در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش « دو روایت از شکسپیر» به کارگردانی اصغر نوری

دغدغۀ تدوام حیات متن‌ها

ایران تئاتر-بهروز فائقیان: آزمون تلفیق عناصر روایی شیوه‌هایی چون نقالی و تعزیه در یک ساختار تجربه گرایانه، در در نمایش « دو روایت از شکسپیر» به چند ساحتی و هویتی چند وجهی منجر شده است.

تکنیک‌های روایت گری در نمایش « دو روایت از شکسپیر» وجوهی منحصر به فرد را در خود پرورانده است. « اتللو به روایت یاگو» و « هملت به روایت هوراشیو» به عنوان دو اپیزود این نمایش که از شیوه‌های بیانی شناخته شدۀ نمایش‌های ایرانی در پیشبر درام بهره می‌برند، اما کمتر در چارچوب‌ها و قالب‌های آشنای این نمایش‌ها باقی می‌مانند. آزمون تلفیق عناصر روایی شیوه‌هایی چون نقالی و تعزیه در یک ساختار تجربه گرایانه و درعین حال ، علیرغم اینکه در اینجا به چند ساحتی و هویتی چند وجهی منجر شده، در عین حال با ویژگی‌های هنر پست مدرن هم گره خورده؛ تا جایی که تفکیک این‌ها از یکدیگر چندان آسان به نظر نمی‌رسد.

همین خصلت‌های چندگانه هویتی در« دو روایت از شکسپیر» لزوم نگاهی چندوجهی در ارزیابی از آن را نیز یادآوری می‌کند. چگونگی مواجهه با متن‌ها، در این نمایش با رویکردی جسورانه و بسیار جالب توجه همراه شده است. در هر دو اپیزود نمایش در حقیقت بار اصلی روایت به شخصیت‌هایی سپرده شده که در متن‌های اصلی نقش‌هایی فرعی و دارای اهمیت کمتری شمرده می‌شوند. در اپیزود اول این یاگو شخصیت دسیسه چین داستان شکسپیر است که از آنچه انگیزه‌هایش برای ناکام گذاشتن عشق اتللو و دزدمونا را شکل داده می‌گوید. در حقیقت روایت اتللو از هنگامی شروع می‌شود که یاگو قبل از مرگ برای سربازی که مأمور اعدام اوست ماجرا را بازمی گوید. در این روایت دزدمونا را در زمانی کمی پیش تر می‌بینیم؛ در لحظه ای که اتللو به او شک کرده و دزدمونا نزد یاگو می‌آید تا او پیش اتللو وساطتش کند. روایت یاگو در نقطۀ تلاقی این دو لحظه شکل می‌گیرد. شده‌اند.

 دراپیزود دوم نمایش هم این هوراشیو ملازم وفادار هملت است که مسئولیت روایت آنچه بر این شاهزادۀ مغموم و پریشان احوال گذشته بر دوشش افتاده است. در چنین مواجهه ای با یک متن جاودان ادبیات نمایشی، نقطۀ شروع روایت نمایش در حقیقت لحظۀ پایانی متن اصلی است. آخرین توصیۀ هملت پیش از مرگش، در باز داشتن هوراشیو از اقدام به نوشیدن زهر شکل می‌گیرد. هملت می‌گوید: «تو را به مردانگی قسم می‌دهم، جام را به من بده ( جام را از او می‌گیرد و دور می‌اندازد). اگر حقیقت امر مکشوف نشود، نام من جریحه دار و ننگ آلود خواهد ماند. پس اگر مرا دوست می‌داری مدتی از آسایش کنار کن و با دم دردمند غم انگیز خود، داستان مرا برای جهانیان باز بگو».  به این ترتیب در رویکرد اتخاذ شده کارگردان نمایش، زندگی متن در این رویکرد در قالب روایتی که هر بار می‌تواند در نقطه ای از جهان و به شیوه ای متفاوت از دیگری بازگو شود، تا ابد ادامه می‌یابد. هملت از هوراشیو می‌خواهد که شهر به شهر برود و داستانی که بر او گذشته را برای همه بازگو کند. روایت کارگردان در اینجا با فرض بر اینکه هوراشیو مصمم می‌شود توصیۀ هملت را عملی کند و باز هم با فرض اینکه در سفرش به نقاط مختلف جهان به ایران امروز رسیده باشد و بخواهد این قصه را برای ایرانی‌ها تعریف کند، از تکنیک‌هایی چون پرده خوانی و نقالی برای بازگوکردن قصه‌اش بهره بگیرد. فرض دیگر این است که هوراشیو طبیعتاً به دلیل ناآشنایی این شیوه‌ها را به طرزی ناشیانه و به شکلی کاریکاتوری ارائه خواهد داد. همینجاست زندگی متن این بار در شکل و شمایلی متفاوت تداوم پیدا می‌کند و ادراکی تازه از یک موقعیت اصیل تراژیک را پیش روی مخاطب می‌گذارد.   

در بعدی دیگر این دو روایت در پیوندی روایی یکدیگر را تکمیل می‌کنند و در روایت دوم یعنی « هملت به روایت هوراشیو» می‌بینیم که دزدمونا نامزد هوراشیو است. به عنوان ایده ای در برقرای متن‌های مورد نظر کارگردان نمایش،در روایت دوم دزدمونا پیش از آشنایی‌اش با اتللو و در حالی که با هوراشیو ارتباط عاطفی دارد تصور شده است. با این وجود و علیرغم این  ارتباط داستانی در حقیقت ارتباط قوی تر این دو روایت در شیوۀ اجرا است که جلوه گر می‌شود.

مجموعۀ این ایده پردازی‌ها در بازخوانی متن‌هایی که  به زعم بعضی بزرگ‌ترین چکامه‌های ادبیات نمایشی جهان شمرده می‌شوند، نوعی از پژوهش اجرایی را  شکل داده که در مواجهه با زمان وجغرافیا تا اندازه ای متفاوت از سرچشمه اصلی رخ می‌نماید. خوانش و اجرایی که زبان و ادبیات خود را جستجو می‌کند و از مخاطبش دعوت می‌کند تا همراه با روایت‌ها ادراکی تازه از متن‌ها را تجربه کند.

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران