در حال بارگذاری ...
نگاهی به ویژگی‌های زبانی و ساختاری غالب در آثار بیست و یکیمن جشنواره تئاتر دانشگاهی

پدیده‌های نوظهور از یک نسل تازه نفس

ایران تئاتر- بهروز فائقیان: کارکردهای زبانی و ساختارهای غیرمتعارف از فراگیرترین ویژگی‌هایی است که در تعداد قابل توجهی از نمایش‌های ارائه شده در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی مورد توجه کارگردانان ایرانی قرار گرفته است.

یکی از ویژگی‌های درخور اعتنای جشنواره‌ها و رویدادهای متمرکز بر ارائه آثار نمایشی، بروز نگرش‌های ساختاری و مضمون‌های مشترکی است که تنها با کنار هم قرار گرفتن آثار ، امکان دسته‌بندی این رویکردها را فراهم می‌کند؛ ساختارهای فرمی، موضوعی و آنچه در یک عبارت می‌توان به عنوان پدیده‌های بروز یافته در یک مقطع زمانی و مکانی خاص  شناسایی کرد و بر اساس آن‌ها به دریافتی نزدیک‌تر از آنچه چگونگی فعالیت‌های هنری را شناسایی میکند دست پیدا کرد. اگرچه شناسایی دقیق‌تر چنین پدیده‌هایی نیازمند مجال مفصل‌تری است، اما در فرصت پیش‌رو بعضی از ویژگی‌های آثار ارائه شده در این دوره از جشنواره تئاتر دانشگاهی را مرور می‌کنیم.

بازی‌های زبانی از فراگیرترین ویژگی‌هایی است که در تعداد قابل توجهی از نمایش‌های ارائه شده در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی مورد توجه کارگردانان جوان ایرانی قرار گرفته است. این ویژگی اگرچه رویکردهایی مشترک را در این آثار جلوه‌گر می‌کند، اما از حیث نحوه پرداخت و زاویۀ نگاه دارای تنوع و گوناگونی قابل توجهی است. زبان در جایگاه ابزاری برای فهم روابط شخصیت‌ها یکی از این کارکردها است. نمایش « در انتظار گودو» به کارگردانی حسام‌الدین لک چنین رویکردی را در اتخاذ کارکردهای زبانی برای بیان روابط شخصیت‌ها در نظر گرفته است.  کارگردان تا جایی که ارباب «پوزو» و برده‌اش «لوکی» با آن‌هایی که در ملک او اطراق کرده‌اند درگیر می‌شود، گویش‌های متفاوتی برای « گوگو» و « دی دی» شخصیت‌های اصلی نمایش انتخاب می‌کند که تدبیری برای به تصویر کشیدن موقعیت‌ها و پیش‌زمینه‌های متفاوت شخصیت‌ها با یکدیگر است. کارگردان در این رویکرد جالب‌ توجه گویش‌هایی از نقاط مختلف ایران را برای شخصیت‌ها انتخاب کرده که تا اندازه زیادی بر ارتباط‌گیری میان آن‌ها تاثیرگذار و تعیین‌کننده است. در تدبیری دیگر کارگردان در این میان و با تعریف یک شخصیت بیرون از متن به عنوان «سوفلور-تصحیح‌کننده» اشتباهات کلامی و گفتاری بازیگران را به آنها یادآوری می‌کند ودر حقیقت سعی دارد ساختار زبانی نمایش را تکثر ببخشد.

محمدحسین پورابولی کارگردان نمایش « تعلیم ریتا» نوشتۀ « ویلی راسل» اگرچه از ویژگی‌های زبانی متعارفی در نحوه ارتباط شخصیت‌ها استفاده می‌کند ولی زبان را به عنوان بخشی مهم از موضوع  نمایش در نظر گرفته است. ادبیات به عنوان درونمایه اصلی این درام اگرچه تا اندازه زیادی بر انگیزش‌های فردی و نحوه تلقی شخصیت‌ها از غنای ادبی دلالت دارد، اما بخشی از جلوه‌های این تلقی‌های متفاوت را در گفتار شخصیت‌ها شکل می‌دهد و بخش قابل توجهی از دگرگون شدن موقعیت‌ها را با تمرکز بر ارتباطات زبانی میان شخصیت‌ها معنی می‌کند.  

نمایش« هذلولی» به کارگردانی احمد سلگی نوعی از درهم‌ریختگی زبان را در خدمت بیان آشفتگی‌ موقعیت‌ها به کار می‌گیرد. این رویکرد که نوعی آنارشی و منش اعتراضی را در مقابله با ساختارهای زبانی کلاسیک در پیش می‌گیرد، بیش از هر چیز بر جنبه‌های دستوری و قطعیت زبان به عنوان ساختارهای تحمیل شده بر امر یادگیری و آموزش تمرکز دارد.

« گام مینور» دیگرنمایش اجرا شده در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی ویژگی‌های زبانی را در راستای القای فضای نمایش که مبتنی بر مرور چندبارۀ کابوس ها است به کار می‌گیرد. زبان در اینجا از پیوستگی معمول و متعارفش تهی شده و بیشتر تک‌جمله‌هایی را در بر می‌گیرد که توسط بازیگران به صورت  بریده بریده ادا می‌شود و ارتباط  معنایی میان اجزای زبان را به چالش می‌کشد. تکرار  و بازگویی‌های متناوب عبارت‌ها و دیالوگ‌هایی که در نمایش مرتباً تکرار می‌شود به وضوح سعی در توصیف فضایی ذهنی دارند که پیوستگی‌های زبانی در آن امکان بروز پیدا نمی‌کنند.

شکستن روایت و جابه‌جایی موقعیت‌های شخصیت‌ها دیگر مولفۀ مشترک در میان تعدادی از نمایش‌های اجرا شده در بیست و یکمین جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران است. در نمایش « آن شرلی با موهای خیلی قرمز» این جابه‌جایی‌ها نقش پررنگی در ساختار مفهومی نمایش ایفا می‌کنند. ویژگی‌های رفتاری و روان‌شناسی شخصیت‌ها و جابه جایی‌هایی که به شکل رفت و برگشتی میان شخصیت‌ها جریان پیدا می‌کند، درام را از یک روایت خطی متمایز می‌کند. درونمایه اصلی متن که بر تأثیر ورود تفکرات تازه به جهان افکار تثبیت‌شده می‌پردازد در این جابه‌جایی‌ها که در نهایت به  درک بیشتر آدم‌ها از یکدیگر منجر می‌شود، تصویر قابل قبولی یافته است.

« پرتی» نوشتۀ رسول کاهانی و به کارگردانی بهار رضی‌زاده از طریق جابه‌جایی پی‌درپی روایت‌ها بازخوانی چندین‌بارۀ یک برش از روزمرگی‌ها را دنبال می‌کند. نمایش در مجموع در محدودۀ همین روایت‌های چندگانه ساختار خود را شکل می‌دهد و افت و خیزهای درام تنها از طریق رقابتی که بازیگران نمایش در به کرسی نشاندن روایت خود دنبال می کنند، معنی پیدا می‌کند.

نمایش « یبس» به نویسندگی و کارگردانی حسین برفی‌نژاد  هم به عنوان نمونه‌ای دیگر از این دست، جابه‌جایی موقعیت‌های نمایش را در چرخش‌های پی‌درپی روایت از یک شخصیت به دیگری دنبال می‌کند. نمایش هر بار نقطه تمرکزش را بر یکی از شخصیت‌ها قرار می‌دهد و توجه مخاطب را از موقعیتی به موقعیت دیگر می‌کشاند. از طریق همین جابه‌جایی‌ها است که به تدریج پیچیدگی‌های دور از تصور تماشاگر بر روابط میان شخصیت‌های نمایش سایه می‌اندازد و موقعیت‌های آنان را به شکلی تکان‌دهنده پیش روی مخاطب می‌گذارد. 

 

  




نظرات کاربران