نگاهی به نمایش «دو روایت از شکسپیر» به نویسندگی و کارگردانی اصغر نوری
فرا مرزی عمل کردن یک قاعده باورپذیر است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: گاهی عبور از شرایط معمول در امر انتخاب و روی آوردن به ساختارشکنی میتواند مسیری جدید را پیش روی آدمی قرار بدهد. راهی که در آن دنیایی شکل گرفته است تا بتوان از کشف راز و رمزهایش به درونی جهان دیگری سفر کرد. رویکردی که در جهان نمایش بسیار در موضوعهای کهن و امروزی با آن برخورد شده است.
اهمیت پرداختن به نوگرایی و فاصله گرفتن از داشتههای کهن از جمله مسائلی است که باید درباره علت پدید آمدنش نسبت به هر موضوعی توجه کافی و کاملی داشت. زیرا نداشتن دید مناسب نسبت به این مقوله سبب خواهد شد تا هدف موردنظر ناپدید و همه چیز برای مخاطب امروز در هالهای از ابهام قرار بگیرد. البته این موضوع در جهان هنر نیز بسیار دیده شده است که با تغییر ساختار در اثری هنری مفهوم چندین ساله دچار تزلزل شده و مخاطب امروز با اطلاعات نادرست به باوری خلاف واقع رسیده است. بنابراین باید توجه داشت که علت این رویکرد در عصر حاضر نسبت به مسائل فرهنگی و هنری چه الگویی میتواند برای هنرجویان و هنرمندان یک جامعه را به همراه داشته باشد. لذا نباید فراموش کرد جهان هنر و تمام درونیات آن باید در جهتی حرکت کند که سبب آگاهی بیشتر مخاطب شود و نه آنکه تعریفی اشتباه را به آنها منتقل سازد تا این علاقه مندان مدت زیادی در تاریکی بمانند. البته باید یادآور شد تغییر جهت برای پرداختن به مسائل مهم جهان در مقوله هنر امری بسیار قابل توجه است، زیرا مخاطبان در عصر حاضر با لحن و دیدگاه کنونی خودشان با آن موضوع برخورد میکنند. حال این اتفاق در صورتی درست رخ میدهد که اشاره به آثار و وقایع در عصرهای گذشته با دیدگاهی درست در زمان حال از سوی خالق اثر شکل بگیرد.
نمایش «دو روایت از شکسپیر» از جمله نمایشهایی است که کوشیده با تحلیلی درست، فضایی را پیش آورد تا بتوانیم با درکی امروزی به دیدگاهی آگاهانه دست پیدا کنیم. در واقع اهمیت این نگرش همچنین سبب شده است تا در عصر حاضر موقعیت نمایشی در قاب صحنه، روایتی با ساختار نوین را به تصویر بکشد. حال باید یادآور شد بیان روایت در این اثر با تمهیدات لازم تلاش دارد تا جهان خود را با شاخصهایی چون قابلیت دلیل پرداخت به متون کهن نمایشی، تغییر لحن و تمایز در دیدگاه را به مخاطب معرفی کند. لذا این شاخصها با باورهایی که از تحقیق و پژوهش در متن به نگارش در آمده این نمایش مشهود است شکل گرفته و بعد از آن با طراحیهایی که در ارکان دیگر نمایش وجود دارد مشخص شده است. زیرا در مجموع دلایلی که به آنها اشاره شد قصد آن را دارند که مخاطب امروز را به باورپذیری و آگاهی که هدف اصلی یک اثر در هنر نمایش است برسانند. لذا این قابلیتها باعث شده است از دو نمایشنامه مهم نویسنده انگلیسی اثری نوشته و تولید شود که بیشتر توجهاش به فرا مرز بودن است، با این باور که هر اثر ادبی را میتوان با ساختاری نو در قالبی متفاوت نمایش داد. البته در این میان سبک کمدی که از سوی نویسنده و کارگردان این نمایش انتخاب شده دلیل دیگری است که باید از آن به عنوان یکی از راهکارهای مهم نام برد. زیرا با در نظر گرفتن این سبک، لحن اثر نیز در باورپذیری مخاطب کارکردی دو چندان پیدا کرده است. حال با این توضیح که لحن طنز نیز در لایه زیرین سبک این نمایش قرار دارد و به نوعی باعث شده است که دیالوگها با آنکه برگرفته از محتوا و روایت کلاسیک هستند با زبانی عام و امروزی بیان شوند و بیشتر از همیشه در خدمت کلیت اثر قرار بگیرند.
بنابراین با این مزایا در یک اثر، مخاطب با فرمی روایی رو به رو است که بنابر بی حد و مرز بودن نوع نگاه به متون کهن تحت تاثیر شیوه نمایشهای ایرانی قرار دارد و شخصیتهایی چون اتللو، هملت، دزدمونا و اوفلیا به ساحتی در میآیند که ماجرای زندگی خود را با پرده خوانی و نقالی بازگو میکنند. بنابراین باید گفت ترکیب فرم روایی اثر و استفاده از شیوه نمایشهای ایرانی کارکردی است که در این نمایش میتواند مخاطب را بیشتر به دنبال کردن وقایع ترغیب کند. البته طراحی روایت در این نمایشنامه تاکیدی بر دلیل استفاده از شیوههای نمایش ایرانی را با موقعیت مکانی نیز مجدد تکرار میکند. ورود هوراشیو و دزدمونا به ایران در قالب راویهای دورگرد نیز تاثیرات این تمهید را به طور واضح بیان کرده است. البته این ساختارشکنی باعث شده است متوجه شویم که ضرورت استفاده از شیوههای نمایشی در ایران تا چه اندازه میتواند در جهت انتقال مفاهیم موثر واقع شود. حال با در نظر داشتن این خصوصیتها، شخصیتها به مخاطب خود نزدیک میشوند و در پارهای از زمان نمایش (نیمه پرده دوم) آنها را در روی صحنه با خود همراه میکنند تا انتقال مفهومی در حالتی ساده و بدون پیچیدگی رخ بدهد.
در نمایش «دو روایت از شکسپیر» استفاده موسیقی زنده از دیگر مواردی است که در کنار طراحی صحنه مناسب، اهرمی است که مسئولیت فضاسازی را برعهده دارد و میکوشد به صورت موازی هم راستای فرم و محتوا پیش برود. همچنین این خواسته در اجرای دوم یعنی «هملت به روایت هوراشیو» دو چندان میشود زیرا که پرده خوانی در این بخش کارکرد زیادی دارد، به طوری که روایها یعنی هوراشیو و دزدمونا تحت تاثیر این مقوله روایت خود را با موسیقی و میزانسنهای مناسب بازگو میکنند.
حال با بیان اهمیت پرداختن به متون کهن با شیوههای نوین و استفاده از تکنیکهای مختلف در جهان نمایش و علاقه مندسازی مخاطب باید اشاره داشت که پیروی از فرا مرز بودن در آینده میتواند اصلی شود برای بیان روایتها و قصههایی از سراسر جهان. اصلی که نویسنده و کارگردان این نمایش با ذکاوت از آن بهره مند گردید و این ایده را با ملاحظات لازم و ادای دین به شیوههای نمایشی کشورش ایران به دیدگاه مخاطب رساند. لازمهای که امید میرود در آیندهای نزدیک مجدد شاهد آن باشیم.