در حال بارگذاری ...
نگاهی به «نوبت یعنی بعدی» به کارگردانی مرتضی شاه‌کرم

مغزها تمام‌شده و فقط چشم و زبان مانده

ایران تئاتر- عباس عبدالعلی‌زاده: نمایش «نوبت یعنی بعدی» یک اثر اجتماعی به نویسندگی و کارگردانی مرتضی شاه‌کرم است که در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود.

اگر بخواهیم به داستان نمایش «نوبت یعنی بعدی» بپردازیم باید از انتها به ابتدای داستان برسیم. مردی به دلیل فشارها و مزاحمت‌های اجتماعی مردم اطرافش مجبور می‌شود تن به جراحی دوقلوهای به هم چسبیده خود بدهد؛ اما این عمل موفقیت‌آمیز نیست و فرزندان از دست می‌روند و پدر تصمیم دارد اعضای آن‌ها را اهدا کند.
«نوبت یعنی بعدی» می‌توانست مانند ساخت یک مجسمه سنگی با تراشیدن از دل‌ سنگ سخت بیرون بیاید اما این نمایش بیشتر شبیه ساخت یک سفالینه هنرمندانه است که سازنده آن یعنی نویسنده و کارگردان با اضافه کردن قطعه‌قطعه خمیر نرم مجسمه‌سازی و صیقل دادن آن درنهایت اثری تأمل‌برانگیز را پیش روی مخاطب می‌گذارند اثری که در انتهای نمایش مخاطب را متوجه لایه‌های زیرین «نوبت یعنی بعدی» می‌کند.
شاید ایده و خلاصه نمایش را بتوان در دو سطر مطرح کرد و چه‌بسا نویسنده از همین‌جا داستان خود را آغاز کرده اما آنچه ما به‌عنوان تماشاگر با آن مواجه هستیم اطلاعاتی تدریجی درباره وقوع هر اتفاق روی صحنه است. شغل اسد جراحی با نشان دادن سخنرانی او در یک کلاس درس درباره کله و تمیز کردن آن شروع می‌شود، دلیل اجاره خانه کوتاه‌مدت و اسباب‌کشی‌ مکرر، مشهور بودن و داشتن دخترهای دوقلو و البته به هم چسبیده و... و مرگ دخترها و حتی درنهایت هویت واقعی پسر خانم آقایی و نکاتی ازاین‌دست همگی در یک فرایند تدریجی به مخاطب می‌رسد و این تزریق تدریجی مانند قصه‌ای رمزآلود تماشاگر را تا پایان با داستان همراه می‌کند.
وجه اجتماعی اثر نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. درواقع «نوبت یعنی بعدی» کارکرد اجتماعی یک نمایش را به‌خوبی برعهده‌گرفته و به صحنه برده است. آنچه از دل نمایش بیرون می‌زند در مذمت کنکاش، تجسس و دخالت بی‌مورد در زندگی مردم است که این اثر به‌خوبی فروپاشی کانون یک خانواده را با پرداختن به همین موضوع نشان می‌دهد. نگاه مذمت گونه نویسنده اثر به دخالت‌های بی‌حدومرز و آسیب‌زننده مستقیم و غیرمستقیم در بیان شخصیت‌های نمایش بروز می‌کند. چه آنجا که اسد مستقیم از دخالت خبرنگاران باخانم آقایی درد دل می‌کند یا خبرنگار سمجی که پشت شیشه کله‌پزی در انتظار ملاقات با اسد است و یا جایی دیگر که از دخالت اقوام سخن می‌رود و چه آنجا که کمال (ضیاء) می‌گوید مغزها تمام‌شده و فقط چشم و زبان مانده است؛ همگی بر موضوع تجسس، دخالت و پرس‌وجوهای آزاردهنده مردم خبرمی‌دهد.
