در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «ترس و لرز» به کارگردانی مریم زرینی

شرح تمهیدات استراتژیک انسان معاصر در عصر آشفتگی

ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان با کارکردهای درونی و بیرونی انسان‌ها حالت و ظاهر خود را آراسته می‌کند. ظاهری که در آن رفتارها نقش بسیاری پُر رنگی در بروز اتفاق‌ها و رخدادها دارند. حال این موضوع نشان دهنده تبعاتی است که بی‌شک نمودی عینی نسبت به سیر تحولات روز را از خود نشان می‌دهد و البته تداعی‌کننده حواس مختلف از زوایه‌هایی است که هر انسان کنش خود را با آن به چالش می‌کشد. واقعیتی که گاهی مرور آنها ضرورت و زمانی حکم اجتناب را معنا می‌کند.

جهان هستی به طور حتم تحت تاثیر داشته‌ها و لازمه‌هایی است که با پیروی از آنها می‌توان ثمره‌ و نتیجه‌ای مشخص را رقم زد. کارکردی که نمایان می‌سازد آدمی با چه رویکردهایی در جامعه بشری می‌تواند به انسان‌های دیگر نزدیک شده و در تعاملی گسترده به داد و ستدی عقلانی و البته حسی دست پیدا کند. حال این ضرورت در جوامع بشری با دیدگاه‌های مختلف و تشریح موارد موجود مورد بررسی قرار می‌گیرد تا اهمیت مقوله جریان‌های رفتاری، شاخص خود را در بُردار مختصات حیات مشخص کند. البته در زمان حال که همه چیز به سوی مدرنیته سوق پیدا کرده است موارد قابل ذکر پیچیدگی‌های بسیاری را پیش آورده تا حتی بروز رفتاری درونی دچار تحلیل وابسته به شرایط بیرونی باشد. لذا در این اوقات همچون گذشته این امکان فراهم نیست تا مرز بین احوالات درونی و بیرونی مشخص شود که این عملکرد، حاصل نمودی از بودن‌ها و نبودن‌ها با تعریف داده‌های امروزی بشریت است. بنابراین ذائقه موجود فارغ از دلایل همیشه خود نیازمندی‌هایی حاصل می‌کند که بیانگر معنایی تازه نسبت به عنوان‌هایی نو در برابر داده‌های کلاسه شده به فراخور زمان است. حال تاثیرات اجتماعی در این مقوله از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا این در هم تنیده شدن موضوع‌ها ارتباط مستقیمی با این شکل از کالبد و خواستگاه در مقابل روابط انسانی دارد. لذا پدیده‌های نوظهور خود به تنهایی با تاکیدی بر رفتارها در قالبی ساختاری از جهان ارتباطات نشأت می‌گیرد.

نمایش «ترس و لرز» همان طور که از نام اثر بر می‌آید در ابتدا تاکیدی بر حواس درونی انسان دارد. حواسی که مشخص می‌کند آدمی در چه شرایطی می‌تواند از کالبدی درونی رویدادهایی را به جهان پیرامون خود انتقال داده و درباره آنها حرف‌هایی را به زبان آورد که همه چیز را تحت شعاع خود قرار بدهد. لازمه‌ای که در این ایام بسیار به شناخت آدمی یاری می‌رساند تا از موضع خواستگاه خود جهان را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده و در مقابل نسبت به پیرامون خود واکنش نشان بدهد. لذا اشاره به مناسبات اجتماعی و البته درک متقابل از آن مسائل فضایی را فراهم می‌آورد تا پرداخت موضوعی در روندی جریان‌ساز ساختاری قابل پرداخت به خود بگیرد. تمهیدی که در این اثر نسبت به اجتماعی بودن آن لازمه ارتباط را پُر رنگ کرده و مسیر روایت را تا اندازه‌ای روشن می‌سازد. جهان متن در این نمایش بیشتر تحت تاثیر جریان‌های درونی است، جریان‌هایی که سبب می‌شود تا شخصیت امیال درونی خود را در ازای واکنش‌های بیرونی برون ریزی کرده و شروع به حرف زدن کند. حال در این نمایش لازمه و شیوه‌ای که می‌تواند غلیان درون را به وضوح پیش روی مخاطب عیان سازد استفاده از «مونولوگ» است. عنوان مهمی که ساختارش به گونه‌ای طراحی شده است که شخصیت می‌تواند گاهی در چند دقیقه یک نفس و گاهی با نوسان‌های کوتاه نسبت به پیرامون و اتفاق‌هایی که برایش پیش آمده اعتراض کند، بخندد، اشک بریزد و حتی در مواقعی رمانتیک  شود و در جایی به شکل یک اژدها دو سر در آید. حال باید اشاره داشت که این شیوه که از سوی کارگردان اثر که نویسنده این نمایش نیز نام گرفته برای طراحی فضای روایت تهمیدی درست و کاربردی است. زیرا تنها از این طریق ممکن است که دغدغه‌های شخصیت برای مخاطبی که خود بخشی از جامعه است باورپذیر جلوه کند.

حال با در نظر داشتن شیوه «مونولوگ» و تمهیدات مناسب برای شخصیت پردازی این انتظار می‌رود که تنها شاخص موجود در اثر چیزی به جز کنش‌مندی از سوی شخصیت معنا نشود. لذا در مقابل این تصمیم، مخاطب در جایگاه شاهد قرار می‌گیرد که به همراه شخصیت وارد جهان او شده و همراهش هزارتوهای زندگی او با جزئیات مرور کرده و حتی در اوقاتی به قضاوت بنشیند. البته در میان ریتم نمایش به خودی خود دچار نوسان‌های عمدی شده است که این موضوع نیز بر اساس تاکید موضوعی و اهمیت روایت نسبت به موقعیت پیش آمده رخ می‌دهد. بنابراین هولناک بودن داشته‌های درونی شخصیت نمایش بیشتر از آنکه واهمه‌ای بیرونی را نظم بدهد شرایطی را فراهم می‌آورد تا درونی طغیان‌گر نمایش داده شود. در واقع این کاربرد دراماتیک سبب آن شده است تا جهان متن که تحت تاثیر رئالیسم جادویی قرار گرفته برای فضاسازی موقعیت مکانی نمایش و مخاطب سیال ذهنی را خلق کند تا اهمیت افشاگری از جانب شخصیت بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.

لذا در این میان عناصر دیگر نمایشی اعم از طراحی صحنه، لباس و... جزو مواردی هستند که در لایه‌های دیگری جا خواهند گرفت که تاثیرات مختصری در روند جریان سازی محتوا دارند. حال در این نمایش از ویدئو پروژکشن برای بازسازی محتوا در فضای بصری کاربردی از ساختار مدرن است که این تمهید در روایت نیز جهت تکرار موجه رویکردهای رفتاری به شمار می‌آید که روندی دراماتیزه را معرفی می‌کند و دیگر هیچ.

لذا پایان بندی نمایش با رویکردی معکوس به خط سیر روایت جهت می‌دهد تا ابتدای نمایش که به نوعی محل ورود به جهان اثر بوده از زاویه‌ای مخالف در انتها، درب خروجی معنا پیدا کند تا سفر به درون از نظر موقعیت درام مترادف شود با خروجی همراه با اضطراب و ترس. بنابراین طراحی میزانسن‌های کارگردان اثر یک نقشه استراتژیک برای درک معنای وجودی شخصیت است و نه چیز دیگری.        

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران