نگاهی به نمایش «مویرگ» به نویسندگی و کارگردانی محمد کارخانه
رعایت آداب مُردن با حفظ سمت شخصیتی خاص
ایران تئاتر، کیارش وفایی: انسانها و تاثیرات رفتاری که از سوی آنها در جهان هستی و پیرامون این گستره پهناور شکل میگیرد در زمانهای مختلف میتواند کارکردها و ثمرات متفاوتی را رقم زده بزند. عملکردی که از جز به کل آن تغییرات واضحی نسبت به شرایط اکنون را پیش میآورد تا شکل و هویت هر انسان قالب مختص به خود را در نگاه دیگران تعریف بدهد. شاخصی که در صورت تکرار، معنای یکنواختی را به خود خواهد گرفت.
اهمیت وجود هر انسان با نوع تفکر و رفتار منحصر به فرد خودش این امکان را پیش آورده تا هر فردی بخواهد شاخص تمایز را با امتیازها و دارایی خود از هر نوع و شکلش در انحصار خود در آورد. انحصاری که تنها در چارچوب و محدوده مقوله اقتصادی نیست بلکه شامل تمام موارد و مسائل علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میشود. کارکردی که بیشتر از سه موضوع ابتدایی تحت تاثیر علوم اجتماعی و بازخورد نوع رفتار انسانها با یکدیگر است، زیرا تمامی مواردی که به آنها اشاره شد از بطن و درون این علم انسانی سرچشمه میگیرد. بنابراین باید اشاره کرد لزوم تاثیرات رابطه فردی و اجتماعی اهمیت دو چندانی جهت شکل گرفتن تمایز بین خصوصیات انسانها دارد تا آنها با این ساختار فعالیت خود را در جایگاههای مختلف این جهان پهناور ادامه بدهند. لذا این تاکید در نگاه فرهنگی جهت معرفی و تحلیل متوجه ادبیات، سینما، هنرهای تجسمی و بیشتر تئاتر است. حال دلیل این موضوع را باید در نگارش نمایشنامهها، نحوه تولید نمایشهای صحنهای و ارائه خصوصیات رفتاری متفاوت و همچنین معرفی فرهنگها و آداب در اجتماع از جانب شخصیتهای هر نمایش به مخاطب دانست. در واقع مخاطب با دیدن چنین آثاری در مییابد که انسانها موجودات تک بعدی نیستند و هر لحظه ممکن است بر اساس شرایط شکل دیگری به خود بگیرند در حالی که ممکن است ستاره ارزشهای آنها در لحظه کم یا زیاد شود. لذا علاقهمندی هنرمندان به روابط انسانی جزو لاینفکی است که هرگز در آثارشان آن را فراموش نخواهند کرد با این توضیح که اسلوب دراماتیک چنین مقولهای کارکردهای فراوانی جهت جذب مخاطب و همراه کردن آنها با اثری که خلق کردهاند را به همراه خواهد داشت.
نمایش «مویرگ» با در نظر گرفتن بخشی از مزایای کارکردی که به آن اشاره شد کوشیده است تا روابط بین شخصیتهای این اثر در محتوا و فرمی متفاوت رخ بدهد. تمایزی که در آن واکنشها در مواجهه با موقعیت، تغییرات عمدهای را در فضای نمایش شکل میدهد به گونهای که همه چیز بر اساس رخدادی در ثانیه، صد و هشتاد درجه به جهتی دیگر میرود و کارکرد جدید به نوعی سرلوحه شکل گرفتن اتفاق بعدی خواهد شد. لذا در این اثر سعی بر آن است با تکیه بر روابط و پیش آوردن شرایط متفاوت عکسالعملها با شکلهای گوناگونی برای رو به رو شدن شخصیتها با مقوله مرگ طراحی شود تا هر کدام از آنها بکوشند تصمیم درستی در انتخاب خود داشته باشند.
بنابراین باید اشاره داشت شخصیتهای این نمایش بیشک، مالکان ابرقدرت این درام هستند. در واقع آنها مشخص میکنند که موقعیت پیش آمده باید در چه شکلی ظاهر شود تا این اشخاص بتوانند با درک آن فضا در نمایش چگونه برون ریزی کنند، تمهیدی که با جسارت خود فرم اجرایی اثر را هم وابسته خود کرده است. حال در کنار این موارد، کارکرد مقوله زمان نوع اثرگذاری خود را با کنشی ملموس در فضای نمایش مشخص میکند به طوری که شخصیتها با تکرار رفتارهای خود در طول مدت نمایش دائم با رفتن از زمان حال به گذشته این موضوع را به مخاطب تاکید دارند. تاکیدی که در آن برون ریزیها با تاسی از حواس پنج گانه آدمی و علت و معلولها رابطه مستقیمی برقرار میکنند تا موقعیت مکانی در این اثر از دیگر مواردی باشد که اهمیت شکل گیری رابطه بین شخصیتها، توهم آنها و جهان پیرامونشان را در قرنطینهای برای به اختیار و یا به اجبار مُردن که به شکلی برایشان هولناک نیست را مشخص کنند.
حال باید یادآور شد که اساس و شاکله اصلی این نمایش بیشتر از همه چیز به شخصیت پردازی آن مربوط است. طراحی شخصیتهایی که هر کدام از آنها برای آنکه به هدف خود برسند برنامه خاص دارند و بنا به ضرورت این موضوع را با رفتاری به اطرافیان خود نشان میدهند. بنابراین نباید انتظار داشت که شاخههای فرعی زیادی را در این درام شخصیت محور شاهد باشیم. البته خرده پیرنگهایی در این اثر به چشم میخورد که در نهایت هدف غایی را به سر منزل میرسانند. لذا در کنار این موضوعها باید به طراحی لباس و صحنه اشاره داشت که در راستای محور اصلی با تمهید مینی مال پیش میروند و همچون باقی موارد تحت تاثیر قرار میگیرند. همچنین استفاده از ارتباط انسانی سبب شده است که میزانسنها در قالب روایت به درستی نقش مهمی را در کارکرد مناسبی جهت باورپذیری مخاطب ایفا کنند.
نمایش «مویرگ» در ساختار کلی با در نظر گرفتن محتوا کوشیده است که از طریق ایجاد حس غافلگیری، شخصیتها و مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد، به گونهای که در بعضی اوقات همه چیز در حالت تعلیق قرار میگیرد تا دقیقا مشخص نشود که آنها در لحظه شاهد چه چیزی خواهند بود.