در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «او»:

سلام آرش دادگر به یک سبک خاص رسانه ای

ایران تئاتر_علی رحیمی:نمایش «او» در حالی در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفت که آرش دادگر در مسیر خلق ایده های متفاوت، اینبار بر یکی از سبک های خاص رسانه ای نقب زد.

آرش دادگر را باید از آن دست کارگردانانی بدانیم که عاشق میخکوب کردن مخاطب بر روی صندلی است. او دوست دارد مخاطبی که برای تماشای نمایش می رود تا آخرین لحظه حتی یک پلک هم نزد و مدام درگیر موقعیت های خاص صحنه گردد؛ حتی اگر برخی از صحنه هایش مازاد لقب گیرند یا از منظر فنی در سطح بالایی نباشند. به همین دلیل است که به ندرت می توان آثار یک خطی و سرراست از او دید و عمده نمایشهایش چند آوایی است: هر کاراکتری برای خود از جایگاه ویژه برخوردار است، درهم تنیدگی نقش ها و موقعیت ها قابل لمس هستند، تعویض صحنه ها مدیریت شده اند و داستان با پیچیدگی های خاص دنبال می شود و ...

نمایش «او» نیز بر پایه همین تفکر جان گرفته است. یک نمایش با موقعیت های پیچیده و درهم تنیده که مخاطب غیر از اولین دیالوگ ها، تا میانه نمایشی چیزی از داستان نمی فهمد و مجبور است برای یافتن کوچکترین سرنخی در لایه های پنهان متن غوطه ور شود، حواس پنج گانه را به طور کامل به خدمت گیرد و هر صحنه ای را به سرعت تجزیه و تحلیل نماید. هرچند مهدی تاج الدین در جایگاه نویسنده و آرش دادگر در جایگاه کارگردان به اندازه ای ماهرانه تکه های این پازل را در کنار هم چیده اند که تا انتهای نمایش، هیچ کس قادر به رمزگشایی نیست و این همان موضوعی است که دادگر همواره در تئاتر دنبال می کند: «اگر تماشاگر در طول نمایش به ساعتش نگاه کرد یعنی چیزی برای ارائه نداشته ایم...»

حفظ تعلیق حاکم بر روح این اثر جنایی تا پایان کار ناخودآگاه ذهنم را به سمت یکی از سبک های خاص خبری یعنی «پایان شگفت انگیز» هدایت کرد. سبکی که گرچه عموم روزنامه نگاران به دلایل متفاوتی همچون تسریع در ارائه خبر بر آن صحه نمی نهند اما گاه گداری می توان رگه هایی از آن را در اخبار خاص حوادث جستجو کرد.

این سبک در حقیقت وارونه سبک معروف «هرم وارونه» است به این معنا که در سبک هرم واروونه ابتدا مهمترین مطلب رویداد در ابتدای خبر و کم ارزش ترین مطلب در انتها قرار می گیرد و در سبک پایان شگفت انگیز ابتدا طی یک پاراگراف خواننده به خواندن مطلب کنجکاو می شود و در ادامه مسیر داستان تا انتها پیش می رود و رمزگشایی از مطلب در بخش پایانی صورت می گیرد. این سبک به دلیل ساختار معماگونه خود عمدتا در اخبار اجتماعی و حوادث به ویژه اخبار جنایی و پلیسی کاربرد دارد و «او» نیز خواسته یا ناخواسته با الگو برداری از همین تفکر به روی صحنه آمد و از همان ابتدای نامگذاری و انتخاب عنوان –او ضمیر سوم شخص مفرد یا ضمیر غایب- بر آن صحه نهاد.

هسته مرکزی داستان یک قتل است. بازرسی با تنها سرنخ –فیلم ضبط شده دوربین مدار بسته یک مغازه- یک حادثه جنایی، زنگ خانه ای را به صدا در می آورد و با اولین «بله» ساکنان خانه، نمایش کلید می خورد.

داستان از همان ابتدا پیچیده است. بازرس از راهرویی که مخاطبان وارد سالن می شوند و از طریق دوربین در صفحه انتهای صحنه به نمایش در می آید، وارد می شود تا از همان ابتدا به مخاطب القا گردد که صحنه نمایش، محل جرم است، کاراکترها متهمان هستند و مخاطبی که بر روی صندلی نشسته فقط تماشاچی نیست، یک ناظر پویاست.

 هر کاراکتری که به صحنه می آید، موقعیت و نوع دیالوگ ها به نحوی چینش شده اند که می توان انگشت اشاره به سوی او گرفت و او را قاتل معرفی کرد. اما با تغییر صحنه و ورود کاراکترهای دیگر نگاه ها عوض می شود، حتی زمانیکه همخوانها بی دلیل وارد صحنه می شوند یا تصویری از مدیا پخش می شود بازهم تمام پازل بهم می ریزد.

مخاطبان همچون بازرس مبهوت هستند، علامت سوال بر روی واژه «او» چمبره زده و هیچ سرنخی وجود ندارد.

با هر سوالی که از دهان بازرس خارج می شود و ورود هر کاراکتری، مخاطبان  سعی می کنند تکه های جدیدی بر پازل ذهنی خود تحمیل نمایند و یا این تکه را نیز در کنار تکه های دیگر چینند تا راز داستان برملا گردد. هرچند آرش دادگر با بهره مندی از یک متن پیچیده، استفاده –حتی در برخی صحنه ها مازاد- از مدیا، شکست مداوم زمان و توجه خاص به تقابل رویا و واقعیت در خلق موقعیت ها، خلق صحنه های مبهم، حضور گروه همخوانها در حین تعویض صحنه ها-که به نظر می رسد اصلی ترین مسئولیتشان جلوگیری از  تمرکز و مرور داستان از سوی مخاطب در زمان تعویض صحنه ها باشد- و ... تا انتهای نمایش ذهن مخاطب را در تسخیر خود می گیرد تا در نهایت دقایق پایانی را برای او جذاب و شگفت انگیز کند.آنجاست که مخاطب می فهمد همه این صحنه های بی ارتباط و مجزا همچون زنجیره ای محکم به هم متصلند و رازهایی «نگو» با خود به همراه دارند.

نمایش «او» را به نوعی باید تمرین عملی سبک خبری«پایان شگفت انگیز» دانست. سبکی که گرچه هنوز در مطبوعات به ویژه در صفحات حوادث و جنایی آنگونه که باید جایگاه خود را پیدا نکرده است اما به نظر می رسد این توانایی را دارد در تئاتر هم مخاطب را تا انتها بر روی صندلی ها میخکوب نماید.

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران