در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «همه درها به بیرون باز می‌شوند» به کارگردانی رضا ایزد خواه و حسین ملامحمد مهدی

نظام ارتباط انسانی رابطه کنش‌مند یک به یک است

ایران تئاتر، کیارش وفایی: سیر تاریخ تحولات انسان در برآورده ساختن نیازهایش در ازای تمایل درونی خود، مرزی مشترک و هم اندازه با جامعه و پیرامون خود دارد. زیرا این نسبیت شاخصی انکار ناشدنی در طول حیات بشر بوده است. حال با پیشرفت جوامع این مرز هر روز کمرنگ می‌شود که دلیلی بجز یکسان شدن فرد و اجتماع ندارد.

ساختار جوامع بشری باتوجه به توده‌های بسیار خود که پیچیدگی‌های منحصر به فردی دارند این قابلیت را پیش آورده تا هر جامعه برای خود دارای قوانین و داشته‌هایی باشد که از آن طریق بتواند در مسیر کامیابی حرکت کند. حال اهمیت این موضوع را می‌توان در رخدادها، اتفاق‌ها و مسائلی جستجو کرد که در صدر آنها زاویه دید انسانی وجود دارد. حال با بررسی درباره کارکردهای این عنصر تعیین کننده باید اذعان کرد لازمه هر بودن و عدم حضور تنها به نگاه و باور انسان بستگی دارد. لذا سیاه و یا سفید نشان دادن محض یک جامعه در چشم جهان بیشتر از آنکه موفقیت آمیز باشد، منزجرکننده است. زیرا این عدم صراحت باعث خواهد شد تا افق دیدگاه افراد جامعه به آینده و دارای‌های آن کشور محدود شود. بنابراین این کنش دراماتیک بشر با واکنش‌هایی هم راستا ارتباط دارد، ارتباطی که هر لحظه آن سرشار از اتفاق‌ها و رویدادهایی است که می‌تواند ضربان قلب جهان را بالا و یا پایین ببرد. البته بررسی این موارد از نگاه جامعه شناسی بحثی بسیار طولانی است که در مختصاتی خاص تعریف می‌شود که سایر مولفه‌های مربوط به خود را درگیر می‌کند. اما مقوله فرهنگی و جایگاه تاثیرگذاری آن در بین مردم و جوامع امروزی تعریف مختص به خود دارد. تعریفی که در آن مردم روی صحنه نمایش، پرده سینما و در مقابل سایر هنرها آثاری را می‌بینند که برگرفته از تراوش ذهن افرادی هنرمند است که قصد دارد جهان را در ازای داشته‌هایی اعجاب انگیز به مخاطب خود معرفی کند. لازمهای که این مجال برای بشر پیش می‌آورد تا در محدوده زمانی مشخص به جهانی دیگر سفر کرده و با شخصیت‌های آن اثر همسفر شود. حال ضرورت وجود مقوله فرهنگی از نگاهی دیگر آن است که آثار خلق شده تا ابد روحشان در جهان هستی باقی خواهد ماند اما باقی موارد طول عمری مشخص چون انسان دارند.

نمایش «همه درها به بیرون باز می‌شوند» در ابتدا موضع خود را از نگاهی انسانی مطرح می‌کند و باتوجه به این موضوع داستان خود در قالبی اجتماعی را شرح می‌دهد. داستانی که در آن شخصیت‌های نمایش هر کدام به تنهایی هویتی را پیش گرفته‌اند تا بتوانند مسیری مشخص را برای معرفی خود و رویکردهایشان لحاظ کنند. حال این تصمیم درباره نمایشنامه با طراحی موقعیت‌ها در راستای کنش‌های هدفمند پیش می‌رود که لازمه‌هایی را جهت بازگویی علت و دلیل اتفاق‌ها شرح بدهد. در واقع ساختار اصلی این نمایشنامه با تاسی گرفتن از مسائل روز جامعه نظم پیدا می‌کند به طوری که مخاطب با رجوع به حافظه خود می‌تواند نتیجه بگیرد که در زندگی روزمره خود با بسیاری از آنها روبرو بوده و حتی گاهی در مقابل بعضی از این گونه موارد واکنشی را نشان داده است.

