در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با محمد مطهری پور بازیگر و از کارگردانان نمایش «زنبور»

اهمیت وجود یک تراژدی درک معیارها را مشخص می‌کند

ایران تئاتر: همیشه وجود مرزهای مشخص در زندگی و ارتباط انسان‌ها مشکلات زیادی را پیش می‌آورد. مشکلاتی که در آن جسم و روح آدمی آسیب می‌بیند و بخش عمده عواطف و کاربردهای آن از بین می‌رود. عملکردی که با آن انسان نمی‌داند دلیل آنکه روی سطح یک بلندی ایستاده است چیست؟ و اینکه تا چه زمان باید از ناکامی‌هایش سخن به میان آورد.

محمد مطهری پور تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی کارگردانی نمایش به اتمام رسانده است. او تجربه حضور در بیش از بیست عنوان نمایش در جشنواره‌های معتبر منطقه‌ای، استانی و کشوری در سمت بازیگر دارد که از میان آنها باید از «آشپزخانه»، «زیرزمین»، «گروتسکی بر تبارشناسی دورغ و تنهایی»، «کابوس وقتی کاپوچینو تمام می‌شود»، «خرس»، «خواستگاری»، «ناموس پرستان»، «باغ آرزوها»، «ضحاک روایتی دیگر»، «زنبور» و... نام برد. همچنین این بازیگر تاکنون نمایش‌هایی چون «باغ آرزوها»، «پینوکیو گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی»، «ضحاک روایتی دیگر»، «گوجه برزیلی» را روی صحنه برده و نمایش «زنبور» را به طور مشترک با بهزاد آقاجانی نویسنده نمایشنامه این اثر کارگردانی کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «زنبور» با بازیگر و یکی از کارگردانان این نمایش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

دلیل آنکه در نمایش «زنبور» فضای اجتماعی را مدنظر قرار داده‌اید به جز موارد معمولی که در نمایش‌هایی با این زمینه از آنها استفاده می‌شود چیست؟

تمایزی که ما نسبت به فضای اجتماعی در این نمایش قرار داده‌ایم بیشتر مدنظر ما این موضوع بوده است که در بافت اجتماع به طور معمول این گونه شخصیت‌ها تیپ هستند و لایه‌های احساسی نمایشنامه در این شخصیت گنجانده شده است. در واقع ما با در نظر گرفتن این موضوع با احساسات و یا لایه‌های زیرین و درونی آدم‌ها می‌توانیم از این طریق آشنا شویم. حال از نگاه دیگر احساسم این است وجه دیگر این تمایز به مستند گونه بودن و باورپذیری ارتباط دارد که ما در این رابطه سعی نکرده‌ایم تنها یک تیپ از این شخصیت‌ها را به نمایش بگذاریم. بلکه به نوعی کوشیده‌ایم تا وجهه زمینی این نوع از آدم‌ها را معرفی کنیم تا مخاطب بیشتر بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

 

آیا تصور می‌کنید از زوایه نو نگاه کردن به موضوعات اجتماعی و پرداخت به لایه زیرین آن یعنی خانواده می‌تواند برای درک مخاطب راهگشا باشد؟

بله. دلیل این موضوع هم آن است که تمام معضلات اجتماعی در جامعه ما به بستر کوچکتری از جامعه به نام خانواده باز می‌گردد. لذا گرایش‌های حسی هر شخصیت در نمایشنامه می‌تواند به شخصیت‌های درجه اول  هر فردی مربوط باشد.

 

نمایشنامه «زنبور» در خود جهانی را معرفی می‌کند که جزئیات آن تحت تاثیر موقعیت و اتفاق است. باتوجه به این موضوع چگونه و با چه دیدگاهی خود را به عنوان شخصیت وارد این جهان کرده‌اید؟

درباره این موضوع باید بگویم بعد از آنکه نگارش نمایشنامه به اتمام رسید بیشتر سعی داشته‌ایم که خوانش متنی در ساختار نمایش ایجاد نشود. بنابراین تلاش کرده‌ایم تا از طریق رفتارمندی، کنشی را به وجود آوریم. البته بیشتر به دنبال آن بوده‌ایم که شخصیتی را در اجرا خلق کرده و اینکه حس همذات پنداری به عنوان آنکه این شخصیت زمینی باشد را در ابتدا انتخاب کنیم تا آن حس در قالب واقع گرایی نمود پیدا کند تا او بتواند حرف بزند. یعنی در واقع زمانی که تولید نمایش شروع شد بیشتر سعی بر آن بود تا شخصیت این نمایش بیشتر حرف بزند تا دیالوگ بگوید. لذا به این دلیل به سراغ نحوه عملکردهای و کارهایی که در لحظه و رویداد این شخصیت انجام می‌دهد رفتیم تا از این طریق بیشتر ما به ارتباطی وصل شویم که حس روایتگری که موردنیاز است را نشان بدهد و نه آن متنی که دارای یک ادبیات متفاوت است.  

 

گذشته شخصیت زنبور نقشه و مسیری است که شخصیت باید خود را در آن قرار دهد تا بتواند درک درستی از آن به دست آورد. آیا برای درک این موضوع از درون و گذشته خود هم کمک گرفته‌اید؟

بله. در ابتدا باید بگویم که من اهل شهر شیراز هستم و به واسطه کودکی خود با یک سری اتفاق‌ها که در محله ما پیش می‌آمد و و شاهد آنها بودم کمابیش با شخصیتهایی مشابه شخصیت «زنبور» آشنا بوده‌ام و همیشه نقطه مبهمی در ذهنم بود و دوست داشتم چنین آدم‌ها و اتفاق‌هایی که دیده بودم را از طریق مدیوم تئاتر به تصویر بکشم. حال در این مورد اتفاقی که پیش آمد زمانی بود که خواستم شخصیت «زنبور» را بازی کنم. من معمولا برای نقشی که می‌خواهم آن را ایفا کنم سعی دارم در ابتدا برای خلق، باورپذیری و یا بازتولید یک شخصیت به گذشته و اتفاق‌هایی که برایم رخ داده رجوع کنم. لذا در ادامه مسیر با این داشته‌ها فیلتری را ایجاد می‌کنم تا از زاویه درستی آن شخصیت را به مخاطب معرفی کنم. حال باید اشاره داشته باشم از زاویه دیگر اگر مواردی که به آنها اشاره شد وجود نداشت حالت زمینی بودن شخصیت و ارتباط لحظه‌ای که بین شخصیت و مخاطبدر نمایش رخ می‌دهد پیش نمی‌آمد.

 

شخصیت محور بودن این اثر باعث شده است تا خواستگاه متن و اجرا در نمایش فضایی را ایجاد کند که شخصیت و مخاطب مرزی برایشان وجود نداشته باشد. این تمهید تا چه اندازه در بازی شما موثر بوده است؟

در ابتدا توضیح بدهم نویسنده نمایشنامه زمانی که متن را به پایان رساندند من در فضای کارگردانی مشترک با نویسنده سعی داشتم متن به صورت یک روال معمول در قالب مونولوگ پیش نرود. بنابراین بعد از خلق شخصیت در زمان تمرین این نتیجه حاصل شد که بتوانیم با شخصیت ارتباط بیشتری پیش آوریم، با این نگاه که در واگویه‌ای که بین یک نفر با عده‌ای از آدم‌های واقعی که در آن زمان رخ می‌دهد ممکن است هر چیزی پیش آید. لذا تلاش کردیم بر اساس این موضوع تمرین خود را هدایت کنیم. البته تمامی این کنش‌ها که تجربی به نظر می‌رسند در طول زمان تمرین مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت ساختار کلی نمایش را با نظمی خاص روی صحنه آوردیم.  

 

نقشی که شما به عنوان شخصیت آن را ایفا می‌کنید برگرفته از موقعیت مکانی است که فرهنگ و آداب خاص خود را دارند. با چه رویکردی به این شخصیت و رفتارهای او رسیده‌اید؟ آیا از مستندات و فیلم‌های سینمای ایران هم الگوبرداری کرده‌اید؟

همان‌طور که در قبل اشاره داشتم من برای خلق این شخصیت از کودکی خود و جهان پیرامونم در آن زمان به اندازه‌ای وام گرفته‌ام. حال این نکته را اشاره کنم باتوجه به موضوع این نمایش من درباره پرداخت شخصیت به فیلم‌های سینمای ایران و مستندات تکیه‌ای نداشتم و بیشتر از رفتار آدم‌هایی که در اطرافم بودند و شنیده‌هایی در ذهن داشتم استفاده کرده‌ام.

 

مزیت روایت به جای قصه گویی از نظر شما در چه مواردی بوده است؟ آیا این کارکرد شخصیت را رهاتر برای معرفی به مخاطب آماده می‌کند؟

پیرو صحبت‌هایم با این موضوع موافق هستم درباره اینکه در روایتگری کردن آدم‌ها به نوعی قصه گویی نهفته است اما روایت که در واقع قصه نمی‌گوید. بنابراین احساس دارم شکل گیری این نوع از ارتباط  فضای رهاتری می‌تواند در بازخورد اجرا و زمان واکنش هر رویداد نمایشی داشته باشد.

 

شخصیت زنبور، شخصیتی است که زندگی خود و اتفاق‌های آن را برخلاف باورهایش برون ریزی می‌کند. آیا این رفتار دلیل موجه‌ای تنها برای خراب کردن خانه اجدادی اش است؟

سوال دقیق و خوبی است به این دلیل که من هنوز فکر می‌کنم یک فضایی برای اینکه این نمایشنامه جایی برای باز کردن مطالبی که شخصیت زنبور از آن حرف می‌زند خواهد داشت. یعنی آنکه هنوز این نمایشنامه فضایی برای مهندسی در درام و قصه پردازی درباره چرایی رفتارمندی شخصیت دارد. البته ما سعی بر آن داشتیم تمام اتفاق‌ها را به صورت یک مهندسی زمانی که در نمایش رخ می‌دهد شکل بگیرد. در واقع ما دائم در حال دیدن تصویر هستیم و بیشتر شخصیت «زنبور» را هر مخاطب در جایی تصویر می‌کند که موقعیت لامکان و لازمان را پدید می‌آورد. بنابراین مخاطب با ذهنیت خود می‌تواند از محیط نمایش بیرون برود و وارد شود. البته در لحظاتی قصد داشتیم این اتفاق را نسبت به واکنش‌هایی که شخصیت «زنبور» از خود نشان می‌دهد را کمی گره آمیز کنیم. لذا من تصور می‌کنم هنوز در زمینه پرداخت متن فرصت آن داریم، اما تلاش بر این بوده است که این واکنش‌ها را در حالت متعادل به مخاطب نشان بدهیم.

 

پرواز کردن در خانواده شخصیت «زنبور» نماد چیست؟ علت آنکه از نمادگرایی در نمایش استفاده کرده‌اید چیست؟

تصور می‌کنم این سوال را باید نویسنده اثر پاسخ بدهد. اما باید بگویم که در نمایشنامه یک فضا شعر گونه‌ای هم ‌زمان با زندگی زنبور وجود دارد که یک سری اتفاق‌هایی که به صورت نماد یا سمبل معرفی می‌کند. اما احساس می‌کنم که این موضوع یک مقایسه بوده است درباره اینکه نویسنده اثر پرواز کردن را به رفتن آدم‌ها از این دنیا را تعبیر کرده است که شکل زیبایی دارد.

 

موقعیت زمانی در این اثر به دوران معاصر اشاره دارد. باتوجه به این موضوع اتفاق‌های نمایش مربوط به کدام دهه است؟ دلیل پرداختن به این بازه زمانی چیست؟

ما درباره موقعیت زمانی سعی کرده‌ایم یک پیچیدگی ایجاد کنیم که در آن زمان و مکان در قصه خیلی عنوان نمی‌شود، یعنی دائم ما با شخصیت «زنبور» یک زمان‌هایی را طی می‌کنیم و مجدد به زمان حال بازمی‌گردیم و یا به آینده می‌رویم. حتی مخاطب نمی‌تواند تشخیص بدهد که این روایت در کدام دهه شکل می‌گیرد. در واقع بیشتر مدنظرمان این بوده است که مخاطب با هر ذهنیتی شخصیت زنبور را در پشت بام و یا در محدوده زمانی خاصی نسبت به شمایل او ببینند. لذا تلاشمان این موضوع است که بُعد مکان در زمان وجود نداشته باشد هنگامی اتفاق‌ها به وجود می‌آید. اما باید بگویم یک ربط‌های کوچکی این ارتباط حضور مخاطب و زنده بودن شخصیت و زمان معاصری که زندگی می‌کنیم وجود دارد. با این مثال که در این روزگار معاصر هنوز هم اشخاصی پرنده باز هستند و خواهند بود.

 

نمایش زنبور با دو محور کمدی و تراژدی روایت خود را برای مخاطب بیان می‌کند که فضای تراژدی آن سهم بیشتری دارد. آیا این موضوع به فضای عاطفی نافرجام خانوادگی و شخصی شخصیت این اثر دارد؟

من اعتقاد دارم هر مونولوگی یک واگویه و شکوایه تراژدی است. در واقع کمدی ترین مونولوگی که اتفاق می‌افتد هم یک تراژدی است. بنبراین زمانی که به تاریخچه مونولوگ نگاه می‌اندازیم متوجه می‌شویم در زمان جنگ جهانی دوم آدم‌ها از ترس جنگ با صدای بلند با خودشان حرف می‌زدند و در آن زمان یک نوعی از تئاتر روانکاوی اتفاق افتاد که تئاترهایی با این مضمون را نشان می‌دادند که مردم متوجه شوند این رفتار چقدر کار ناپسندی است اینکه بخواهند با صدای بلند حرف بزنند. لذا در نمایش «زنبور» قرارداد ما این است که من به عنوان بازیگر سعی می‌کنم که بغضم را فرو بدهم و مخاطب سعی می‌کند جلوی خنده‌اش را بگیرد و این شکل از ارتباط دائم در یک فضای کمدی تراژدی متغیر است. حال این موضوع باعث می‌شود که مخاطب با درک یک تراژدی مناسب از سالن بیرون رفته و به فکر فرو برود. لذا با این توضیح باید اشاره داشته باشم که در مونولوگ باید همیشه مرزی مشخص بین دو مقوله‌ای که به آنها اشاره شد وجود داشته باشد. زیرا مونولوگی که صرفا بخواهد مخاطب را به خنده و یا گریه ترغیب کند خوب نیست.

 

کارگردانی و بازیگری در یک نمایش دو فضای مجزا و با دقت بالا را طلب می‌کند زیرا هر کدام زاویه دیدی متفاوت دارند. شما با چه تمهیدی این دو موضوع را در زاویه مشترک به سرانجام رسانده‌اید؟

ترکیب این دو مقوله در یک نمایش کار بسیار سختی است. حال برای حل این مسئله و تفکیک این فضای کارگردانی و بازیگری با یکدیگر در زمانی که نویسنده کار مشغول نگارش متن بود من در مقام کارگردان بیشتر قرار داشتم. با این توضیح که سعی داشتم در ساختار درام، نمایشنامه و تمهیداتی که برای متن پیش می‌آمد بیشتر دخالت داشته باشم. در واقع تلاش داشتم در زمان تمرین‌ با آنکه بازیگر نمایش بودم بیشتر ایده کارگردانی ارائه کنم که به نوعی معرف مولف بازیگری بود. لذا بعد از گذشت نیمه  ابتدایی تولید نمایش «زنبور» و مشخص شدن میزانسن‌ها من انتخابم این بود تنها در مقام بازیگر حضور داشته باشم و نویسنده اثر در مقام کارگردان قرار بگیرد.  

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




مطالب مرتبط

نظرات کاربران