نگاهی به نمایش «کابوسهای دنباله دار» بهکارگردانی مهرداد هنرمند
رها شدن در تلاطمهای خیال که خوش به حالی ندارد جانم
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جذابیتهای جهان دراماتیک تنها به کالبد اثر و جهان پیرامون آن وابسته نیست. زیرا شخصیتهای اثر هر کدام به شکل جداگانه و در حالتی جمعی یکی از مزایای انکارناپذیر آن به شمار میآیند. افرادی که با حضورشان قابلیت دارند تا مخاطب را به جهان دیگر برده و برایشان حرفهای تازهای بزنند
همان طور که جامعه برای پایدار ماندن خود نیازمند افراد خود است در مقابل آثار دراماتیک نیز با صرف این تمهید تلاش دارد تا نگاه و دلیل کالبد شکافی خود را به جهان هستی و پیرامون نشان بدهد. حال این اهمیت در ازای کنشهایی صورت میگیرد که بعنوان خواسته و نیاز شخصیتهای یک اثر طراحی و در خط سیر ساختار اصلی به کار میرود. لذا اهمیت این رویکرد از جانب خالق اثر بیشک برای آن است که به مخاطب نشان بدهد ضرورت پردازش به رخدادهای اطراف و حتی درون یک اتفاق چه لازمههایی را با خود به همراه دارد. بنابراین رویکرد اجتماعی نه تنها به لزوم ساختارمند بودن یک هویت در دنیای واقعی اشاره دارد بلکه این توانایی میتواند در دنیای تخیل نیز کارساز باشد. واقعگرایی نیز یکی از اهرمهای قابل اتکا در خلق یک اثر است که در اکثر آثار جزو پیش زمینههای اصلی به حساب میآید، زیرا جهان آثار دراماتیک و لحظات آن تمام و کمال وام گرفته از دنیای واقعی است. لذا تاثیرگذاری این رویکرد در ذهن و رفتار هر فرد قابل رویت خواهد بود که سرچشمه از ذات و درون او باتوجه به باورهایش دارد. حال در مبحث ساختار فرهنگی باید به این نکته اشاره داشت که نویسندگان، کارگردانها و سایر افرادی که حیطه فرهنگ فعالیت دارند موظف هستند تا آثاری که خلق میکنند در جهت رشد و شکوفایی افراد جامعه حاصل شوند. زیرا باور و یقین مردم از جانب این مقوله چند وجهی بدون آنکه فرمولی را ارائه کند همیشه بهترین راه است.
نمایش «کابوسهای دنباله دار» از رویکردی اجتماعی برخوردار است که نقشه و یا ترفندی برای اجتماع خود به طور مستقیم ندارد. بلکه تلاش میکند تا جهان خود را با سفر به درون شخصیتهای خود آغاز کرده و با پیش آوردن شرایطی مسیرش را به سوی پایان طی کند. حال جهان متن بیشتر از آنکه در لایههای سطحی اجتماع پردازشی را انجام دهد برای خود نمونههای عینی را که شاید نمادهایی از مردم باشند طراحی میکند تا از طریق آنها دلایل خود را برای واکاوی موقعیت به اثبات برساند. لذا در این میان شیوه ساختار متن به سوی روایت سوق پیدا میکند که دلیل این تصمیم به ذات اجتماعی اثر باز میگردد، تصمیمی که در ازای لحظات تعریف شده غیر از آن رویکرد نمیتواند موثر و البته باورپذیر شود. در واقع کنش شخصیتها هر کدام به شکلی جداگانه در روایت جریان سازی خود را به همراه دارند، زیرا تاثیر موضوعهای مطرح شده به خودی خود گویای ماجراهای به هم پیوسته است که در ابتدا آنها را به شکل جدا و در طول روایت و بنابر تکمیل شدن اتفاقها در کلیتی هدفمند شاهد خواهیم بود. حال یکی از ترفندهای این نمایش در فضای دراماتیک آن است که یک موضوع مشخص را با تقسیم بندی شرح لحظات در اختیار شخصیتها قرار میدهد تا هر کدام از آنها بتوانند از طریق زاویه دید خود به موضوع واحدی که هر سه نفر باعث پیش آوردنش بودند اشاره کنند. در واقع این برشهای روایتی از جهتی کارکرد فردی و از نگاهی دیگر دلیل تصیم آن فرد است که در اینجا بحث انگیزشی بودن نسبت به موضوع و هدف تامین میشود. البته این تمهیدات در شیوه اجرایی نیز وجود دارد، زیرا این اقدام در فضاسازی بسیار موثر بوده تا اندازهای که ضربان ریتم را تنطیم میکند. لذا باتوجه به مقوله روایت و خرده پیرنگهای موجود با نگاه به موضوعی واحد، نویسنده و کارگردان این نمایش کوشیده است در روند روایت خود از شاخص جریان سازی موازی بهره بگیرد تا هر کدام از راویها در ساختار مونولوگ از زاویه دید خود برون ریزی کرده و ماجرا را شرح بدهند. حال در این میان جزئیات جهان اثر در ازای پیش آمدن اتفاق و یا اتفاقها نظم پیدا میکند، به طوری که واکنش شخصیتها در اثر این کنش بیرونی که تاثیر مستقیمی بر درون آنها دارد بروز داده میشود. در بیان سادهتر میتوان گفت پیش آمدن اتفاق و طراحی آن در ساختار اصلی موثرترین عنوان در خلق موقعیت این اثر است.
حال از جنبه دیگر باید به فرم اثر اشاره داشت که به طور مستقیم تحت تاثیر محتوا است. زیرا واکاوی اتفاقها این قابلیت را پیش آورده تا شخصیتها در جهان متن و اثر گاهی در مقام یک پرسشگر و گاهی در جایگاه پاسخ دهنده جای خود را با در نظر گرفتن تاثیر موقعیت عوض کرده تا فضای جدیدی را شکل بدهند. البته در مقوله فرم نیز افرادی در صحنه حضور دارند که هر کدام از شخصیتها که روی تکهای از چوب چرخ دار نشستهاند را در صحنه حرکت بدهند. حال این سیال بودن در فضا باعث شده است که میزانسنها و تمهیدات کارگردانی نیز با تلفیق محتوا که همان کالبد اتفاق باشد و سیال بودن فرم ترتیب داده شود. البته در این مجال باید به شخصیت پردازیها این نمایش اشاره داشت که با الگویی اجتماعی طراحی شدهاند تا نزدیک بودن آنها به افراد جامعه سبب شود که مخاطب آن شخصیت را عضوی از اجتماع تلقی کند که این ذکاوت باعث شده تا حس باورپذیری بیشتر در اذهان تداعی شود. از نکات قابل توجه در ساختار اصلی اثر آن است که حس تعلیق تا نیمه دوم نمایش با بریده بریده روایت کردن شخصیتها ادامه پیدا میکند و در اوج برون ریزیها گرههای جهان متن به ترتیب باز میشوند تا همراهی مخاطب تا انتها تعریف واقعی خود را نشان بدهد.
نمایش «کابوسهای دنباله دار» فارغ از هر شعار و ترکیبهای نامتعارف در مقوله سیال ذهن کوشیده است تا روایتی امروزی که برگرفته از جامعه کنونی است را برای مخاطب بازگو کند. کارکردی که در آن نقد اجتماعی به فرد است و تو در تو بودن اتفاقها بر اساس داشتهها و نداشتهها رخ میدهد.