«نوبت یعنی بعدی» بیشتر بر پایه روایت کردن استوار است و کمتر حوادث را نشان می‌دهد. اغلب وقایع داستان درگذشته اتفاق افتاده و فردی مسئولیت بازگویی اتفاق را به عهده دارد. این ساختار نمایشی که ممکن است در ابتدا ضعفی برای نمایش باشد برعکس به نقطه قوتی بر اجرایی شدن یک نمایشنامه بر روی صحنه تبدیل‌شده است. درواقع استفاده از کمترین امکانات اکسسوار درصحنه و شیوه روایتگری نمایش عاملی می‌شود تا تماشاگر مانند خواندن یک رمان تمام پازل‌های خالی تصویری را در ذهنش تکمیل کند و این ساختاری است که با موضوع نمایش به‌شدت عجین است. توجه داشته باشید کنجکاوی کردن مردم در احوال یکدیگر همیشه چگونه نمود پیدا می‌کند، اغلب با عنوان «شنیدی؟ ...» آغاز می‌شود و سپس متکلم آنچه را شنیده بازگو می‌کند. گاهی حتی در گفتار متکلم به‌خوبی نمایان می‌شود که او پس از شنیدن بخشی از یک داستان خودش به دنبال بقیه ماجرا به تجسس پرداخته و حالا نتیجه آنچه را که شنیده و احتمالاً بعضی ازآنچه دیده را بازگو می‌کند و همین شیوه در اجرای نمایش نیز لحاظ شده است. گویی نویسنده متن هرآن چه را از ماجرای شنیده‌شده از اسد جراحی (پدر دوقلوها)، مادر (لال)، ضیاء (که دوست دارد کمال نامیده شود)، خانم آقایی (صاحب‌خانه) و دوقلوها برای ما بازگو می‌کند و گویا همان اندک صحنه‌هایی که می‌بینیم مانند سخنرانی اسد یا سماجت خبرنگار پشت شیشه یا دعوای اسد و همسرش برای جلب رضایت جداسازی دختران و... همان چیزهایی است که راوی دیده و ما تصویرش را در نمایش می‌بینیم اما بسیاری از حوادث که قالب همه روایت‌ها را شامل می‌شود درزمانی دیگر اتفاق افتاده و ما فقط روایتش را می‌شنویم ما اسباب‌کشی، دخالت فامیل نزدیک اسد و حتی مرگ دخترها را نمی‌بینیم و فقط می‌شنویم.
مرتضی شاه‌کرم به‌عنوان کارگردان برای آنکه شیوه روایت گری نمایشنامه کسالت‌بار نباشد به‌خوبی از امکانات یک اثر نمایشی در میزانسن و حتی شیوه‌های مختلف در سخن گفتن استفاده کرده است. به‌کارگیری چهارپایه‌هایی که دائم درصحنه چیده و جمع می‌شوند. این چهارپایه‌ها غیر از نقش ذاتی‌شان که برای نشستن به کار می‌روند گاهی پلکان خانه، تخت بیمار، نمایشگر شرایط بحرانی و نامتعادل درگیری اسد و همسرش و حتی گاهی با چسبیدن به یکدیگر از پیش، خبر از به هم چسبیده بودن دوقلوها می‌دهد. علاوه بر این تغییر زاویه نگاه بازیگران جایی که باید روبروی هم با زاویه تهاجمی سخن بگویند به‌عمد با زاویه تعاملی نسبت به یکدیگر قرارگرفته و دیالوگ برقرار می‌کنند. جایی دیگر لیپ سینک و لب زدن یک بازیگر بر روی دیالوگ بازیگر دیگر که گاهی شمارا وادار می‌کند دیالوگ‌های یکی از خواهرها را با لیپ سینک خواهر دیگر ببینید و ... همگی شیوه‌هایی هستند که کارگردان را برای عبور از یک نمایش‌نامه خوانی و تبدیل‌شدن به یک اجرای نسبتاً موفق نمایشی یاری می‌دهند.
چهارپایه در «نوبت یعنی بعدی» نقشی پررنگ دارد و گاه بیش از یک آکسسوار خودنمایی می‌کند. هرچند که حضور چهارپایه‌ها در نمایش کمک شایانی به پیشبرد اثر نمایشی کرده اما به نظر می‌رسد میزان حضور و جابه‌جایی چهارپایه‌ها گاهی بیش از بازیگران نمود پیدا می‌کند و این حضور پررنگ کمی آزار دهند می‌شود و می‌شد درصحنه‌هایی این میزان به‌کارگیری را کاهش داد و یا حتی با انتخاب رنگی گرم‌تر این میزان تمرکز چشم روی رنگ سفید چهارپایه‌ها را کاهش داد.
