در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با محمد محقق منتظری کارگردان نمایش «یک مهمانی باشکوه»

باورپذیری مهمترین دلیل تولید یک اثر نمایشی است

ایران تئاتر: روبه رو شدن با اتفاق‌ها و مسائل روز جامعه از مواردی است که در این روزگار انسان‌ها با آن ارتباط مستقیم دارند. رابطه‌ای که بازگو کردن رفتارها و اشاره به کارکردهای متفاوت در راستای این موضوع باعث آن شده است که شاهد بازخوردهای متمایز در سطح خانواده و جامعه کنونی باشیم.

محمد محقق منتظری فعالیت خود را در زمینه هنرهای نمایشی از سال 1385 با فعالیت در فرهنگ خانه ایروانی آغاز و تا به امروز به صورت مستمر ادامه داده است. او با کسب تجربه در زمینه بازیگری و کارگردانی توانسته تجربه‌های زیادی را کسب نماید. محقق منتظری در آثاری چون «همه‌ی افتاده گان»،«بیات بیژن»،«دایره گچی»،«رادیو بزرگ»، «فصل طلاق» و... به عنوان بازیگر حضور داشته است. این بازیگر نیز در کارنامه هنری خود نمایش‌های «مرگ آ سید کاظم»،«عاقبت عشاق سینه چاک»، «اندر هدایت نسل جوان»، «صداها» و «یک مهمانی باشکوه» را کارگردانی کرده است. همچنین این بازیگر و کارگردان تاکنون جوایزی از جشنواره‌ کسب کرده است که باید به  لوح تقدیر بازیگری در بخش رادیو تئاتر جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی، لوح تقدیر کارگردانی از جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی، تندیس بهترین اثر در بخش نمایش‌های رادیویی جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی و جایزه ویژه کارگردانی از پنجمین جشنواره تئاتر شهر اشاره داشت. حال به بهانه اجرای نمایش «یک مهمانی باشکوه» با وی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

اهمیت آنکه آثار نمایشی با هدف و تمرکز بر فضای اجتماعی تولید می‌شوند چیست؟ آیا این تاثیرات می‌تواند در نگرش مردم آن جامعه مفید واقع شود؟

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در حال حاضر به گمان من با چالش‌های بزرگ اجتماعی سیاسی و اقتصادی درگیر است. تردیدی نیست که تمام افراد جامع ما از کاسب و بازنشسته تا کارمند، تاجر و افراد فرهنگی با این چالش‌ها مواجه هستند و هنرمند هم بخشی از این جامعه است و قطعا نمی‌تواند بی تفاوت به این امور باشد. بنابراین روز به روز دغدغه‌های ما برای داشتن صرفا یک زندگی عادی اجتماعی بیشتر از قبل می‌شود، هنگامی که ذهن‌های ما پر شود از این دل مشغولی‌ها شکی نیست که این موارد بر رفتار، کردار و افکار ما تأثیر خود را خواهد گذاشت. حال به گمانم مهمترین عاملی که امروزه شاید شاهد به روی صحنه رفتن آثار بیشتری با تمرکز بر مسائل اجتماعی هستیم همین امر باشد. اما این که آیا می‌توان با این آثار تأثیری بر جامعه گذاشت باید بگویم که به نظر من وظیفه هنرمند مسئول بودن در برابر جامعه خود است و هرگز نباید نسبت به اتفاقات پیرامون خود بی‌تفاوت باشد. در واقع باید هنرمند سعی داشته باشد این دغدغه‌ها که همه از آن آگاه هستیم را با نگاهی دراماتیک به مخاطب خود صرفا جهت یادآوری نشان دهد. یادآوری ای که شاید منجر به تفکر بیشتر و رسیدن خود مخاطب به راهکاری بهتر برای مواجهه با آن مسائل شود. لذا نه هنرمند و نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند برای عامه مردم جامعه نسخه بپیچد و حکمی صادر کند. بلکه این قشر تنها می‌توانند در نقش تلنگری باشد که آن هم به هر زبانی یا هر گونه‌ای می‌تواند بیان شود. البته شکی نیست که هیچ شخصی و هیچ طرز تفکری نمی‌تواند منکر تأثیرگذار بودن هنر بر جامعه باشد حاصلی که شاید از هیچ طریق دیگری به دست نیاید. حال به این دلیل است که امروزه بیشتر شاهد آن هستیم که صاحبان قدرت و ثروت در جهان به سراغ هنرمندان می‌روند تا از این طریق دیدگاه‌های خود را به جامعه معرفی کنند و در این زمان سخت است هنرمندی استقلال اثر خود را حفظ کند.

 

در زمان حال بیشتر نمایش‌هایی که روی صحنه می‌روند زمینه‌ای اجتماعی دارند. آیا این احساس خطری است که از سوی قشر هنرمند نسبت به جامعه خود احساس می‌شود یا ادامه جریانی است که هنرمندان با این روش حرف‌های خود را بزنند؟

ما همه درگیر بررسی و رسیدن به یک شرایط با ثبات، زندگی عادی و آرام‌تری هستیم و جامعه ما متأسفانه هر روز به سمت نا آرام شدن می‌رود. به طور مثال هنرمندی که همیشه به دنبال یک زندگی بهتر و اعتدال است ذهنش پر می‌شود از این دغدغه‌های اجتماعی و سعی می‌کند که با بیان دیدگاه خود در این امور مخاطب خود را به یک تعاملی برای رسیدن به این مهم دست هدایت کند.

 

در نمایش «یک مهمانی باشکوه» فضا و زمینه اجتماعی مشخص است به طوری که لایه درونی جامعه یعنی خانواده مرکز توجه قرار گرفته است. دلیل و تاکید شما بر روی کانون خانواده چه بود؟

همان‌طور که می‌دانیم خانواده اصلی‌ترین و مهم‌ترین رکن یک جامعه است. ما در خانواده رشد می‌کنیم و وارد جامعه می‌شویم، بنابراین بخش عمده‌ای از شخصیت یک فرد در خانواده شکل می‌گیرد. لذا آن فرد بعد از ورودش به جامعه تأثیر آموخته‌های خود را بر جامعه می‌گذارد و البته که از جامعه هم تأثیراتی وارد خانواده می‌شود. در نهایت به این دلیل من فکر می‌کنم اگر قرار است تغییری به وجود آید و اگر می‌خواهیم جامعه بهتری داشته باشیم باید از خانواده شروع کنیم.

 

بحث جدی و قابل توجه‌ای که در این اثر به آن پرداخته شده به مسئله ارتباط والدین و محبت به فرزندان اشاره دارد. دلیل این موضوع به بحث روان‌شناختی نمایش مربوط است و یا ثمرات این نگاه در قالب اجتماعی بیان شده است؟

یکی از جدی‌ترین صدماتی که یک جامعه ملتهب می‌بیند اثرات فشارهای اجتماعی بر رفتار مردم است و اصلی‌ترین مکان برای بروز این رفتارها یا بهتر بگویم واکنش‌ها، خانواده است. بنابراین والدینی که دائم درگیر مسائل مختلف بیرونی و عمدتا اقتصادی هستند و همچنین فرزندانی که در جامعه خشم عمومی، دروغ، ریا و خیلی از بی‌اخلاقی‌ها را می‌بینند هیچ گاه نمی‌توانند در کانون خانواده رابطه بدون دغدغه‌ای را با یکدیگر داشته باشند. حال تمرکز من بیشتر در این نمایش نشان دادن ثمرات این فشارهای اجتماعی در خانواده است. متأسفانه این روزها پدر و مادرهای جوانی را می‌بینیم که گمان می‌کنند صرفا با بی‌نیاز کردن فرزند خود از نیازهای مادی جبران عقده‌های کودکی خود در مورد فرزندشان و مسائلی از این دست را به بهترین شکل درباره تربیت کودکان و فرزندان خود انجام داده‌اند. حال آن که شاید در اکثر اوقات این امور باعث غفلت از فرزند شده و نتایج جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد.

 

رفتارهای طبیعی که از سوی شخصیت‌های نمایش دیده می‌شود به مخاطب این اجازه را می‌هد که از زمانی با آنها همذات پنداری کند و با ماجرا پیش برود. آیا این تمهید به سبک رئالیستی که انتخاب کرده‌اید باز می‌گردد و یا فضای اجتماعی این اثر باعث این تصمیم گیری شده است؟

باید اشاره داشته باشم این روابط ما آدم‌ها است که موقعیت‌های زندگی را می‌سازد و نتیجه این رفتارها را در طول زندگی خود می‌بینیم. به طور مثال دروغ، صداقت، ریا، قضاوت، پنهان کاری، مهربانی، عشق و... تمام این رفتارها هستند که روند رابطه‌های ما را می‌سازد و زندگی ما چیزی جز مجموعه‌ای از این روابط نیست. در واقع رفتار ما با یکدیگر سازنده موقعیت‌های آدم‌ها است.

روابط بین افراد خانواده و تاثیرات آن از جمله مواردی است که در این نمایش به آن تاکید شده و اینکه شرایط و موقعیت در اثر رفتاری تغییر می‌کند. اهمیت اینکه بیشتر به روابط بین افراد پرداخته اید تا سایر موضوع‌ها چیست؟

تأکید من همیشه در کارگردانی باورپذیر بودن اثر است. حال تفاوتی نمی‌کند که چه سبک اجرایی را در نظر دارم. بنابراین تا هنگامی که باورپذیری اتفاق در نمایش رخ ندهد مخاطب همراه ما نخواهد شد و زمانی که او همراه نشود عملا دیگر همراهی نخواهیم داشت. حال که نمایش ما اثری است که در بستری رئالیستی دغدغه‌ای اجتماعی را بیان می‌کند، اصلی‌ترین ویژگی‌ای آن باورپذیر بودن است که امیدوارم توانسته باشیم به این امر دست پیدا کنیم.

 

شخصیت‌های کودک که در این نمایش حضور داشتند در اثر رفتاری موقعیت نمایش را تغییر می‌دهند و باعث برون‌ ریزی والدین خود می‌شوند. برون ریزی که فضا را دچار تشنج و اضطراب می‌کند. آیا این کارکرد بیشتر جنبه نقد دارد یا اینکه به مخاطب نکته ای را یادآوری می‌کند؟

باید بگویم امری که منجر به این برون ریزی تشنج و اضطراب می‌شود هم جنبه نقد دارد  و هم نکته‌ای را یادآوری می‌کند به این شکل که  برخی اوقات موضوع‌های بی‌ارزش باعث غفلت ما از امری بسیار مهم می‌شود و حال اگر این اتفاق پیش بیاید می‌تواند چه اثرات جبران ناپذیری را به دنبال خود داشته باشد.

 

دلیل آنکه این نمایش با ساختاری موازی در دو مسیر شخصیت محور بودن و موقعیت محور بودن قرار دارد چیست؟ آیا این تصمیم را می‌توان از دلایل روی صحنه آوردن یک درام اجتماعی دانست؟

شخصیت در مواجهه خود در یک موقعیت اثری اجتماعی را خلق می‌کند و تصور می‌کنم این به قول شما ساختار موازی لازمه کار است و می‌توان گفت شرط روی صحنه آوردن همچین آثاری خواهد بود. بنابراین زمانی که در اثری می‌خواهیم موضوع اجتماعی را بیان کنیم شخصیت و موقعیت به یک میزان از اهمیت برخوردار هستند.

 

قضاوت از جمله مواردی است که در اثر باور نداشتن یک رابطه به وجود می‌آید. نکته‌ای که این نمایش در نیمه دوم به آن پرداخت و تبعاتش را متوجه مخاطب کرد. دلیل پرداختن به این موضوع چه بوده است؟

متاسفانه فشارهای مختلف امروز بر روی انسان‌ها موجب بروز بی‌اخلاقی‌های بیشتری در جامعه شده است. شک و قضاوت از جمله مفاهیمی هست که به طرز چشمگیری جامعه ما را روز به روز بیشتر فرا می‌گیرد و شاهد هستیم که بیشتر پیرامون این موضوع در سطح جامعه صحبت می‌شود. البته باید اشاره داشته باشم شک و قضاوت به راحتی می‌تواند بنیان یک خانواده، یک رابطه و در نهایت یک جامعه را به نابودی سوق بدهد و جامعه ما در این روزها دچار این آفت شده است که به اعتقاد من بیشتر باید در موردش بحث و تحلیل کرد.

 

شخصیت‌های این نمایش بیشتر برون ریزی می‌کنند و از داشته ها و نداشته های خود به شکلی اعتراضی حرف می‌زنند. آیا این تمهید را از ساختار سبک نمایشی وامگرفته‌اید یا ساختار متن این نکته را پیشنهاد داده است؟

در واقع این برون‌ریزی‌ها بیشتر از سوی متن پیشنهاد شده و جز ارکان اجتناب ناپذیر یک درام در این قالب است که در شیوه نمایشی و اجرایی هم سعی شده که مثمرثمر باشد.

 

دلیل آنکه شیوه روایی و اجرایی شما در پایان نمایش تغییر محسوسی می‌کند و از فضای واقع گرا به سمت انتزاعی می‌رود چیست؟

زمانی که در دنیای واقعی همه چیز از دست می‌رود و دیگر کاری نمی‌توان انجام داد شاید انتخابی جز رفتن به فضای انتزاعی برای ما باقی نماند. لذا ناکامی‌های دنیای واقعی را در دنیا ذهنی می‌کاویم و همیشه این گونه بوده است.

 

در کارگردانی نمایش «یک مهمانی باشکوه» چه مواردی برای شما حائز اهمیت بوده است؟

من همیشه در کارگردانی نمایش‌هایم دو نکته کلیدی برایم حائز اهمیت هست. ابتدا باورپذیر بودن و در ادامه ساخته شدن فضایی ملموس برای مخاطب . تاکیدی که با بازیگران، نویسنده و تمام عوامل گروه در این دو نکته تفاهم دارم.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران