در حال بارگذاری ...
نقد نمایش « تصادف قطار 5:25 » به کارگردانی شقایق فتحی

رستگاری در ساعت پنج و بیست و پنج دقیقه

ایران تئاتر-بهروز فائقیان: نمایش « تصادف قطار پنج و بیست و پنج دقیقه» روایت خانواده ای از جامعه معاصر امریکا است که در مسیر آشکارشدگی حقیقت به شکلی از رستگاری رسیده‌اند.

« تصادف قطار پنج و بیست و پنج دقیقه» نوشته تورنتون وایلدر ظریف‌ترین شیوه‌های درام پردازی را به کار می‌گیرد تا مضمون عمیق اجتماعی‌اش را با تاثیرگذاری غریبی همراه کند. فراز و فرودهای درام در این   روایت ساده روزمرگی‌های طبقات متوسط و پایین جامعه معاصر امریکا، در لحظاتی با هیجانی توفنده همراه می‌شود تا عمق سرخوردگی‌های آدم‌ها در مواجهه با سرابی که نظام سرمایه برایشان می‌سازد پیش چشم تماشاگر عریان شود.

تمامی فضای نمایش در آپارتمانی شکل می‌گیرد که همسر و دختر مردی پیشه وردر انتظار بازگشت او از کار روزانه ساعت‌هایشان را می‌گذرانند؛ ساعت‌هایی که درست مانند دیروز و روزهای پیش از آن به امور روزمره ای می‌گذرند که احساسات و عواطف انسانی هم در سایه آن جز عادت‌های روزانه شمرده می‌شوند. زن و دختر جوان خانواده در گذران امور روزانه خبردار می‌شوند که پدر خانواده بر خلاف هر روز، ساعتی بعد و با قطار ساعت پنج و بیست و پنج دقیقه به خانه باز خواهد گشت. تغییری بسیار ناچیز در رفتارهای روزانه که به دنبال ترسیم دقیق متن از یکنواختی‌های کسل کننده زندگی ناگهان و به طرزی ظریف از پیشامدی خاص خبر می‌دهد. در همین اختلاف ناچیز میان عادت‌های روزانه آن‌ها است که از طریق تماس یکی از همسایه‌ها متوجه می‌شوند مردی ازمقابل ساختمان روبه رو به پنجره آپارتمان آن‌ها چشم دوخته و بی حرکت ایستاده است.

چرخش کوبندۀ درام از همینجاست که شکل می‌گیرد و پدر خانواده را که سرگشته از تجربه ای ذهنی دیگر قادر نیست لولیدن در عادت‌های روزمره را تاب بیاورد به تکاپوی رها شدن از آنچه بر تاروپود زندگی‌اش تنیده شده می‌اندازد. مرد تجربه ذهنی‌اش را زمانی با همسر و دخترش در میان می‌گذارد که آن‌ها متوجه می‌شوند مردی که بیرون از از ساختمان به پنجره خانه چشم دوخته بود هم او بوده است. مرد برانگیخته از حالتی که که درخواب و بیداری میان سفرش با قطار پنج و بیست و پنج دقیقه تجربه کرده، در حقیقت با تصویری از تمامیت روزها و شب‌هایی مواجه می‌شود که نظم سرمایه داری بر او و خانواده‌اش تحمیل کرده است. او در این تصویر می‌بیند که قطاری که هر روز و در ساعت‌هایی معین نیروهای پیادۀ نظام سرمایه داری را به این سو و آن سو می‌کشاند، در هنگام عبور از کرانۀ شهری زیبا و در میانۀ راه دچار سانحه و آتش سوزی می‌شود و همۀ مسافرانش به خون خود می‌غلتند. او در این حادثه ذهنی و در حالی که پیکر نیمه جانش را برای کمک گرفتن به ساختمان‌های شهر می‌کشاند، تنها با دیوارها و نماهای مقوایی ساختمان‌هایی روبه رو می‌شود که پشتشان هیچ چیزی نیست.

اجرای « تصادف قطار پنج و بیست و پنج دقیقه» در حالی که تلاش دارد تا این فراز و فرودهای درون گرایانۀ متن را به گونه ای تاثیرگذار به نمایش درآورد، تمرکز را بر زمان بندی سنجیده ای قرار داده که در این مسیر به نحوی تعیین کننده عمل می‌کند. از این جهت اجرا موفق به انتقال مفاهیمی می‌شود که در متن تورنتون وایلدر نقشی محوری دارند. ضرب آهنگی که از بطن روزمره‌ترین عادت‌ها تکان دهنده‌ترین موقعیت‌های ذهنی آدم‌ها را بروز می‌دهد، در آنچه نویسنده متن به عنوان هسته اصلی درام می‌پروراند به شکلی قابل دریافت و تاثیرگذار به مخاطب عرضه می‌شود. آگاهی کارگردان در رعایت ضربآهنگ درونی متن و دوری از هرگونه کارکرد خارج از متن در صحنه در نهایت موجب توفیق قابل قبول نمایش در بازتاب درونمایۀ سرشار از ظرافت نمایشنامه شده است. با این وجود وسوسه کارکردهایی مفهومی در اجرا کارگردان نمایش را در بعضی از لحظات به مسیری درانداخته که اگرچه حالی از ابتکار نیست اما تا اندازه ای در مسری دیگرگون در جریان است.

در این ارتباط به طور مشخص به کارکردهایی اشاره کرد که به بیان نمادین مفاهیم محوری متن می‌پردازند. در یکی از این موارد همسر و دختر هربرت را تا نیمه‌های نمایش با چشم بندهایی بر چشم می‌بینیم که ظاهراً نمادی از فروبستگی های ذهنی آدم‌ها در پیچ و خم روزمرگی‌هایی است که در آن گرفتا رآمده اند. در موردی دیگر صحنه نمایش را خالی از اشیائی می‌بینیم که باز هم تا نیمه‌های نمایش ادامه می‌یابد و پس از آشکار شدن تجربه ذهنی هربرت است که اشیاء خانه به صورت حقیقی در جای خود دیده می‌شوند. این رویکرد که به وضوح درام را در دو بخش یعنی پیش از تجربه شهودی هربرت و بعد از آن تقسیم می‌کند اگرچه مغایرتی مفهومی با متن نمایش ندارد اما شیوه‌های بیانی متفاوتی را موجب می‌شود. آشکارشدگی حقیقت در متن تورنتون وایلدر اگرچه در نهایت تجربه  ذهنی هربرت را به عنوان نقطه عطف درام معرفی می‌کند اما شیوه بیانی او از این موقعیت همچنان واقع گرایانه و بر بستری از دریافت‌های عاطفی جریان دارد. هر چه هست هربرت و خانواده‌اش در مسیر این آشکارشدگی حقیقت به شکلی از رستگاری رسیده‌اند که از این پس تنها در قالب تجربه ای ذهنی به آن نگاه نخواهند کرد.

 




نظرات کاربران