در حال بارگذاری ...
نسترن ابراهیم زاده بازیگر«سرزمین تهی سران» در گفت وگو با ایران تئاتر:

تغییر ذائقه مخاطب وظیفه اصلی یک نمایش است

ایران تئاتر: گرته برداری از نکات مهم و قابل توجه در اجتماع و ارتباط بین مردمی که روزانه در آن زندگی را تجربه می‌کنند می‌تواند برای همیشه سوژه خوبی برای نگارش و حتی تولید یک اثر نمایشی یا تصویری باشد. الگویی که بیش از یک قرن است که هنرمندان، نویسنده‌ها و کارگردان‌ها از آن برای خلق کردن بهره‌ می‌گیرند، تمهیدی که تا پایان جهان ادامه خواهد داشت.

نسترن ابراهیم زاده در مدت زمان پنج ساله‌ای که به عنوان بازیگر در تئاتر و جهان نمایش حضور دارد تلاش کرده است با آموختن نکات لازم بتواند به دیدگاه مشخصی از نگاه خود به مقوله بازیگری دست پیدا کند. او با حضور در آثار نمایشی و تصویری تجربه‌های گوناگونی را کسب کرده است که باید از میان آنها به نمایش‌هایی چون «عروسی خون»، «محاله فکر کنید»، «منشورعاشقی»، «تهرانم را دوست دارم»، «شب یهودا»، «هزار و یک شب»، «خرس»، «ردپای پشت پنجره»، «تنهایی پرهیاهو» و «سرزمین تهی سران» اشاره داشت. همچنین این بازیگر تجربه حضور در جلوی دوربین را با فیلم «بی‌گناه» داشته است. حال به بهانه حضور این بازیگر در نمایش «سرزمین تهی سران» با وی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

ویژگی نمایش‌های اجتماعی در بروز واکنش خود نسبت به مسائل اجتماعی چیست؟

درباره این موضوع باید بگویم در نمایش‌هایی که به آسیب‌های اجتماعی می‌پردازند مخاطب می‌تواند این مجال را برای خودش فراهم کند که با آن از نگاهی همذات پنداری کند. من عقیده دارم یکی از وظایف هنرمند این است که دغدغه مخاطب را بداند تا بتواند او را با بخشی از معضلات اجتماعی آگاهش کند. حال باتوجه به این موضوع استقبال مخاطب در زمان حال از نمایش‌های اجتماعی نسبت به گونه‌های دیگر بیشتر شده است. زیرا علاوه همراه کردن مخاطب با خود، او را به تفکر وادار می‌کند تا حرفی برای گفتن داشته باشد.  

 

آیا این ویژگی‌ها می‌تواند باعث آن شود که رویکرد و ذائقه مخاطب نسبت به رخدادهای روز جهان تغییر کند؟

عقیده دارم یکی از مهمترین وظیفه نمایش اجتماعی تغییر ذائقه مخاطب و بیان حرفی تازه است. زیرا اگر قرار باشد تمام حرف‌هایی که یک نمایش برای گفتن دارد همان تفکر و حرف‌های شخص مخاطب باشد، او حرف جدیدی برای شنیدن پیدا نمی‌کند و در نتیجه همه چیز برایش خسته کننده می‌شود. بنابراین چنین مسئله‌ای حتی در شکل گیری کوچکترین روابط و افکار انسان‌ها تاثیر مستقیم دارد زیرا مقوله تئاتر در بیان کلی یک پدیده اجتماعی است که مهم‌ترین اتفاق‌ این دنیا آن است که مورد استقبال مخاطب مردمی قرار بگیرد. در واقع مفهوم و محتوای یک اثر و به نمایش گذاشتن آن بسیار مهم است که با این دانسته پیش برود که تاثیر مستقیم بر حواس مخاطب و جامعه دارد.

 

بازیگری در این نوع از نمایش‌ها مستلزم چه نگاه و باوری از سوی بازیگر است؟

بازیگر برای باور و درک نقش لازم است از نظر روحی، روانی و فیزیکی خودش را به نقش و جهان درون آن شخصیت نزدیک کرده تا بتواند آن را بازی کند. لذا انرژی بازیگر در شکل گیری این موارد بسیار تاثیرگذار است، البته اولین و مهم‌ترین عنصر نگاه و درک بازیگر و در ادامه بررسی درون و بیرون متن است که این امر باعث خواهد شد تا بازیگر در قالب شخصیت قرار بگیرد و بر اساس خواسته متن و کارگردان پیش برود. تصمیمی که نشان می‌دهد بازیگر تا چه اندازه توانسته است وظیفه اصلی خودش را بر اساس خلاقیت و انرژی روی صحنه به نمایش بگذارد. 

 

تربیت حواس بازیگری باتوجه به اینکه خود فردی از آن اجتماع است چگونه باید در صحنه نمایش نشان داده شود؟

دیدگاه بازیگر نسبت به موضوع و مقوله اجتماعی نمایش به شدت تحت تاثیر دغدغه‌های شخصی او است. در واقع بازیگر هر چقدر هم که در ایفای نقش خود توانا باشد بدون انتقال درست حس به مخاطب نمی‌تواند درکارش موفق شود. البته هر بازیگر با استفاده از تکنیک‌های خاصی که به او آموزش داده شده است روی صحنه و یا مقابل دوربین توانایی خود بروز می‌دهد که مجموعه‌ای از حواس درونی او برای باورپذیری با در نظر گرفتن انتقال درست حس به شمار می‌آید. لذا تکنیک‌های بازیگری مانند دیگر فنون آموختنی است که تنها داشتن آنها نمی‌تواند بازیگر را توانا نشان بدهد.

 

نمایش «سرزمین تهی سران» سیر صعودی خود را با شکل دادن ارتباط بین شخصیت‌ها طی می‌کند. اهمیت این کارکرد چگونه شکل گرفته است؟

در نمایش «سرزمین تهی سران» معتقدم یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های مثبت شکل گیری روابط دوستانه و انرژی خوبی است که در پشت صحنه این نمایش وجود دارد که این امر باعث می‌شود تا بازیگرها در ایفای نقش از این موضوع بهره کافی را ببرند. حال این اهمیت سبب شده تا تمامی عوامل این اثر آن را احساس کنند و این انرژی خوب را با توانایی‌های خود در بازیگری به مخاطب خود منتقل کنند.

 

باورپذیری نقش را با چه داده‌هایی از نقش برای خودتان و سپس انتقال آن حس به مخاطب طراحی می‌کنید؟

معتقدم در این زمینه یکی از مهم‌ترین وظایف بازیگر این است که وقتی نقشی را بازی می‌کند آن را باور داشته و با تمام جزئیات نقش را درک و با جهان آن شخصیت آشنا شود تا بتواند از این طریق نقش خود را برای مخاطب باورپذیر و قابل درک کند. لذا من برای درک و باور شخصیت «سوزیلاک» در این نمایش با روحیه فانتزی و احساسی این شخصیت  ارتباط گرفتم و خود را در جهان آن قرار دادم و سعی بر آن داشتم تا در موقعیت‌ها و اتفاق‌های مختلفی که برای او در طول نمایش پیش می‌آید قرار بگیرم تا حس باورپذیری را نسبت به این شخصیت در درون خود شکل بدهم.

 

آیا صرفا دیدگاه اجتماعی شخصی شما می‌تواند راه گشای آن باشد که نقش را تحلیل و آن را روی صحنه بازی کنید؟

دیدگاه من نسبت به موقعیت اجتماعی این نمایش در راستای داستان، فضای اثر و خط فکری کارگردان شکل گرفت که این قضیه باعث شد تا تحلیل بهتری از شخصیت «سوزیلاک» داشته باشم. حال باید اشاره داشته باشم که در این نمایش طبقه اجتماعی خاصی مورد اشاره نیست، بلکه یک موقعیت فانتزی در آن طراحی شده که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد که می‌توان در جامعه نمونه شخصیت‌های این نمایش را به وضوح دید. در واقع هر کدام از این شخصیت‌ها به گونه‌ای با مشکلات شخصی خود که البته در این نمایش به صورت در فضایی نفرین شده به آنها نگاه می‌شود پرداخته شده است که این رویکرد باعث همذات پنداری مخاطب خواهد شد.

 

استفاده از فضای مدرن و المان‌های روز تا چه اندازه توانسته است در بروز حواس بازیگری شما موثر واقع شود؟

درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم از آنجایی که در این نمایش زمان خاص و مشخصی نشان داده نمی‌شود توانسته‌ایم حد و مرزهای بسیاری را نادیده بگیریم تا موقعیت‌های متفاوت و لحظات به یادماندنی را برای مخاطب پیش آوریم. البته این طراحی‌ها به ذهن و نگاه کارگردان این نمایش باز می‌گردد که توانسته است با همراهی بازیگرها و درک روحیه آنها فضایی مناسب را برای بروز خلاقیت روی صحنه ایجاد کند.

 

بازیگری در نمایشی که جنبه انتقادی دارد باید از خصوصیاتی تبعیت کند که در راستای هدف متن و شخصیت اثر باشد. لزوم این موضوع تا چه اندازه در نگاه شما وجود داشته است؟

باید در ابتدا به اقتباس آزادی که از نمایشنامه «کله پوک‌ها» اثر «نیل سایمون» است اشاره داشته باشم که از آن نمایش‌های مختلفی روی صحنه رفته است و هر کدام از آنها با سبک اجرایی متفاوتی اجرا شده است. متنی که در آن قابلیت نقد اجتماعی نکته قابل توجه‌ای است که بسیار این امکان را فراهم می‌آورد تا از دیدگاه‌های مختلف به آن پرداخته شود. حال در نمایش «سرزمین تهی سران» که برگرفته از این نمایشنامه است ما تاکنون توانسته‌ایم نقدهای مثبتی را از سوی مخاطب‌ها دریافت کنیم. البته در این نمایش نگاه من به عنوان بازیگر با سبک اجرایی کارگردان متفاوت بود که این تفاوت باعث آن شد تا با انگیزه درونی تجربه خوبی را پشت سر بگذارم.

 

آیا در این اثر موقعیت بیشتر به شخصیت‌ها جهت می‌دهد یا آنکه این دو موضوع در یک راستا برای برون ریزی و روایت حرکت می‌کنند؟

نقطه عطف این نمایش جریان و روالی است که داستان این اثر را به واقعیت نزدیک می‌کند و از صحنه ابتدایی مخاطب را با خود به دنیای خودش می‌برد. در واقع معرفی شخصیت‌های این نمایش با طراحی خاص و به گونه‌های مختلف صورت می‌گیرد به طوری که  آنها در موقعیت‌های مختلف با رفتارهای عجیبی که با نفرین شامل حالشان شده است نوع ارتباط خود را با شخصیت معلم که برای نجات آنها به روستایشان آمده نشان می‌دهند.

 

پایان بندی درست در یک نمایش چه مقدار برای آنکه کلیت اثر در ذهن مخاطب نهادینه شود مهم است؟

من معتقد هستم ابتدا و انتهای هر نمایش مهم‌ترین زمان و لحظه برای شکل گیری ارتباط و تاثیرگذاری بر روی افکار و حواس مخاطب است. البته این رویکرد باید به گونه‌ای باشد که آن نمایش حرفی برای گفتن داشته باشد تا مخاطب نه تنها آن را فراموش نکند بلکه بعد از اتمام نمایش به آنها فکر کند که این موضوع وظیفه و هدف یک اثر به حساب می‌آید.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران