در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با مسعود میرطاهری طراح و کارگردان نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره»

اهمیت نمایش بروز رفتارهای طبیعی در چهار اپیزود

ایران تئاتر: شرایط پیرامون و اتفاق‌هایی که در لحظه رخ می‌دهند را می‌توان جزو ناب ترین اوقاتی دانست که آدمی آن را تجربه می‌کند. دیدگاهی که روزانه در سراسر جهان از آن می‌شنویم و یا از نزدیک شاهد به وقوع آمدنش هستیم. رویکردی که تمام عناصر جهان هستی تحت تاثیر این مقوله هستند.

مسعود میرطاهری از سال ۷۲ وارد عرصه هنری شده و در سال‌های ۷۲ و ۷۳ دوره کارگردانی سینما را در حوزه هنری گذرانده است. او از سال ۷۴ به صورت حرفه‌ای بازیگری را آغاز و تا اکنون ادامه داده است. میرطاهری در فیلم‌ها، مجموعه‌ها و تئاترهای بسیاری بازی کرده است که باید از میان آنها به فیلم‌های سینمایی «مهمان مامان»، «چندمتر مکعب عشق»، «دهلیز»، «رفتن»، مجموعه‌های «محکومین»، «مهرآباد»، «سهمی برای دوست» و بیش از ۴۰ اثر نمایشی از جمله «فالومی»، «شعله ۲»، «گلن گری گلن راس»، «مضحکه شبیه قتل»، «مشروطه بانو»، «۳۳ درصد نیل سایمون»، «فاوست پلاس پلاس»، «نوشتن در تاریکی»، «ماچیسمو»، «قرمز و دیگران»، «یک زن یک مرد» و بسیاری نمایش دیگر اشاره داشت. تله تئاترهای «خانم سویج» و «دل سگ» از دیگر فعالیت‌های این بازیگر است. همچنین این مدرس در کارنامه هنری خود، خواندن تیتراژ چند فیلم و تله فیلم، خواندن آلبوم پاپ «ماه پیشونی» در سال ۸۰ و نشر آن در سال ۸۳ و ۸۴ به ثبت رسانده است. نمایش‌های «گارسن»، «وقتی حوا به آواز آدم گوش کرد» و «بمب گذاری دیسکو قاهره» آثاری هستند که وی در مقام کارگردان آنها را به روی صحنه برده است. حال این بازیگر و کارگردان تدریس کلاس‌های بازیگری متد بر اساس شیوه متداکتینگ را از سال ۹۴ آغاز و تاکنون ادامه داده است. حال به بهانه نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره» با این کارگردان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

اهمیت اینکه نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره» را تحت تاثیر مقوله اجتماعی تولید کرده‌اید چیست؟

اولا تلاش من و همسرم (پوپک رحیمی) بر این بود که اجرایی داشته باشیم با شاگردان مدرسه «متد» با این عنوان که ما داریم ریشه‌ای کار می‌کنیم. بنابراین در جستجوی نمایشنامه بودیم. البته در این ایام بسیاری با گروه‌های‌ هنرجویان یا دانش‌آموزان بازیگری به صورت کارگاهی کار می‌کنند، اما من می‌خواستم یک کار کاملا حرفه‌ای ارائه بدهم. بنابراین به سراغ متنی رفتم که تا به حال اجرا نشده بود و از ترجمه و چاپ تازه‌ای برخوردار بود و نویسنده‌های آن (الکس براون و ژان میشل ریب) از نویسنده‌های مهم در جهان هستند. لذا متن و نمایش‌هایی را انتخاب کردیم که داستان محور، قصه گو، همراه با روابط اجتماعی و انسانی باشند. گاهی روابط دو نفره است و دایره موضوع مربوط به خود آن دونفر مربوط می‌شود، اما در این داستان‌ها شرایط ارتباط خیلی عمومی‌تر است و محدوده بازتری را در خود جای می‌دهد. من می‌خواستم متنی را کار کنیم که به نوعی علاوه بر یک موضوع خاص، آن موضوع عمومیت داشته باشد که در بستر جامعه و اجتماع با آنها مواجه هستیم.

 

فضای نمایش از نظر محتوایی و اجتماعی به دو نیمه تقسیم می‌شوند که اجتماع و روابط انسانی را به طوری معرفی می‌کند که به نوعی مکمل یکدیگر هستند. آیا این تمهید را می‌توان جهت نظم ساختاری متن و اجرا دانست؟

بله. اساسا ستون فقرات اصلی این قصه‌ها و داستان‌ها یا به قول خارجی‌ها که در متد نیز به آن اشاره دارد spin مفهوم حقیقت یا صلح است. بُن مایه هر چهار قصه همین موضوع است که در بازیگری هنرجوها به این مفهوم توجه شده که شما باید از این مفهوم کمک بگیرید تا شرایط محیطی که در آن قرار گرفته‌اید را بسازید و در بستر آن بازی کنید. البته یکی از عناصر و موارد مهمی است که متداکتینگ به آن توجه خاصی دارد و یک بازیگر مِتد باید به آن توجه کند. اجتماع انسانی، حتی حیوانی و روابط این دو شکل جدا از هم نیستند. اساسا جامعه در بازخورد روابط انسانی و مدنی تعریف خود را پیدا می‌کند و اگر تصور کنیم قوانین می‌تواند بهترین شرایط را به وجود آورند به نظر من اشتباه است. آنچه جامعه و مدنیت یک اجتماع را می‌سازد روابط درست و خواستگاه باورپذیری آن بر اساس یک فرآیند باورپذیر دو طرفه و چند وجهی اجتماعی است. بنابراین نمایش ما از منظر محتوایی و اجتمایی نمی‌تواند جدا از هم باشد. گاهی عملکرد تک نفره ما مثل خبرنگار و سردبیر در اپیزود چهارم می‌تواند برای افراد بسیاری تاثیرگذار باشد، پس باید متوجه باشیم تصمیم گیری‌ها تا چه اندازه می‌تواند شرایط فردی و جمعی را به خطر بیندازد و یا باعث روند مثبت و درستی شود. حال اگر این روند در اجرا وجود نداشته باشد انسجام هر چهار اپیزود از بین می‌رود.

 

متن نمایشنامه از ساختاری برخوردار است که همه چیز را به ایجاد رابطه و پیش آوردن اتفاق‌ها بر آن اساس طراحی مربوط می‌کند. آیا این ساختار کمکی برای طراحی شما بوده است؟چرا؟

باید بگویم این چهار اپیزود شخصیت‌ها را در موقعیت تصمیم‌گیری قرار می‌دهد. گاهی اوقات اتفاق‌ها توسط خود شخصیت‌ها به وجود آمده مثل باهوش شدن پسر کوچک خانواده در (اپیزود اول)، همچنین تحقیق و مطالعه بر روی حادثه بمب‌گذاری که در دیسکو قاهره اتفاق افتاده (اپیزود چهارم). اما در اپیزود دوم اتفاق در اختیار شخصیت‌ها نبوده و آنها در آن موقعیت قرار گرفته‌اند و در اپیزود سوم نیز شخصیت‌ها موقعیت را انتخاب کرده‌اند و حالا باید برای تصمیم‌گیری در مورد موضوعی که در اختیار خودشان است به اتفاق نظر برسند. خُب این روند در هر چهار اپیزود خیلی آگاهانه انتخاب شد، کنار هم قرار گرفت و با طراحی که در ساختار آنها قرار گرفت خواستیم هر چقدر جلوتر می‌رویم بستر اتفاقات را به سطحی برسانیم که جهانشمول تر شود. با این نگاه که جامعه انسانی بیشتری را درگیر خود کند و من را به خاطر همان بدنه اصلی spin  که گفتم به سمت و سوی درستی می‌برد که مدنظرم بود. علتش هم معلوم است، جامعه من و فرآیند اجتماعی و روابط انسانی همیشه در موقعیت تصمیم گیری است و ما باید انتخاب کنیم کدام تصمیم می‌تواند درست و صحیح باشد. مثلا بین مرگ و زندگی دیگر بد و بدتری وجود ندارد، مرگ یعنی نابودی و زندگی یعنی آنچه من برایش تلاش می‌کنم تا در آن آرامش، عشق، دوستی و کنار هم بودن مفهوم پیدا کند. بدون شک هیچ کس برای مرگ تلاش نمی‌کند، حال هر کس برای مرگ تلاش می‌کند از جامعه انسانی بویی نبرده است و به جامعه مردگان تعلق دارد و باید به آن افراد گفت خدا نگهدار، در جامعه مردگان موفق باشید.

 

اولین ویژگی این اثر داشتن چهار اپیزود است که فضا و موقعیتی را برای شخصیت‌ها فراهم می‌آورد تا برون ریزی آنها تحت تاثیر موقعیت رخ بدهد. آیا مقوله شخصیت‌ پردازی هم در خلق این واکنش‌ها تاثیر داشته است؟

بله کاملا. مگر می‌شود چنین بستری برای این نمایش وجود نداشته باشد. همه آدم‌های این نمایش شخصیت و کاراکتر هستند که ابعاد مختلفی دارند. با این توضیح که در آنها تمامی هیجان‌های عمومی وجود دارد که در موقعیت‌های نمایشی که شما دیده‌اید گیر کرده‌اند و می‌توانند رفتاری از خود بروز دهند و این اتفاق می‌افتد. مثلا شاید شخصیت ژان کلود اگر نمایش خواهر زن خود را در 4 ساعت نمی‌دید و به آن آشفتگی نمی‌رسید نمی‌توانست آن هیجان‌های پر تنش را نشان دهد و مثل یک حیوان وحشی فریاد بزند و غرش درونی داشته باشد. تمام شخصیت‌های نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره» طوری در شرایط محیطی به وجود آمده قرار می‌گیرند که نمی‌توانند با آن مقابله کنند و ساکت باشند. تمام بازیگران این نمایش به خوبی توانسته‌اند تمایلات و خواستگاه خود را در مواجهه با اتفاق داستان به صورت واقعی با یک فرآیند شبیه به زندگی طبیعی که در آن هستیم نشان دهند و که باید به هم آنها خسته نباشید گفت و من از همه بازیگران این کار که شاگردانم هستند و شیوه متد را آموخته‌اند تشکر میکنم و دست مریزاد می‌گویم، خسته نباشید.

 

از ساختار نمایش این طور بر می‌آید که روایت جایگزین مناسبی به جای قصه گویی است. آیا استفاده از این کاربرد در شخصیت محور بودن اثر هم تاثیر گذاشته است؟ 

بله، بسیار کمک کرده است. چنین اتفاقی باعث می‌شود تماشاگر بیشتر جذب قصه، داستان و اتفاقات شود. گاهی خود را در آن موقعیت می‌بیند تکنیک (magic if) اگر من در این موقعیت باشم چه می‌کنم، چه رفتاری از من سر می‌زند. نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره» بدون شک نمایش شخصیت محور است. اساسا دلیل انتخاب این نمایشنامه‌ها آن بود که بازیگرها دارای نقش باشند تا بتوانند قدرت بازیگری خود را در قصه‌ها و شخصیت‌ها نشان دهند. حال در این نگاه تلاش من به سمتی رفته است که بیشتر قدرت بازیگری را به نمایش بگذاریم و بهتر بگویم. قصه‌های ما در این نمایش بازیگرمحور و شخصیت محور است که این عامل باعث شد ما درگیر مسائل دیگر نشویم.

 

روابط انسانی و کنش‌های متقابل از جمله مواردی است که در این نمایش بسیار به آن اشاره شده و حتی یکی از محورهای مهم در روایت است. آیا اتخاذ این تصمیم را می‌توان به جهان شمول بودن روابط در جهان هستی و بین انسان‌ها مرتبط دانست؟

در شیوه متد قانونی داریم به نام ((act and react، یعنی در برابر هر اتفاقی ما واکنشی نشان می‌دهیم. این طبیعت جهان هستی است که در مقابل هر کنشی، باید واکنشی وجود داشته باشد. یعنی یک رفتار جهانشمول که در تمام جهان وجود دارد. ‌مثلا وقتی چراغی در هر نقطه‌ای از جهان منفجر می‌شود، ‌یک فرآیند هم‌زمانی وجود دارد و تمام آدم‌ها به این اتفاق واکنش نشان می‌دهند. به طور مثال جیغ می‌زنند، ‌وحشت می‌کنند، ‌شوکه می‌شوند و گاه سکته می‌کنند. این تکنیک (react‌) در بازیگری متد است، حال روابط ما نیز چنین تعریفی دارد. در اپیزود (تولد سخت)، مادر و همسر به تقابل هم می‌روند. در شرایط اضطراب روانی و فشار شدید روحی، مادر کنشی نشان می‌دهد. ‌او به مرگ دخترش رای می‌دهد، ‌اما همسر سابق دختر، در مقابل کنش مادر واکنش احساسی دیگری نشان می‌دهد و رای به زنده ماندن دختر می‌دهد. حال مادر نیز در مقابل این کنش داماد سابقش،‌ واکنش دیگری نشان می‌دهد و این چرخه در تمام اپیزودها وجود دارد. درست مانند تمام روابط جهان که بر اساس همین زنجیره کنش و واکنش‌ها شکل گرفته و پیش می‌رود.

 

آیا طراحی پرده مشکی که در عمق صحنه قرار دارد و موقعیت مکانی نمایش را به مخاطب معرفی می‌کند جزو مواردی است که از نظر بصری هم به گستردگی محتوای اثر تاکید دارد. درست است؟

در ابتدا تصمیم بر این بود که از پرده‌ای سفید استفاده کنیم تا تصاویری مربوط به هر اپیزود را روی آن پخش کنیم. اما به دلیل وجود اجرای دیگری در سانس بعدی، ‌امکان تعویض پرده‌ها نبود. به همین دلیل، بعد از مشورت با تکتم همتی (طراح صحنه)‌ به این نقطه رسیدیم که از پخش تصاویر صرف نظر کرده و از پرده مشکی استفاده کنیم تا عمق بصری و معنایی بیشتری را در هر اپیزود به وجود آوریم. در واقع پرده بزرگ مشکی می‌تواند بستری باشد تا مانند قابی عریض، ‌توجه مخاطب را بیشتر و بیشتر به حضور بازیگران جلب نماید و از طرف دیگر عنصر مشترک دیگری میان اپیزودهای نمایش باشد. 

 

ارتباط زنجیره‌ای بین شخصیت‌ها، دیالوگها و موقعیت‌ها سبب شده است که ارکان اثر به صورت موازی در روایتی مخاطب را همراه خود تا انتها پیش ببرد. آیا این موضوع جهت تعلق محتوایی و غافلگیری مخاطب صورت گرفته است؟

بله، به دلیل کوتاه بودن اپیزودها، نویسندگان از تکنیک معرفی‌های موجز و نقاط عطف غافلگیرانه استفاده کرده‌اند که تعلیق لازم را در کوتاه‌ترین زمان خلق کنند. بنابراین ما هم به پیروی از سبک نگارش نمایشنامه‌ها تصمیم گرفتیم که بازیگران را در جهت استفاده از تکنیک دیالوگ‌های پینگ پنگی متد راهنمایی کنیم که بتوانیم در کمترین زمان، بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشیم.

