در حال بارگذاری ...
مجید رحمتی در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر عنوان کرد

همه شیوه‌ها و سبک و سیاق های اجرایی در تئاتر جذابیت دارد

ایران‌تئاتر: میر هولد از جمله هنرمندان تاثیر گذار تئاتر با سبک کاری خویش است که به واسطه اندیشه های آزادمنشانه اش مثل اغلب روشنفکران محصور در دیکتاتوری بلوک شرق در دهه های سی به بعد راهی به جز مرگ در این تقابل پیدا نکرد و تقابل آخرش برای اجرا شد دستمایه نوشتن نمایش نامه ریچارد سوم اجرا نمی شود توسط ماتئی ویسنی یک. نمایشی که روح الله جفعری با درک درستش از فضا و بن مایه اثر آن را در صحنه تئاتر چارسو جان بخشیده است. مجید رحمتی بازیگر باسابقه تئاتر که پیشنه کارگردانی نمایش‌هایی نظیر آری یا نه را دارد؛ بازی زیر پوستی از یک سر نگهبان بیسواد نان به نرخ روز و مزدور از خودش ارائه می‌دهد.

مجید رحمتی دارای مدرک کارشناسی نمایش می‌باشد، این هنرمند در نمایش‌های بسیاری همچون شب سیب زمینی، توالت، اژدهاک، قصیده بلند باران، سه شب با مادوکس، شوک، بابا برقی، شرنگستان، اشتب باه گرد تنها، شبیه خوانی حضرت عباس، سبز صبور، مجلس شبیه در ذکر مصائب نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین، هزارپا، فقط به فاصله خوردن یک استکان چای بدون قند، اختیارات اجباری سوم شخص مفرد، بیا تو عزیزم، بردار شدن منصوربن حلاج، شهادت خوانی انسانهای سرگشته، شاهزاده عاشق، خندستان ماتمیان، مهمان سرزمین خواب، شهادت خوانی انسانهای سرگشته، طوطی پر، غروب روز نهم، دشت مینو، مجلس نقالی رومئو وژولیت، چشم‌ها، رویه و آستر، خاک و خاکستر، یادگار این دیار، مسیح موعود، سیاوش و سودابه، این منم ندیمه مده، مجلس شبیه لیر بیچاره، روز- داخلی- 12شب،کافه فرانسه، مجلس برادر کشی، دزد آب، اسبهای پشت پنجره، سوگ سیاوش، زری بانو، مبارک نامه، مشروطه بانو، ترن، من که دا نیستم، دلقک دو ملیتی و مجلس انتقام جویی هملت به ایفای نقش پرداخته است. حمید رحیمی، نسیم شجاعی، پوریا سلطان‌زاده، شهاب عباسیان، حسام‌الدین مختاری، مهدی بجستانی، محمد فرجی‌پور، آذر خوارزمی، حمید حبیبی‌فر، ندا حاجی‌بابایی، سیدرضا علوی، کامیار محبی و مجید رحمتی بازیگران «ریچارد سوم اجرا نمی‌شود» هستند که به‌ترتیب ورود به صحنه در آن به‌ایفای نقش می‌پردازند .از دیگر عوامل این نمایش می توان به دکتر محمد جعفری سیاوشانی مشاور گروه، مجید رحمتی مشاور کارگردان، اشکان زیباییان دستیار کارگردان، فرنوش فروزان برنامه‌ریز و منشی صحنه، روح‌الله جعفری، مجید رحمتی طراح صحنه، سیامک احصایی مشاور طراح صحنه، الهام شعبانی طراح لباس، ماریا حاجیها طراح گریم، رضا خضرایی طراح نور، مجید روحبانی طراح صدا، امیر رجبی طراح پوستر و بروشور، امیرعلی آقایی مدیر صحنه، فهیمه حکمت‌اندیش، نادر بهرامی عکاس، عسل عباسیان روابط‌عمومی و مشاور رسانه‌ای، امیر قالیچی تبلیغات مجازی و علی زندیه تیزر اشاره کرد. این نمایش نوشته ماتئی ویسنی‌یک با ترجمه اصغر نوری و دراماتورژی و کارگردانی روح‌الله جعفری، روایت برهه‌ای از زندگی کارگردانی است که در روسیه اجازه اجرای نمایش به او داده نمی‌شود.این نمایش از 31 تیر تا پایان مرداد، ساعت 19:45 در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر به‌ صحنه می‌رود. با مجید رحمتی در باره حضورش در این نمایش و مختصات نقش سرنگهبان گفت وگویی انجام داده ایم.

 

اغلب بازی ها ی شما در کارهای سنتی – ایرانی حسین جمالی است؛ چقدر به حضور در کارهای  مدرن با رویکرد متفاوت تر مثل همین نمایش ریچارد سوم اجرا نمی شود علاقه دارید؟

بازیگر هستم و همه شیوه و سبک و سیاق های اجرایی در تئاتر جذابیت دارد؛ شیوه نمایش ایرانی تخصصم است، اما هنگامی که در نمایش هایی از جنس ریچارد سوم اجرا نمی شود  بازی می کنم چالش دیگری را تجربه می کنم.

 

با گروه تئاتر گیتی سالها است که همکاری می کنید؟

این پنجمین همکاریم با این گروه است. در ایران به دلیل سختی‌های نمایشنامه‌های ویسنی‌یک خیلی‌ها سراغش نمی‌روند. اما گروه تئاتر گیتی خوانش‌هایی به صورت گروهی و کارگاهی از این نمایشنامه‌ها در طول این سال‌ها داشته است. در انتخاب این متن هم فاکتورهای مختلفی مدنظر قرار گرفته است؛ نخست اینکه فضای نمایش ریچارد سوم اجرا نمی‌شود، به خانواده خود تئاتر برمی‌گردد که امروز می‌بینیم به چه فضای عجیبی گرفتار شده است. همه نمایش‌ها سهل‌الوصول و بزن و بکوبی شده و با یک سری شوخی‌ها که فقط برای جذب مخاطب دست به هر چیزی می‌زنند و کسی دیگر به مابه‌ازای جامعه‌شناسی‌اش فکر نمی‌کند. این نمایش در اصل داستان کارگردانی است که می‌خواهد در عصر حاضر، ریچارد سوم را اجرا کند اما همه از او می‌خواهند نمایشی کمدی بسازد؛ نمایشی که شاد، زیبا وساده فهم باشد واز عشق بگوید؛ اما میرهولد اصلا نمی‌پذیرد و می‌خواهد ریچارد را با اندیشه خود کار کند اما حزب کمونیست روسیه مقابل او قرار می‌گیرد و سرنوشت بسیار تلخی برای این کارگردان رقم می‌زند.

 

برای این سر نگهبان، نقشی که در نمایش بازی می کنید، ارزش اسبش حتی از دخترش هم بیشتر است و حاضر است به خاطر بازگرداندن اسب دختر و نامزدش را تهدید به مرگ کند؟

این آدم نماد و نشانه ای از دوران جامعه فئودالی و کشاورزی ابتدای قرن بیستم در بلوک شرق اروپا و روسیه است. روستا نشینانی که شاید به واسطه سلطه کمونیست در روسیه مورد توجه قرار گرفتند و کارخانه ها و تولیدهایی در روستاهایشان ساخته شد و خود این مرد هم اذعان می کند دیگر در روستایش نه اسبی، نه گاو و نه آبی وجود دارد و به جایش فقط چند تا کارخانه وجود دارد.

 

آیا از منظرهای دیگری هم می شود شخصیت سر نگهبان را نگاه کرد؟

بله، او نماد مهاجرانی است که به شهرها می آیند و برای پیشرفت تن به هر کاری می دهند و این مهاجران برای امرار معاش می بایست شغلی می داشتند و این مرد هم تن به مزدوری حکومت داد.

 

به نظر می رسد این آدم نه فلسفه و نه ایدئولوژی دارد و تنها می خواهد زندگی بهتری داشته باشد؟

او با فرصت طلبی تلاش کرد سطح زندگیش را ارتقا ببخشد و جایی هم در نمایش می گوید که به خاطر شغلش است که به او اجازه داده اند که اسب نگه دارد و اینکه مطیع و فرمانبردار حکومت بوده توانست چنین موقعیتی را به دست بیاورد. او از فرصت هایش به خوبی استفاده کرده و برایش تفاوتی نمی کند آدمی را که شکنجه می کند نویسنده، روشنفکر و یا فرد عادی است.

 

در برخوردش با میر هولد مشخص می شود به واسطه جهل و بیسوادیش با روشنفکران دشمنی و کینه زیادی دارد؟

او به نوعی نمادی از جهالت است که با نماد خرد به تقابل برمی خیزد. زور او هم در شلاقش است که بی رحمانه میر هولد را با آن می زند و اذعان  دارد به جای حرف زدن درست اهل وراجی کردن و اعمال خشونت است؛ بنابراین اگر این شلاق و قدرت را از او بگیرید تبدیل به آدم زبونی می شود.

 

یک جورهایی این آدم که در حکومت قبل متعلق به طبقه فرودست بوده و زندگی سختی داشته؛ طبقه روشنفکر را مسبب بدبختی هایش می داند و به نوعی می خواهد از آنها انتقام بگیرید؟

بله، او آدم کینه توزی است.

 

 معمولا حکومت های توتالیته از چنین آدم های مطیع و فرمانبرداری احساس رضایت مندی دارند؟

به نظرم حتی در روسیه همچنان چنین سیستمی وجود دارد و چند وقت پیش گزارش مستندی دیدیم که مردم روسیه از شرایطشان به واسطه داشتن یک شغل و حقوق ثابت بسیار راضی هستند. در دوره ای( یک صد و اندی سال قبل) که روسیه مهد بزرگانی نظیر تولستوی، ناباکف، چخوف،گورکی و سایرین بود؛ آنها کاملا شرایط اجتماعیشان را رصد می کردند. چخوف در باغ آلبالو کاملا به تغییر شرایط جامعه هشدار می دهد.

 

در بحث شخصیتی این سر نگهبان حتی در مورد دخترش که با پسری گریخته زبان تهدید و زور را در پیش می گیرد و نشان می دهد که فاقد ویژگی عاطفی و انسانی است؟

اگر خانواده برایش ارزش درستی داشت؛ تعداد بچه هایش اینقدر زیاد نبود وفقط توجیه اش برای بچه داشتن ماندن نام و اسمش است. اغلب رفتارهای این مرد بدوی وغریزی است.

 

جنس بازیتان بر خلاف اغلب بازیگران نمایش ملو وآرام تر است؟

 آن چیزی که میر هولد از بیو مکانیک  مطرح می کند؛ با چیزی که خیلی ها مد نظر دارند که بازیگر باید از دیوار راست بالا برود و معلق بزند مغایرت اساسی دارد. این شیوه میر هولد در بازیگری یک نوع بیولوژی مکانیکی و یا همان زیست شناسی که در زندگی شخصی است و در حال حاضر هم وجود دارد. از خواب برمی خیزیم، صبحانه می خوریم، سوار مترو می شویم و سر کار می رویم و مدام این چرخه به صورت مکانیکی تکرار می شود. میر هولد معتقد است این روند باید به شکل زیبا شناسانه در صحنه اجرا شود و برای اینکه بازیگر به چنین فرآیندی برسد باید از عینیت جامعه اش استفاده کند.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی




نظرات کاربران