حال این تعریف اولین نکته‌ای است از نقطه نظر محتوایی چرخه نظام ساختاری را وادار به حرکت می‌کند. چرخه‌ای که در آن تشریح جزئیات جایگاه ویژه‌ای برای خود دارد، زیرا شکل پازل گونه بودن طراحی موقعیت‌ها در اثر بر اساس چنین شاخصی شکل گرفته است. بنابراین باید گفت رویکرد اجتماعی جهان متن در ازای خرده پیرنگ‌هایی است که قابلیت تاثیرگذاری را در لحظات این اثر به وجود می‌آورد. حال در بحث شیوه اجرایی این نمایش نکته‌ای که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است مربوط به واکنش‌ شخصیت‌ها است که در مقابل پیش آمدن موقعیت‌ها شکل می‌گیرد. موقعیت‌هایی که در آنها زاویه دید اثر از بیرون به درون و از درون به بیرون تغییر می‌کند با در نظر گرفتن این موضوع که مخاطب بعنوان در مقام یک مشاهده‌گر قرار دارد. البته این تصمیم‌ها فارغ از پیش آوردن لحظات دراماتیک، هرگز قصد قضاوت ندارد و توصیه‌ به انجام عملی نمی‌کند. بلکه جهان اثر می‌کوشد تا آینه‌ای شود در مقابل دیدگان مخاطب به آن جهت که بگوید در زمان‌هایی که هر کسی به کار خودش مشغول است در پیرامون او چه اتفاق‌هایی در حجم جامعه رخ می‌دهد و چه پیامدهایی در زندگی ریشه دوانده است.

لذا پیش آمدن این فضای کنش‌مند به جز طراحی شخصیت‌ها ممکن نیست. زیرا آنها هستند که این لحظات را بنابر نمونه عینی روی صحنه نمایش خلق می‌کنند. در واقع آنها هستند که با برون ریزی حواس درونی خود و ترکیبش با داشته‌های پیرامون جزئیات را پیش می‌برند تا خرده پیرنگ‌ها، اتفاق‌ها و البته موقعیت‌های طراحی شده به نسبت اهمیت در جایگاهی مناسب قرار بگیرند. بنابراین یک اثر اجتماعی که در آن روایت نقش عمده‌ای دارد باید از این قواعد پیروی کند تا بتوان آن را اثری اجتماعی خواند. حال یکی دیگر از موارد این اصول به ارتباط بین شخصیت‌ها مربوط است که  تکه‌های این پازل نامرتب را نظم می‌بخشد. شخصیت‌ها در نمایش «همه درها به بیرون باز می‌شوند» با شکل دادن ارتباطهای موثر کوشیده‌اند تا جریان روایت را با لازمه‌های دراماتیک ادغام کرده و ساختار اصلی را به نقطه عطف اثر نزدیک کنند.

لذا طراحی موقعیت‌های مکان و زمان در این ادغام موثر دلیلی موجه می‌خواهد، ادعایی که ثابت کند شرح ماجراها در شهر و لحظه اکنون با تمام در هم تنیدگی‌هایش رخ می‌دهد و افراد آن جامعه مسببان شکل‌گیری آن اتفاق‌ها هستند. در واقع این نمایش در بحث اجتماعی خود به سمت سیاه نمایی نیز سوق پیدا نمی‌کند و جامعه و افراد آن را در ظاهر یک اژدها دوسر نشان نمی‌دهد بلکه می‌کوشد تا شرایط را آن طور که وجود دارد به تصویر بکشد بی آنکه ادعا کند. حال در بحث طراحی صحنه و لباس، استفاده از متریال روز با پیروی از شیوه اجرایی پیش می‌رود تا از جنبه فضاسازی نیز این اطمینان برای مخاطب حاصل شود که ساختار اصلی بنابر مسائلی پیش آمده که روزانه با آن ارتباط دارند. لذا شکل دادن میزانسن‌ها و طراحی کنش و واکنش هر شخصیت در راستای ساختار اجتماعی و داده‌های دراماتیک به وجود آمده است. ضرورتی که در ازای نبودنش باید به هویت آن اثر تردید داشت، زیرا همه اقشار در توده‌ای در هم تنیده به نام جامعه کنار یکدیگر روزگار می‌گذرانند و به حتم از یکدیگر تاثیر می‌گیرند. لذا اهمیت و موفقیت یک اثر اجتماعی در گرو باورپذیر شدن در ذهن و باور مخاطب است و نه چیز دیگری.

 




نظرات کاربران