 

دلیل آنکه هر کدام از اپیزودها شب قبل از شروع سال نو به پایان می‌رسد چیست؟

اول اینکه هم‌زمانی بین اپیزودها جزو نشانه‌های مورد نظر ما بود که می‌خواستیم حتما رعایت شود. من اعتقاد دارم که در هر لحظه،‌ ممکن است اتفاق‌های یکسانی در سرتاسر دنیا رخ بدهد مثلا روشن نشدن فندک‌ها. دوم اینکه شخصیت‌ها هر کدام در موقعیتی هستند که باید تصمیم مهمی بگیرند، تصمیمی که تمام زندگی آنها را تحت الشعاع قرار خواهد داد و چه زمانی بهتر از نو شدن سال و تغییر جهان.

 

طراحی صحنه موجز و مینی مالی برای این اثر در نظر گرفته شده است. آیا این دلیل هم به محتوا و فضاسازی در نمایش باز می‌گردد؟

بله، چند دلیل دارد. روابط ساده، ‌قصه‌های ساده و مکان‌های ساده،‌ در واقع همه آنها، صحنه ساده و مینی‌مالی می‌طلبیید که بتوانیم همه اپیزودها را حتی از منظر طراحی صحنه، نوع ابزار صحنه و حتی رنگ، ‌به یک سمت ببریم. انتخاب رنگ لباس‌ها هم به همین دلیل بود تا بتوانیم به یک‌دستی کامل برسیم.

 

آیا بحث روانشناختی و تبعات دور و نزدیک بودن از روابط مناسب در مقابل بروز واکنش‌ها نیز در این اثر کارکردی داشته است؟

ما در جستجوی کارکرد روانشناختی نبودیم. ‌ما به دنبال نمایش بروز رفتارهای طبیعی در شرایط محیطی به وجود آمده بودیم. فکر کردن به قوانین روانشناختی و درست و غلط بودن رفتاری، ‌خارج از اصول متد است. متد یعنی زندگی در واقعیت،‌ نه در حقیقت.

 

نمایش «بمب گذاری دیسکو قاهره» اثری است که بر اساس مهم‌ترین شیوه بازیگری یعنی متداکتینگ و با هنرجویان شما که در مدرسه بازیگری «متد» آموزش می‌بینند روی صحنه آمده است. دلیل این تصمیم چه بود؟

این ایده در ذهن من بود که با شروع مدرسه بازیگری متد، خروجی‌های برگزیده این مدرسه را به جامعه بازیگری معرفی کنم. کاری که هر مدرس و موسسه‌ای موظف به انجام آن است. هر موسسه و مدرسی اگر به کاری که انجام می‌دهد ایمان داشته و مطمئن باشد دانشجوهایش را آموزش داده و به سطحی رسانده که توان روی صحنه رفتن را دارند و ‌باید کاری را با فارغ التحصیلان خود به اجرا ببرد. دنیای بازیگری ما دنیای مرده و بی‌حس و حالی است که خروجی آن هر ده سال یا پانزده سال، ‌یک بازیگر توانا است، که بعضی از آنها به کمک قوانین بازیگری تربیت شده‌اند و بعضی دیگر در یک فرآیند سونامی وار به چرخه بازیگری ورود پیدا کرده‌اند که مضحک و خنده دار است. بنابراین بعد از چندین ترم که شاگردانم در کلاس حضور داشته‌اند تصمیم گرفتم نمایشی را با آنها به اجرا ببرم،‌ زیرا به تشخیص من آنها به آن سطح از توانایی و دانش بازیگری رسیده بودند که بتوانند به جامعه بازیگری معرفی شوند. این دانشجویان شیوه‌ای یاد گرفته‌اند که بر اساس علم و دانش روز دنیا است. نکته آخر آنکه شاید خودخواهانه به نظر بیاید، اما انجام چنین کاری هم جسارت می‌خواهد و ‌هم نشان از اعتماد به نفس ما دارد. اعتمادی که ما به کار و شیوه متد اکتینگ،‌ مهمترین شیوه بازیگری دنیا داریم.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




نظرات کاربران