برای آدم‌هایی که بی‌تفاوت شده‌اند.

 

طراحی‌صحنه در راستای محتوا و فرم نمایش هم راستا است که مخاطب را به عنوان شاهد و زاویه مخالف اثر در نظر می‌گیرد. آیا این تصمیم جنبه نقد شرایط موجود را دارد؟

دقیقا. ما می‌خواهیم بگوییم این روایت‌ها برگرفته از حوادث و ماجراهایی است که هر روز می‌بینید و از کنارشان رد می‌شوید. مثل خانم ورزشکار که برای گذران زندگی در مترو دستفروشی می‌کرد. لذا باید بدانیم این‌ها همین مردم و ملتی هستند که اگر در خارج از ایران آنها را ببینید به عنوان هموطن از آنها نام می‌برید، اما مساله در همین‌جا است که هندرفری‌های در گوشمان نمی‌گذارد صدایشان را در اینجا بشنویم. بنابراین یا از فرط خستگی کار طاقت فرسا چشم‌هایمان را حتی در فاصله‌ای کوتاه می‌بندیم تا به خانه برسیم غافل از اینکه خود ما هم سوژه‌ای برای دیگران هستیم.

 

کارکرد موسیقی زنده و حضور نوازندگان در صحنه هم در قالب شخصیتی مستقل معرفی شده است. آیا این نکته را می‌توان گونه‌ای دیگر از محتوا که بر اساس فرم اثر طراحی شده است در نظر گرفت؟

بله. کارکرد گروه موسیقی همخوان و هم‌ راستا با خود محتوا است. زیرا آنها هم در این زیرزمینی‌های تاریک که اسمش مترو ست به امرار معاش مشغول هستند. در واقع آنها هم مسافران قطاری هستند که امید به رسیدن دارند. اهالی موسیقی خیابانی هم قصه‌ای دارند، حیفمان آمد از این همه استعداد و این همه هنر حرف به میان نیاوریم، شاید اجرای موسیقی در خیابان و در جاهای دیگر دنیا معانی و تعاریف خاصی داشته باشد، اما اینجا هنوز تفاوت بین نگاه مردم به یک اجرای خیابانی یا کنسرت زمین تا آسمان است. لذا این مساله در تئاتر خیابانی و صحنه‌ای هم متاسفانه وجود دارد. حال از آنجا که حرفمان روی قضاوت کردن است،قصد داشتم بگویم این هنرمندان هم باید بهتر دیده شوند. بنابراین منظورمان صرف مسئولان نیست، بلکه نگاه مردم هم باید کمی بهتر شود.

 

دلیل آنکه کلیت اثر را با موارد مختلف چون بازی‌ها، طراحی صحنه و لباس و موسیقی را در یک مسیر قرار داده‌اید چیست؟ آیا این امکان وجود نداشت که یکی از ارکان نمایش نسبت به سایر داشته‌ها متمایز جلوه کند؟

ما می‌خواستیم در ساده‌ترین شکل ممکن حرفمان را بزنیم. من عقیده دارم برای زدن یک حرف نیازی به پیچیده گویی و پیچیده انگاری نیست. حال از این رو در همان شکل ساده همه عناصر را در یک مسیر قرار دادیم تا اصل حرفمان گم نشود. بله این امکان هم وجود دارد، شاید اگر این نمایشنامه را کارگردان دیگری کار کند مدل اجرایش این‌گونه نباشد و به لحاظ نزدیکی من با نویسنده و عقاید همسو ما این شکل را برای اجرا انتخاب کردیم.

 

تجربه کارگردانی در قالب اجتماعی چه پیامدهایی داشته است؟

تجربه در این قالب برای بسیاری گوارا و برای عده‌ دیگری ناگوار است. کار کردن در این قالب مثل راه رفتن در لبه تیغ است، طرح مسائل اجتماعی در هر قالبی پیامدهایی را به دنبال دارد اما نوع گفتن و تیزی و تندی  آن هم در این امر دخیل است. لذا برای کسی که حرفش را درست عنوان کند یا حرف درستش را خوب عنوان کند پیامدی نخواهد داشت. گروه ما با عنوان باران سال‌ها است که تجربه بیان مسائل اجتماعی را در نمایش‌هایی که اجرا کرده داشته است که از آنها بازخوردهای مختلفی را دیده‌ایم و همچنان کار می‌کنیم.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




نظرات کاربران