جام جهانی و پیشنهادی برای اجرای نمایش(داستان سوم )
منحنیهای درام بر صحنۀ سبز فوتبال
ایران تئاتر- بهروز فائقیان: کم نیستند نویسندگانی که فوتبال را دستمایهای برای نگارش آثار ادبی خود قرار دادهاند و این بازی پرطرفدار را به شکلی تاثیرگذار با عواطف و آرزوهای انسان گره زدهاند. پس چرا این ظرفیتهای روایی و دراماتیک فوتبال و متنهای ادبی حول و حوش آن نتواند الهام بخش نمایشهایی با این مضمون و درونمایه باشد؟
چه چیزی مستطیل سبز فوتبال را تا این اندازه به صحنۀ فراز و فرودهای دراماتیک و در حقیقت به بالا و پایینهای زندگی و سرنوشت آدمها تبدیل میکند؟ شاید جدیترین و دقیقترین پاسخها به این سؤال را در متنهای نویسندگانی بتوان یافت که فوتبال را دستمایه ای برای نگارش آثار ادبی خود قرار دادهاند و این بازی پرطرفدار را به شکلی تاثیرگذار با عواطف و آرزوهای انسان گره زدهاند.
آلبر کامو در اواخر زندگیاش گفته بود: «بعد از این همه سال که طی آن خیلی چیزها را دیدم، امروز با اطمینان کامل میگویم آنچه که از اخلاقیات بشر میدانم، مدیون دوران بازیهای تیم دانشگاهیمان در الجزایر است». آیا بازی فوتبال ادامۀ زندگی ماست یا زندگی ما، ادامۀ بازی فوتبال؟ پتر هانتکه نویسنده شهیر آلمان میگوید: توپ فوتبال اصولاً خاصیتی "روایتی" دارد: «مثل همهچیز که گرد است و نشانهی ناروشنی و عدم اطمینان». «رور ولف» دیگر نویسنده آلمانی هم تا آنجا پیش میرود که فوتبال را « تئاتر بیپایان پیرامون یک تکه چرم گرد باددار» توصیف میکند.
اگر با این توصیفها همدلی داشته باشیم، پس چرا این ظرفیتهای روایی و دراماتیک فوتبال و متنهای ادبی حول و حوش آن نتواند الهام بخش نمایشهایی با این مضمون و درونمایه باشد؟به نظر دشوار نمی آید که هنرمند ایرانی ، مخاطب پرشور فوتبال را با اجرای نمایشی درخور به سالن های نمایش بکشاند.
ادبیات فوتبالی در ایران
رد پای فوتبال در ادبیات ایران تا اندازه قابل اعتنایی چشمگیر به نظر میآید. ادبیات فوتبالی از رمانها و داستانهای کوتاه گرفته تا بازخوانیهای تاریخی، به عنوان منابع اقتباسی جذاب برای اجرای نمایشها میتوانند رنگارنگی قابل توجهی به تجربههای تئاتری ما ببخشند. به ویژه با اقبال هنرمندان تئاتر به اجراهای چند رسانهای، ادبیاتی از این دست میتواند در قالبهای جدید نمایشی بسیار جذاب و هیجانانگیز جلوه کند. هر چند در این مجال اندک فرصتی برای معرفی تمامی این آثار نیست، اما نمونههایی از این دست متنها را در این بخش معرفی خواهیم کرد.
اعلام وفاداری به منچستر یونایتد در کافه نادری
رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، دومین رمان «مهدی یزدانی خرم» است. این رمان، پس از رمان «به گزارش ادارهی هواشناسی، فردا خورشید لعنتی...» نوشته شده است. «من منچستر یونایتد را دوست دارم» رمانی با تعداد شخصیتهای فراوان است که مانند یک پازل با داستان زندگی همین شخصیتها، کامل میشود. روایت طرحوارهای است از زندگی شخصیتهایی که لزوماً هم انسان نبوده و گاهی سگ، لاک پشت، سیگار، گرگ و... هستند. در متن کتاب آمده: «رومل آمده. فیلد مارشال اسطورهای ارتش آلمان در یک زمستان پرسوز لعنتی اولین سالهای دهه سی شمسی، وارد تهران شده و توی خیابان استامبول بالای سردر ورودی هتل - کافهی نادری با یونیفرم و کلاه و دستکش نشسته و آرام پاهایش را تکان داده. رومل لم داده کنار روح شاعر آزادیخواهی که دیگر عادت فرانسه حرف زدن از سرش افتاده بوده و با ارواح به همان زبان مشترک حرف میزده. رومل با کلی تأخیر وارد تهران شده و ارواح صد افسر وفادار اِساِس سیاهپوش مقابل در کافه نادری خیره به فرمانده بزرگ و روح دیوانهای بودهاند که سعی میکرده خودش را به رومل نزدیکتر کند...»
نیمکتنشینان اولین حضور ایران در جام جهانی
کتاب «نیمکت داغ (از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو)» نوشتهی «حمیدرضا صدر» است. «بازی. مسابقه. پیروزی. شکست. زنجیرهی تمامنشدنی. نیمکت داغ: از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو کالبدشکافی زندگی و رویکرد مربیان بزرگ تاریخ فوتبال است. مردانی مثل الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو. مثل آرسن ونگر و مارچلو لیپی. مثل فابیو کاپلو و پپ گواردیولا. مثل حشمت مهاجرانی که برای نخستین بار ایران را راهی جام جهانی کرد. لابهلای جملههای حمیدرضا صدر برای ثبت تاریخ مربیگری فوتبال و تحولات تاکتیکی، مبارزه گروهی درون میدان با چالشهای فردی گره میخورند. نشستن روی نیمکت به نبرد پیچیدهتری بدل میشود. با طراحی نقشههای نو. برای چنگ زدن به پیروزی. تقلا برای بیرون آمدن از ورطه شکست. با گذر از معبر امروز. به سوی فردا. بازی بعد. مسابقه بعدتر. با جان کندن برای کشف راز بقا. رمز زنده ماندن.»
تکنگاریهای شاعرانهدربارهی بزرگان دنیای فوتبال
کتاب «پیراهنهای همیشه (مردان فوتبال:تکنگاریها)» اثر دیگری از«حمیدرضا صدر» است. در توضیحات ناشر کتاب آمده است: «توپ به جستوجویش آمده، به رویش لبخند زده، بر پایش نشسته. توپ به بازیکن نیاز داشته و بازیکن به توپ. آنها رقصکنان جلو رفتهاند و جلو... زمان سپری شده و توپ بیوفا، دل از بازیکن کنده و بازیکن را تنهاترین تنهای دنیا کرده. بازیکن کفشها را درآورده، آب دهانش را قورت داده و گوشهایش را گرفته تا نفرین «تمام شدهای، تمام» را نشود... پیراهنهای همیشه تکنگاریهای شاعرانهی حمیدرضا صدر دربارهی بزرگان دنیای فوتبال از جوزپه مئاتزا تا فرانتس بکنبائر است، از پله تا دیگو مارادونا، از روبرتو باجو تا الیور کان، از اریک کانتونا تا آلساندرو دل پیرو، از تیری آنری تا زینالدین زیدان، از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی... همه اینجا هستند؛ چشمدرچشمِ عاشقانِ سینهچاکی که گاهی دعای خیر سر دادهاند و گاهی نفرین کردهاند؛ هم رفیق بودهاند و هم جلاد...»
دوستیهای ماندگار در حاشیۀ دربی سرخ و آبی
داستان « دربی بارانی» نوشتۀ محسن عباسی همانگونه که از نامش پیداست، موضوعی حول و حوش بازی شهرآورد تیمهای سرخ و آبی ایران است.در بخشی از این داستان میخوانیم: «روز دربی سرخآبیها سرد و بارانی بود. ظهر باران قطع شد اما ابرها در آسمان ماندند. از چند روز پیش صحبت دربی داغ شد و هوادارها برای هم کُری خواندند. بعد صبح زود رفتند استادیوم. کلاس خالی بود. استاد مسئلهای حل کرد و از کلاس رفت بیرون. همهمهی استادیوم را میشنیدم. تماشاگرها گوشتاگوش نشسته بودند و منتظر سوت داور بودند. بعد از ناهار رفتم خانهی بچهها که پشت دانشگاه آپارتمانی نقلی گرفته بودند. گاهی میروم آنجا چرت بزنم. رفته بودند استادیوم. ظرفهای نشسته ریخته بود توی سینک. اتاق بوی نم و سرما میداد. هر دو آبی بودند و بحثی با هم نداشتند اما بعد از بازی بچههای خوابگاه سرشان هوار میشدند و بحث درمیگرفت. آن دو با هم درس میخواندند و با هم میرفتند سینما. ما ورودی ۹۴ بودیم و روز ثبتنام با هم آشنا شدیم. شاید این ترم دوستیمان تمام میشد شاید تا سالها طول میکشید. نمیدانم چطور با آنها کنار آمدهام».
فوتبال و یک درام خانوادگی
"داستان کوتاه «فوتبال وسط حمام» نوشتۀ محمود قلی پور روایت زوجی است که یکی از آنها در حال بافتن شالگردن و دیگری در حال نگاه کردن مسابقه فوتبال از تلویزیون است. زن مدام از این که قرار است برای خرید میز و صندلی به حسنآباد بروند سخن میگوید و مرد بیتوجه به گفتههای زن، بقیه مسابقه فوتبال را پیگیری میکند. در همان حال زن به حمام میرود و با عصبانیت در حمام را میبندد. مرد با خنده میگوید: «همون بهتر که بستیش آخه حواسشون پرت میشه» وقتی زن از حمام بیرون میآید مرد از گفته خود پشیمان میشود و در نهایت مسابقه فوتبال با نتیجه تساوی دو تیم به پایان میرسد و مرد مجبور میشود تا برای خرید به همراه زن به حسنآباد برود. این مجموعه مشتمل بر هشت داستان کوتاه از یک نویسنده است که یکی از آنها «فوتبال وسط حمام» نام دارد."
شور نوجوانی و جام جهانی در محلهای از تهران
موضوع جام جهانی فوتبال از آن دست سوژههای جالب و قابل توجه است که بسیاری از نویسندگان به ویژه آنهایی که برای گروه سنی نوجوانان مینویسند را وسوسه میکند تا در این زمینه خاص و مورد علاقه اکثر نوجوانان هم طبع آزمایی و داستان سرایی کنند. یکی از این نویسندگان، داوود امیریان، داستان نویس معاصر کشورمان است که اکثر داستانهای که تا به حال نوشته و منتشر شده برای گروه سنی نوجوانان است. از جمله، رمان«جام جهانی در جوادیه» که از زمان انتشار تا به حال بارها تجدید چاپ شده و یکی از رمانهای مورد علاقه نوجوانان در سالهای اخیر بوده و هست. موضوع این رمان، برگزاری یک مسابقه فوتبال در گروه نوجوانان، آن هم در یکی از محلههای جنوبی شهر تهران(جوادیه) است. سیاوش، شخصیت محوری داستان، نوجوان پر شور و حالی است که به واسطه ارتباط با پسر سفیر کشور کانادا، پای چند تیم خارجی نوجوانان را به مسابقه جام دوستی در محله خودشان باز میکند و حوادث بعدی رمان بیشتر درباره حضور تیم نوجوانان کشور افغانستان در این جام محلی و جهانی است.
ادبیات فوتبالی و نویسندگان مطرح جهان
بازار "ادبیات فوتبالی" پیش از همه در آلمان شکل گرفته و توجه نویسندگان زیادی از این کشور را به خود معطوف کرده و با جریانیکه از سالهای دههی هفتاد شکل گرفته در این کشور آغاز شده و به واسطۀ توجه ویژه نویسندگان این کشور باعث شده تا حالا بشود به روشنی این دست آثار را به عنوان یک ژانر در ادبیات شناسایی کرد. "ادبیات فوتبالی"، عنوانی است که منقدان ادبی به این نوع کتابها اطلاق کردهاند و آثاری را در بر میگیرد که به نوعی به بازیفوتبال، تأثیر آن بر افراد و جامعه میپردازند. آنچه در این بخش میخوانید معرفی اجمالی نمونههایی از ادبیات معاصر جهان است که فوتبال به عنوان پیرنگ داستانی در آنها نمود چشمگیری دارد.
هانتکه و یک ترس فوتبالی
ادبیات فوتبالی" معاصر آلمانیزبان با کتاب معروف "ترس دروازهبان از پنالتی"، اثر پتر هانتکه که درسال ۱۹۷۰ به بازار آمد، آغاز شد. شخصیت اصلی داستان هانتکه، مردی به نام بلوخ است که زمانی دروازهبان موفقی بوده و پس از چند شکست از کار "اخراج" شده است. بلوخ، از آغاز تا پایان کتاب در کوچهپسکوچهها و خیابانهای وین پرسه میزند و جریان مسابقههایی که در طول زندگی دروازهبانی خود در آنها شرکت داشته، به یاد میآورد. همهی این خاطرات با یک حس فلجکننده همراهاند؛ ترس از پنالتی. در این اثر هانتکه کمتر به بازی فوتبال به عنوان یک پدیدهی اجتماعی میپردازد. این ورزش در واقع وسیلهای است که نویسنده با آن به دنیای درونی بلوخ راه مییابد.
داستان آلمانی از یک بازیکن کره ای
«اکارد هنشاید» یکی دیگر از نویسندگان آلمانی است که با کتاب "سرودی برای بوم کُن چا"، به سنت هانتکهای پرداخت ادبیِ بازی فوتبال وفادار میماند و آن را ادامه میدهد. هنشاید در این اثر که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، به بازی خاصی توجه دارد: بازی بوم کُن چا، قهرمان تیم ملی فوتبال کرهی جنوبی که در آن زمان در تیم "آنتراخت" فرانکفورت بازی میکرد. او از این طریق به ستایش بازی فوتبال که ورزشی جمعی و روحیهبخش است، میپردازد. "سرودی برای بوم کُن چا" با لحنی حماسی و به شیوهی سرودهای قرن هجدهم نگاشته شده است.
اختراع ادبیات فوتبالی
می گویند «رور ولف» نویسنده آلمانی که اکنون ۶۸ سال دارد، بانی یک روش جدید در ابیات ورزشی بود. او با کتاب "هیاهوی بسیار برای بازیها" که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، زبان ویژهای برای "ادبیات فوتبالی اختراع کرد." اغلب متنها و داستانهای ولف، مونتاژی از گفتهها، خبرها، تفسیرها، واژههاو اصطلاحهای این و آن علاقمند به فوتبال یا کارشناس این ورزش است که در ساختاری تازه گنجانده شده و از اینرو معنا و طنین دیگری دارد.
داستانی از یک پیروزی فوتبالی
«فریدریش کریستیان دلیوس» از دیگر نویسندگانی است که در رمان خود "آن یکشنبهای که من قهرمان جهان شدم"، پیروزی تیم ملی آلمان علیه مجارستان را در بازیهای جام جهانی برن به تصویر میکشد. راوی داستان، پسر ۱۱ سالهای است که در خانوادهای به شدت مذهبی و تحت ضوابط و مقرراتی سخت بزرگ شده است. این رمان که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، "دنیای آزاد فوتبال" را از نگاه قهرمان خردسال خود در برابر دنیای بسته و تنگ مذهبی آن زمان قرار میدهد. پیروزی تیم آلمان در این مسابقات، که در تاریخ ورزشی این کشور به "معجزهی برن" معروف شده، از سوی دیگر ُبعد جدیدی به هویتملی مردم آلمان بخشیدکه پس از جنگ جهانی دوم بهخاطر جنایات ضد انسانی ناسیونال سوسیالیستها خدشهدار شده بود. فریدریش کریستیان دلیوس، بهویژه از این جنبه، "معجزهی برن" را به سخره میگیرد.
هویت ملی در روایت فوتبالی
«گونتر گراس» نویسنده نامدار معاصر نیز در کتاب خاطرات خود با عنوان "صدسالهی من" که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد، با لحنی طنزآلود این پیروزی را جشن میگیرد: «ما قهرمان جهان شدیم، دوباره به جهان نشان دادیم که وجود داریم، نشان دادیم که دیگر مغلوب نیستیم و این را زیر چترهایی که برای نجات از باران در استادیوم ورزشی برن باز کرده بودیم، با صدای بلند میخوانیم.»گراس در همین کتاب، در فصل "جام جهانی ۱۹۷۴" یک بار دیگر به مسئلهی هویت ملی آلمانی در رابطه با بازی فوتبال میپردازد. در این سال یکی از بازیکنان تیم ملی جمهوری دموکراتیک آلمان به تیم آلمان غربی، ُگلی تاریخی میزند. گراس مینویسد: «یک بر هیچ به نفع آلمان. ولی کدام آلمان؟ این آلمان من یا آن یکی آلمان من؟
یک داستان نامتعارف
ادبیات دیگر کشور های دنیا هم توجه خاصه به فوتبال دارند . ازجمله کشور توسعه دهنده این ورزش یعنی انگلستان . کتاب «یونایتد نفرین شده» نوشته «دیوید پیس» در سال 2006 یکی از نامتعارفترین کتابهایی است که در بستر فوتبال نوشته شده و جنبه ادبی آن هم در انگلستان برایش توفیق بزرگی به ارمغان آورده. پیس از زبان شخصیت اول کتاب یعنی برایان کلاف، مربی جنجالی انگلیسی، که در سراسر کتاب با خود حرف میزند به توصیف ورود او به باشگاه لیدز یونایتد جای دن روی میپردازد و توصیف غریبی از پارانویا را به رخ میکشد. کلاف از دن روی و مردانش نفرت عمیقی داشت و با کینهتوزیهایش فقط 44 روز در لیدز دوام آورد. فیلمی با همین عنوان بر مبنی همین کتاب دو ما پیش به کارگردانی تام هوپر به روی پرده رفت.»