در حال بارگذاری ...
به بهانه نمایش سیندرلا به کارگردانی سیعد داخ

سیندرلا دختری با کفش های مقدس

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : در چهار پنج سال اخیربه این طرف چند نمایش  برگرفته از قصه سیندرلا به روی صحنه رفته است . از ژانر کودک ونوجوان گرفته تا بزرگسال ، از جلال تهرانی گرفته تا سعید داخ و... هرکسی البته برد اشت خود واقتباس خویش را از این داستان قدیمی دارد . داستانی که به ظاهر برای کودکان نوشته شده است .

همه ما در کودکی ونوجوانی داستان سیندرلا را خوانده یا دیده ایم چه به صورت کتاب قصه مصور ویا داستانهایی برای کودکان ونوجوانا ن ویا به صورت انیمیشن وفیلم سینمایی ،  فیلم هایی که درواقع بزرگسالان  نیز از آنها استقبال می کنند . اصولا بعضی از این فیلم ها برای بزرگسالان سانته می شود تا کودکان ونوجوانان .

شاید بتوان گفت قصه سیندرلا از معدود داستانهای غربی در حوزه کودک ونوجوان است که بیشترین انیمشین ها وفیلم ها براساس آن ساخته شده وهر چند سال یک بارنیزاین اتفاق می افتد و نسخه جدیدی ازاین  قصه ساخته می شود . این البته به جز نمایش ها واپرت ها ، تئاترها ی بعضا  بزرگ وبا شکوه وپرهزینه ای است که درغرب ازروی این قصه ساخته شده اند . باید گفت در ایران نیز به نوعی همین گونه است این  قصه دستمایه خیلی از کارها ونمایش ها شده است .

در اینجا قصد مقایسه هیچ کدام از این برداشت های تئاتری را ندارم جلال تهرانی برداشت خویش را از این قصه در لایه ایی  سیاسی  واجتماعی نگاشت وبه صحنه کشید که البته ار تباطی هم با  فضای اکنون و امروز جامعه ما داشت  . هادی حوری به عنوان نویسنده وسعید داخ به عنوان کارگردان  نیز برداشت خویش را  از این قصه مشهور داشته اند .

هادی حوری که نمایش را بر اساس طرحی از علیرضا حنیفی  نگاشته  نوعی ساختار شکنی در موضوع ومفهوم قصه ایجاد نموده ، سیندرلایی که حوری نگاشته در واقع ایده های متن اصلی را به کناری می نهد در این قصه سیندرلا درواقع می تواند هر دختری باشد . مهم سیندرلا بودن ومنتظرشاهزاده ای با اسب سپید نشستن نیست .

مهم جادو وسحر ولباس وکفش جادویی نیست . آنچه که مهم است خود شخص به عنوان یک انسان مستقل است .در واقع همه می توانند سیندرلا باشند وهیچ نیازی به کفش های بلورین  وزیابی خرق العاده و پری مهربان و... نیست از همین رودر انتهای نمایش دخترهای که همان سیندرلاهای جامعه  هستن کفش هایشان را در نوری موضعی به وسط صحنه پرت می کنند البته کفش هایشان پوتنی های سربازی است به نشان تحت سلطه بودن ویا اماده بودن برای مبارزه انگار که زندگی این دخترها در جامع مدام با جنگیدن ومقابله با تصمیم هایی است که برایشان می گیرند ویا محدویت هایی که برایشان قائل می شوند . اینکه دیگر نمی خواهد تحت امر و باشند وزیر سلطه .

سعید داخ اما با حرکات خواسته به این معنا عمق بیشتری ببخشد وسیندرلا یا سیندرلاهای امروز را در جامعه  امروز ما وفضای حاکم در آن نشان دهد . داخ با گروهی از دختران وپسران  جوان که همگی تقریبا تازه کار هستن وجز کارگاه تئاتری ای که او برگزار می کند کار کرده است . به همین جهت نمایش در حد بازیگرانی که دومین یا سومین کارشان است قابل قبول می نماید . هرچند که باید روی بیانشان ودرک حضور صحنه ای بیشتر کار کنند .

اینکه ارتباط دراماتیک در روی صجنه با ارتباط فردی در اجتماع وخانواده بسیار متفاوت است . در حال باید گفت سعید داخ  به عنوان کارگردان کار نسبتا موفقی را با گروهی تازه کار به روی صحنه برده واین خود از نکات قوت  نمایش به حساب می آید . از این رو به هادی حوری نویسنده وسعید داخ کارگردان وعوامل اجرایی خسته نباشید می گویم .

اما به بهانه نمایش سیندرلا فرصت را غنیمت می شمارم ونکاتی چند در خصوص  این قصه را با دوستان فرهیخته در میان می گذارم تا شاید در برداشت هایی که در آینده از این قصه مشهور صورت می پذیرد مورد استفاده قرار گیرد . به همین دلیل آنچه که در زیر می آید صرفا در خصوص قصه سیندرلاست وربطی به نمایش سیندرلا نوشته هادی حوری به کارگردانی سعید داخ ندارد.

سیندرلا یک قرن قبل از میلاد مسیح، توسط فیلسوفی یونانی به نام استرابو (Strabo) نقل شده؛ حکایتی شبیه به داستان کنونی که طی آنرودوپیس (Rhodopis) و یا همان سیندرلا که فردی روسپی است در حال استحمام کردن می باشد؛ در همان حال عقابی یکی از کفش های او را از خدمتکارش دزدیده و به ممفیس پایتخت مصر باستان می‌برد و آن را  در دامن شاه می‌اندازد (در کتاب آلیان (Aelian)، نام شاهپماتیکوس (Psammetichus) ذکر شده).

شاه نیز به دنبال صاحب کفش گشته و رودوپیس را در نوکراتیس (Naucratis) یافته و با او ازدواج کرد. داستان سیندرلا به شکل کنونی برای نخستین بار در سال ۱۶۹۷ میلادی توسط شارل پرو (Charles Perrault)، شاعر و داستان‌سرای فرانسوی به نگارش درآمد؛ وی به عنوان مدیر و عضو فرهنگستان فرانسه (L'Académie française)، اندیشه های مدرنیستی خود را به نحوی در حوزه‌ی ادبیات وارد نمود که می توان او را از جمله بنیان گذاران سبک نگارشی با عنوان قصه‌های پریان (Fairy Tales) دانست؛ بر این اساس سیندرلا اصالتا شخصیتی فرانسوی است .

البته خواستگاه فرانسوی سیندرلا در حالی است که باید توجه داشت، قبل از شارل پرو فرانسوی، ادبیات آلمان با نویسندگانی همچون برادران یهودی گریم (Die Brüder Grimm) در سال ۱۶۳۴ میلادی حکایت سیندرلا را در سبک داستان نویسی مدرن به تحریر درآورده بودند، اما این داستان را در قالبی متفاوت تر از مدل پرو عرضه شده بود و از آنجا که فاقد ظرافت های تعلیقی نوشتار فرانسوی در گونه اثر داستانی شاهزاده ای بود، ماندگاری ادبی خود را از دست داد.  سیندرلا  به معنی فردی است که پس از دورانی نا آرامی و دور افتادگی از عدالت، به کامیابی و شهرت می‌رسد  البته معانی دیگری هم داردکه به صورت اصطلاح است .

در حال سیندرلا زمانی که بقه زبان انگلیسی ترجمه شد رنگ وبوی کاملا انگلیبسی بیه خود گرفت مثلا در آخرین نسخه سینمایی که در سال 20015 ساخته شد که نقش سیندرلا  را بازیگر انگلیسی لیلی جیمز بازی کرده است . کا رگردان آن هم  کنت چارلز براناست که در سال 20012 از دست ملکه انگلیس لقب سر را دریافت کرده  

اولا باید پرسید که چرا توسط کشورهای غربی  این همه روی این قصه مانور داده می شود وهر چند سال یک بار شاهد انیمشن ها وفیلم هایی  هستیم که از روی این قصه ساخته می شوند . تولیداتی که بعضا پر زرق وبرق ، باشکوه  و پر هزینه هستند مگر این قصه چه چیز خاصی دارد ؟

قبلا از هرچیز باید بگویم که سیاست های فرهنگی هنری کشورهای غربی که در اتاق های فکرشان توسط افراد متخصص در امور فوق طرح ریزی می شوند روی نسل های مختلف تمرکز داشته ومانور می دهند . مثلا نسلی که در پنجاه  یا چهل سال پیش کودک بودند با نسلی که بیست یا ده سال بعد از آن به دنیا آمدند متفاوت هستند ، به همین دلیل باید هر بار برای نسل جدید والبته با اهداف نفوذ فرهنگی ، هنری از سوی کشورهای غربی برای هر نسل نسخه های جدید ساخته و روانه بازار شوند . این امر در کتاب های قصه مصور نیز اتفاق می افتد وهر چند سال یک باراین روند تکرار می شود .

کافیست دقت کنید به تاریخ ساخت انیمیشن ها وفیلم های ساخته شده از این گونه داستان ها  ،  باید پرسید چرا کشورهای غربی  به این کار دست می زنند ویک قصه را چندبار با فورمت های گوناگون به صورت فیلم سینمایی وانیمیشن سینمایی می سازند . این البته به جز سریال های کارتونی ای است که در برنامه های کودک شاهد آن بوده وهستیم  ؟ برای چه اهدافی این همه وقت می گذارند وهزینه می کنند ؟

 به دنبال چه چیزی هستند ؟  باید گفت آنها  می خواهند که فرهنگ وارداتی اشان به کشورهای دیگر بخصوص جهان سوم  وکشور های مسلمان از یادها نرود به همین دلیل هر چند سال یک بار با تعویض نسل آنان نیز بنا بر مقتضیات زمان به لحاظ سیاسی ، فرهنگی ، هنری ، پیشرفت های علمی و... تولیدات  قبلی خود را  با شکلی جدیدی راهی بازار می کنند .

این گونه علاوه بر سودهای کلان اقتصادی به اهداف از پیش تعیین شده فرهنگی ، هنری ، فکری ، اعتقادی خود در خصوص کشورها مقصد به راحتی دست می یازند  وسطح نفوذ خود را بالا برده وحفظ می کنند .اما چرا؟

باید گفت برای جایگزنی فرهنگی وهنری وادبی خود در نزد نسل ها ومتعاقب آن نفوذ در لایه های جامعه وخانواده ها و نهادینه کردن هجوم فرهنگی هنری فکری خود و تغییر افکار وآرا واندیشه های  هرنسل  در راستای اهداف خویش به جهت مستحکم نموده پایه های سلطه واستعمار خود . اینکه پسران ودختران ما با خیال سیندرلا شدن و یا چون یک شاهزاده پولدار شدن  بزرگ شوند و از حقایق زندگی وفرهنگ وسنت خودمان جدا گردند.

این در تمام سطوح اتفاق می افتد کشورهای غربی نمی گذارند ونمی خواهند که فرهنگ وهنرو ادبیات شان مانند کشور ما به فراموشی سپرده شود وهمان اندک پیشینه ادبی وهنری و فرهنگی ای که دارند را در راس فرهنگ های دینا قرار می دهند واین گونه در ضمیر ناخود آگاه نسل ها جای می گیرند ومردم کشورهای مقصد آنان را داعیه دار فرهنگ وهنر وادب وعلم دنیا دانسته وخود به خود نوعی سر سپردگی پنهان را نسبت به فرهنگ غرب والینه شدن در آن  به صورت دانسته ونادانسته در خویش ایجاد می کنند .

 آنگاه زمانی که فرهنگ یک کشور غالب شد  به راحتی می توانی تا دهه ها سلطه استعمار گرایانه خویش را در آن کشورها  با خیال راحت ادامه دهی وحفظ کنی ، با این سیاست می توانی  مطمئن باشی که حامی هم درنزد مردمان کشورهای مقصد بخصوص روشنفکران وتحصیل کردگان وهنرمندان وفرهنگیان و..نیز داری.

چون آنان می دانن که برای سلطه استعمار گرانه خود ابتدا باید فرهنگ کشور مقصد را تحت الشعاع فرهنگ خویش قرار دهند و چناچه لازم شد حتی آن را  ضعیف و نابود کرده وفرهنگ وهنر و سنت های خود را جایگزین کنند .به این می گویند تهاجم فرهنگی ، هنری ، فکری ، اعتقادی و...

خب حالا یک سوال اسا سی به جا می ماند. چرا مثلا قصه ای مانند سیندرلا دست مایه این سیاست ها قرارگرفته است مگر چه چیز خاصی دارد ویا اصلا این حرف ها یک توهم ویا به اصطلاح امروزی ها یک توهم توطئه است .

باید گفت خیر توهم توطئه نیست ، کشورهای غربی چند قرن است که متوجه  این امر شده اند که  ابتدا باید به لحاظ فرهنگی وهنری وادبی و اعتقادی و... به کشورهای مقصد بخصوص کشورهایی با پیشینه تاریخی غنی وقوی وطولانی به لحاظ سیاسی وفرهنگی وهنری  وادبی وعلمی ای چون ایران  ،هند و یا دیگر کشورهای مسلمان نفوذ کنند .

تا بتواند سلطه وتحکم استعمار گرایانه خویش را حفظ کرده وادامه دهند واز این طریق بدون کار کردن ثروت ومنابع ملی آن کشورها را به غارت ببرند ومردم وکشور خودشان را هر چه بیشتر در ثروت وآرامش وشادی وشادکامی غرق کنند و به  پیشرفت  های علمی وفرهنگی وهنری نایل آیند .

آن ها بودجه های هنگفتی را برای تحقق این اهداف هزینه می کنند ودرنهایت موفق هم می شوند همان گونه که  شاهد آن هستیم اما متاسفانه در کشورهای مقصدی چون ایران مسئولین  و هنرمندان و روشنفکران و... در خواب خرگوشی به سر می برند وچیزی که به ان اهمیت نمی دهند فرهنگ وهنر ف ادبیات وهمین تهاجم فرهنگی است که خیلی هم مهم وجدی است .اگر هم تعدادی در این زمینه فعالیت  دارند وشعار مقابله با تهاجم فرهنگی هنری را سر می دهند از کسانی هستند که متاسفانه استعداد ودانش وکافی را ندارند فقط با رابطه  بازی برای جارو کردن  پول ها وگرفته هزینه ها وسوئ استفاه از ایمنن موقعیت آمده اند وگرنه کارمان به اینجها نمی کشید .

 ما با دست خودمان ، بارها وبارها به این استعمار واستثمار فرهنگی هنری اعتفادی دامن زده وکمککرده ایم . نمونه آن بسیار است الیور تویست ، بینوایان ، خسیس، سیندرلا ، هملت وآثار شکسپیر که اکثرا برگرفته از ادبیات خودمان است  و او را با همین سیاست ها بر تارک ادبیات جهان نشانده اند و... در راستا همان استعماری که گفته شد  شکل گرفته است . حال برای روشن شدن موضوع کمی ژرفتر می شویم

 سیندرلا موضوعش چیست ؟ حتما خواهید گفت یک قصه ساده برای کودکان ونوجوانان ؟ قصه دخترک یتیمی که در نهایت خوشبخت می شود چون مثلا مهربان است و ... دختر دریک شب رویایی  با شاهزاده روبرو می گردد وشاهزاده یک دل نه صد دل عاشق او می شود در آخر هم با دخترک ازدواج می کند و همه چیز به خوبی خوشی تمام می شود این دونفر تا آخر عمر خوشبخت در کنار هم زندگی می کنند .

به به چه قصه ای ؟ واقعا فکر می کنید موضوع به همین سادگی هاست . اولا این رویا پروری وآرزوهای طول ودرازو محال داشتن را برای بچه های ما تدراک دیده شده تا از واقعیات زندگی به دور بمانند ودر رویا بسر ببرند تا متوجه اطرافشان نباشند وهمین گونه رشد پیدا کنند وتبدیل به یک آدم رویایی وخیال پرداز با آرزوهای برآورده نشده طول دراز بشوند و با برآورده نشدن و دست نیافتن به آن آرزوها دچار افسردگی ویاس مذمن بشوند ودر نهایت عمرشان به آخر برسد وغزل خدا حافظی را بخوانند و از این دنیا  به دیار باقی بشتابند  تا نسل بعدی بیاید و باز همین آش وهمین کاسه و... قصه هایی دیگر و سیندرلاهایی دیگربا فرمت های جدید  و قس علیهذا ...

اما بدتر از اینها در راه است  . سیندرلا واقعا کیست ؟ یک دختر یتیم که به ارزوهایش می رسد ویا  چیز دیگری در کار است   انطور که از فهوای قصه پیداست او دختری از طبقه اشراف است ، پدرش تاجراست وبرای کشورش خدمت می کند پس آدم سرشناس وطن پرستی است  که در این راه ودریکی از سفرهایش که لابد به یکی از مستعمرات بریتانیای کبیر بوده  کشتی اش دچار طوفان می شود و کشته می گردد .به نوعی  در راه وطن وخانواده شهید می شود .

با کشته شدن پدر دختر او تنها می ماند واسیر دست نامادری ای سنگ دل ف نامادری ای که ظاهرا هم وطن نیست .خب  در این میان شاهزاده باید ازدواج کند چون پدرش بیمار است وباید به جای او بر تخت بنشیند .

اما  چه کسی لایق همسری اوست ؟ چون شاهزاده  فرد مردم دار وعادلی است می خواهد که درشهر جار بزنند واز همه دختران چه دارا وچه فقیر چه اشراف زاده وچه دهقان زاده دعوت به عمل آورند تا درمیهمانی که به منظور انتخاب بهترین دختر که ملکه آینده کشور خواهد شد درقصر حضور به هم رسانند وشاهزاده عادل ومردم داری یک دختر ویا شایسته ترین وزیباترین دختر را از بین آن ها به همسری برگزیند .

نامادری با دخترهایش می رود سیندرلا را نمی برند وتازه اصل ماجرا ازاینجا شروع می شود . او که بسیار مهربان است وقدرتی ماورایی دارد چون می تواند با حیوانات دوست شود وصحبت کند تنها وخسته ودل شکسته بر جای می ماند . هرچند که قبلا برای شب میهمانی  لباسی آماده کرده ودر این راه موش ها وپرنده ها وگربه و... به او کمک کرده اند . عجب  صحبت با حیوانات ، مگر او سلیمان است که با حیوانات حشر ونشر داشته باشد .

باری او تنها می ماند ، در این هنگام معجزه ای رخ می دهد وپری مهربان که در واقع فرشته ای از سوی خداوند است بر او ظاهر می شود ونوید می دهد که می تواند به میهمانی شاهزاده برود به شرطی که قبل از نیمه شب باز گردد وگرنه جادوی او باطل می شود .

پری مهربان با خواندن ورد وبه کمک چوب سحر آمیزش لباس  کهنه دختر را به لباسی بسیار زیبا وفاخری تبدیل می کند از کدو تنبل کلاسکه ای سلطنتی می سازد و موش ها را اسب می کند وسگ را کالاسکه چی ومارمولاک را خدمتکار دختر می ماند کفش هایش. سیندرلا کفش های کهنه اش را بیرون می آورد وپری با چوب جادوی اش  کفشی بلورین را به پای او ظاهر می نماید . توجه بفرمائید  که کفش تنها بخشی از لباس های اوست که از غیب وعالم بالا آمده .

او کفش کهنه سیندرلا را به کفش بلورین تبدیل نمی کند یعنی کاری که با لباس هایش کرده با کفش انجام نمی دهد کفش مستقیم از سوی خداوند ویا از بهشت برای او آورده می شود واز همین روست که لباس هایش وکالاسکه اش و... به حالت قبلی اشان برمی گردند اما کفش ها ثابت می مانند  حتی زمانی که کفش از پایش در می آید ومی افتد نمی شکند .

همه این ها نشانه است  کفش بی رویه  یا با رویه ای کوتاه یعنی کفشی که مانند کفش سیندرلا است و رویه چندانی ندارد در واقع در فرهنگ اساطیری نشانه پای خداوند است.  واز مشخصات سلطنت و حضور خدایان  یا خدا در سلطنت اینکه سلطان یا پادشاه یا ملکه از سوی اوست .

کفش های سپید به نشانه پاکی و معصومیت نیز هستند مانند کفش سیندرلا که بلورین است وبه نوعی سپید . کدو نیز نشانه جیمز کبیر حامی زائران عیسوی است .کدو نماد وحدت یین ویانگ نیز هست یعنی وحدت آسمان وزمین وعلامت خوش یومنی است  بوته کدویی که برای یونس  پیامبر (ع) سایبان شد به صورت نماد برخاستن مسیح (ع) است از میان مردگان.

می بینید همه چیز روی حساب وکتاب است چرا مثلا هنداونه را تبدیل به کالاسکه نکرد چرا کفش های کهنه سیندرلا را تبدیل به کفش بلورین نکرد . باید دست خدا مستقیم در کار باشد و کفش ها از بهشت وعالم غیب آمده باشد چون  صاحب آن می خواهد در آینده به عنوان ملکه که  نماینده خدا بر روی زمین است  وموجب وحدت زمین آسمان میگرددبرتخت نشیند .

ملکه ای کفش هایش را خدا وند برایش به هدیه فرستاده وکالاسکه اش روزگاری سایبان حضرت یونش بوده و امروز نماد برخاستن مسیح (ع) واز همین روست که نامش سیندرلاست یعنی از شهر مقدس آمده .  هرچند که سین به معنی گناه هم هست  تلویحا یعنی او از شهر مقدس آمده تا گناهان را ببخشد واینجا یعنی بریتانیا یا انگلستان را به مدینه فاضله که می تواند یکی ازمعانی مفهومی  کلمه سبندرلا باشد تبدیل کند .

عجب . حالا پاذل را کنار هم بچینید بدین معنی این دختر که باید در آینده ملکه کشوری چون بریتانیا بشود اولا از اشراف است دوما مهربان است وبا محبت وپاکدامان وباکره چون حضرت مریم ، سوما از سوی خداوند برگزیده شده چهارما نماد وحدت زمین آسمان است پنجمن مسیح حامی اوست  وجیمز کبیر حامی کسانی است که با او هستند وبه دیدن او می آیند مانند زائران مسیحی ، پنجما او از شهر مقدسی آمده .

این تنها گوشه ای  از تحلیل وتفسیر این گونه قصه ها بود ، می بینید بی خود نیست که هر چند سال یک بار به صورت های مختلف  این گونه قصه ها باز  تولید می شوند . چون  استعمارگران می خواهند فراموش نشود . اینکه  ملکه ما از سوی خداوند مستقیم انتخاب شده ومورد تائید خداوند وکلیسا ومسیح است ومقدس است وباید مقدس شمرده شود . کسی که از نجیب زادگان واشراف بوده ومهربان است چون مریم مقدس باکره وپاکیزه ونماد ونشانه وحدت بین زمین آسمان است ملکه ای با کفش های بلورین .

چرا شاهزاده  که با او دوسه ساعت رقصیده وحرف زده باید او را از روی کفش هایش پیدا کند مگر صورتش را به خاطر نسپرده ؟ چون او باید از روی علامت ونشانه الهی ومقس شناخته شود او که آدم معمولی  نیست انتخاب شده از سوی مسیح است  وفرشته خداوند مستقیم در روی زمین حامی اوست . او با حیوانات حرف می زند . می بیند چقدر همه چیز با حساسیت وظرافت و به اصطلاح با حساب وکتاب  کنار هم چیده شده واین چگونه در طی سال ها بر ضمیر ناخود آگاه نسل ها اثر گذاشته به طوری که آرام آرام ژنتیک می شود ونهادینه .

حال ما برای تولید وباز تولید این قصه ها هزینه می کنیم و دولت ومسئولین ذی ربط  آن مورد حمایت قرارمی دهند وکمک هزینه  و امکانات در اختیار می گذارند وقس علیهذا .

در حالی که ادبیات غنی خودمان چون بچه یتیمی در گوشه ای افتاده ودارد در تنهایی  خاک می خورد و می پوسد ودر نهایت خواهد مرد ، چیزی که استعمار گران  از صمیم قلب خواستار آنند  .

سیندرلا وقصه هایی از این دست اصلا به آن سادگی هایی که  ما فکر می کنیم نیست واهداف از پیش تعیین شده استعماری واستثماری در پس آن  نهفته است . همانی که مقام معظم رهبری بارها بر آن تاکید  وریزده اند وجزء دغدغه های جدی  ایشان است یعنی هجمه فرهنگی  ، هنری ، فکری واعتقادی وما هنرمندان وبه اصطلاح فرهیختگان و روشنفکران اصلا متوجه نیستیم که داریم آب به هاون بیگانه می ریزیم واین فاجعه است .

آن قدر ساده نگاه کردن وساده اندیشیدن و ساده انگاری واز کنار این مسایل بی توجه گذشتن واقعا اسفبار است . امید که قبل از هر تولید و باز تولیدی ، قبل ازهر برداشت واقتباسی از آثار غربی  بیگانه با فرهنگ وهنرو سنت های وارزش هایما ن کمی هم ژرف بیاندیشیم .

 

 




نظرات کاربران