پیش از شروع این پاراگراف باید اشاره‌کنم مخاطبینی که دوست ندارند‌ پایان نمایش را بدانند می‌توانند این پاراگراف را نخوانند زیرا نمایش «نوبت یعنی بعدی» با یک غافلگیری در انتهای نمایش همراه است. زنی به نام خانم آقایی در حاشیه روایت نمایش در حال زیست است. او بسیار آرام و خونگرم و اجتماعی است. خانم آقایی که صاحب‌خانه جدید اسد است از ابتدای نمایش به دنبال قلبی برای پیوند زدن به پسرش می‌گردد. زن پس‌ازآنکه می‌فهمد اسد ممکن است ارتباطاتی با پزشکان متخصص داشته باشد دادن خانه به او را تسریع می‌کند. او حاضر نیست قلبی از یک مرد بچه‌دار دریافت کند. نقش خانم آقایی کم‌کم پرنگ و پرنگ تر می‌شود تا آنجایی که حتی در انتهای نمایش سایه‌ای سنگین بر کل داستان «نوبت یعنی بعدی» می‌اندازد. ما هیچ دیالوگ یا نشانه‌ای از فرزند خانم آقایی دریافت نمی‌کنیم و فقط مهم‌ترین نشانه ما روی صحنه شال بلند قرمزرنگ و دو سه کلمه ساده است. اسد (در اجرایی که نگارنده به تماشا نشست) با حیرت از خانم آقایی می‌پرسد پسر شما از نزاع برگشته؟ و کمال هم با چند کلمه استفهامی و پرسشی به دوپاره استخوان اشاره می‌کند. درواقع بدون آنکه اشاره‌ای مستقیم به شهید شدن پسر خانم آقایی بشود ما می‌فهمیم که او می‌خواهد با دریافت قلب و دیگر اعضای بدن پسرش را زنده کند. یک موقعیت عجیب و تأثیرگذار! مخاطب ازاینجا متوجه می‌شود که «نوبت یعنی بعدی» روایت دو مادر است. مادری که سال‌ها است بااستخوان‌های فرزندش به امید حیات مجدد زندگی می‌کند و مادری که از بیم از دست دادن فرزند حاضر است هر سختی را بپذیرد اما خطر از دست دادن فرزندانش در عمل جداسازی را نمی‌پذیرد.
مرتضی شاه‌کرم به‌عنوان نویسنده می‌توانست از این موقعیت بکر در ایده نمایش بهره بیشتری در نمایان‌سازی صبر و مقاومت و دیگر خصایل اخلاقی مادران شهدا ببرد اما به نظر می‌رسد او از این موقعیت آن‌طور که باید استفاده نمی‌کند و خانم آقایی در حد یک مادر چشم‌انتظار که مرگ فرزند را نپذیرفته باقی می‌ماند. هرچند او در تمام طول نمایش مادری مهربان و دلسوز برای فرزند خود، کمال، اسد جراحی، همسر اسد و دوقلوها است اما جا داشت نشانه‌هایی بیش از این در ضمیر نمایش قرار می‌گرفت که مخاطب با رسیدن به پرده آخر نمایش همزمان به کشف و شهود دیگری از این مادر شهید برسد.
بازی‌ها در «نوبت یعنی بعدی» بسیار روان و یکدست است. بازی مسلط آناهیتا اقبال نژاد در ترسیم یک مادر مهربان و درنهایت داغ‌دیده قابل‌باور است، بازی علی غابشی در نقش اسد جراحی که بر اساس داده‌های ذهنی ما از شغل کله‌پزی و سلاخی باید مردی تنومند و خشن باشد اما به‌واسطه رنج فرزندان و خانواده‌اش چهره دیگری از این نقش نشان می‌دهد قابل‌باور است و از نقاط قوت نمایش به شمار می‌رود. مسعود شامی نیز از عهده بازی در نقش کمال به‌خوبی برآمده است. البته بازی شامی در نقش کمال در «نوبت یعنی بعدی» فاکتورهایی نزدیک به بازی او در نمایش «سانتیمتر» دارد. غزاله جزایری نیز نقش مادری لال را به‌خوبی روی صحنه برده اوج زیبایی این نقش نه در اختلافات پرتنش او با همسرش بلکه در لحظاتی که مادر نشسته و باخانم آقایی درد دل می‌کنند نمایان می‌شود. بازی پروانه آقاجانی و ترانه کوهستانی در نقش دوقلوها نیز هارمونی قابل‌فهمی با دیگر نقش‌های این نمایش داشت درحالی‌که به نظر می‌رسد اگر کنترل نمی‌شد می‌توانست اگزجره شده و کلیت اثر را تحت تأثیر قرار دهد.
درکل باید گفت پرداخت‌های غیرمستقیم در متن، روایت یکدست، بازی بازیگران، مجموع طراحی صحنه و لباس «نوبت یعنی بعدی» این اثر نمایشی را به یک نمایش موفق در کارنامه کاری گروه تئاتر سکوت تبدیل کرده است.




نظرات کاربران