در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مالدیو زودتر از همه غرق میشه» با آرش عسگری

تراژدی سنتز کمدی

ایران تئاتر- محمدرضا الوند: موضوع نمایش «مالدیو زودتر از همه غرق میشه» مربوط می‌شود به یک شبهه روشنفکر (اهل کاغذ و قلم و نشست‌های ادبی و امثالهم) که در زندگی زناشویی‌اش (یعنی، همین دو دو تا چهارتای ساده ) آویزان مانده!

موضوع نمایش «مالدیو زودتر از همه غرق میشه» مربوط می‌شود به یک شبهه روشنفکر (اهل کاغذ و قلم و نشست‌های ادبی و امثالهم) که در زندگی زناشویی‌اش (یعنی، همین دو دو تا چهارتای ساده ) آویزان مانده !

او سردرگم در لایه‌های ذهنش منتظر هیچ زنی نیست، ام صدای زنی می‌آید او از زن به سردی استقبال می‌کند.زن حضور ندارد و تنها صدا و تصور مرد ، وجودش را نمایشی می‌کند .عاقبت زن به مرد می‌گوید که هنوز به خانه نیامده است.و بعد زنانی از لابلای ذهن مرد واقعاً به صحنه می‌آیند تا به خاطر رفتارهای خودخواهانه مرد او را شماتت کنند.زنانی که هرکدام نمونه‌ای از صدها و هزاران هزار  زنی هستند که به‌نوعی قربانی مطامع یک مرد شده‌اند، زنانی مهرخورده و برگشت زده‌شده، زنانی که نمونه‌اش  در جامعه به‌وضوح آنان را دیری است که باور کرده‌ایم.

طرح کار درست و جدی و تراژیک است، پرداخت و ظریف کاری‌ها در متن با هنجار طرح نمی خواند و بازمی‌مانند.

اجرا و کارگردانی از متن هم عقب می‌ماند.فضا سلزی و موسیقی نیز دردی از ضعف اجرایی و کارگردانی درمان نمی‌کند.

با این حال گروه جوان نمایش ، با تمام انرژی جسارت به خرج داده اند تا به متن مالدیو جان ببخشند و تماشای آن مناسب نسل جوان حال حاضر است.

 نکته جالب این است که چرا تماشاگران در خلال این کار جدی، به طور غیر منتظره می‌خندند!؟

در واقع این سئوالی است که انگیزه یادداشت فوق شده است ! متفکرین و نظریه پردازان  از ماقبل میلاد تا امروز آرا علمی منطقی دقیقی درباره مکانیزم خنده و ارتباط آن با شادی، هیجان و تماشای کمدی ارایه داده اند اماهیچ کدام درباره ارتباط خندیدن و تراژدی منطقی را نمی‌یافتند که بخواهند نکته قابل اهمیتی را مطرح کنند.چرا که اساسا خندیدن به تراژدی که غمنامه و سوگ سرود است بی معنی است.

ظاهرا تماشاگران امروز ما از متفکرین نیز پیشی گرفته اند !بسیار جلوتر از زمان خودشان هستند و فکر می کنند  حرف و بحث نمایش و روابط آدم ها محض دست انداختن یا شوخی با تماشاگر است؟!

اصولاً این چه رازی است که تماشاگر ایرانی حین دیدن تراژیک ترین اوضاع و احوال هم خنده اش می گیرد؟ مکانیسم برانگیزاننده او به خنده کجاست؟

در یادداشت قبلی (کمدی ستیزه جویانه) باب کمدی را از تضاد با تراژدی گشودم و گفتم تعریف ارسطو، تعریف حاکمیت و آرسیتو کراسی زمانه خاص اوست، چه بسا که بعد قرون وسطا با ظهور طبقه جدید( بورژوازی) کمدی خود را باز یافت و این دیدگاه در نظر  «کارل مارکس» اصلاً پذیرفته نبود.واقعیتی که بعدها در منظر نگاه نئومارکسیست ها نیز ، دنبال شد  و خیلی زود به دلیل تضارب آرا ،  به بلایی بزرگ تر از تراژدی مبدل شد؟!

هر چند که متفکرین معاصر، حتا چپ تر ینشان به چیستی و ماهیت کمدی فراتر از تعصب های پیشین نگریسته و تا مقادیر زیادی به دیدگاه های « نئو کانتی» و « نئو هگلیستی» نیز متمایل شدند!

حالا به اعتقاد این قلم  در باب بحث کمدی،  چه بسا یک نوع کمدی در جوامعی نظیر جامعه ی ما به وجود آمده که به آن باید کمدی خاموش یا کمدی خفته در پس ادا اطوار بیداری گفت!؟ طرف در صحنه دارد راجع به نابودی و اضمحلال نهاد خانواده، عشق، معرفت، ادب و حیا حرف می زند، تماشاگر همین طور می‌خندد!

کجای این واقعیت تلخ خنده دار است؟

 برای همین است که تا از زبان یک بازیگر کلمات ناپسند خارج می شود، ملت یا می خندند یا تشویق می کنند!؟

 واقعاً نمی دانم این دیگر چه صیغه‌ای است؟ ما گویا دیریست خندیدن فراموش کرده ایم و نمی دانیم گذشته گان به چه دلایلی می خندیدند.پس این گونه شد که خنده غیر ارادی جای خنده عقلانی را گرفت و سازمان همه چیز ، از جمله تراژدی را به هم زد.

حرف حین عبور از خیابان به قدری فکر وخیالش مشوش است که ما را با ماشین چند صد میلیونی امان نمی بیند و ما بغل گوشش که می رسیم ، یک بوق نبردی را به سویش روان می کنیم .آن بیجاره چنان از جا می پرد که قلبش می خواهد کنده شود !آنگاه من به او می خندم.

درخیابان آرام در حال قدم زدن هستی و می اندیشی به اموری که ذهنت را درگیر کرده ، جوانی که یک نفر مثل خود را بر ترک موتور پر صدایش سوار کرده ، چنان صدای وحشتناکی از این موتور درمی آورد و بوق نا هنجار ش را به صدا درمی اورد که با خود می گویی الان پلیس کجاست که به او اجازه استفاده از این وسیله ی ویران کننده را ندهد؟ موتور سوار به این هم اکتفا نکرده ، ویراژی می دهد و تاحد ممکن به تو نزدیک شده و با صدای نخراشیده اش فریاد می زند :"حاجی بپا نمیری ؟ " ، و بعد هروکر خنده و فریاد جیغ هیجانی ! به راستی این منظره رقت انگیز حاکی از نا هنجاری های روانی نیست ؟

در ایستگاه قطار پیر مردی به داخل کانال ریل سقوط می‌کند.مکانیسم عکس العمل ناظرین چیست ؟ به فکر چاره و نجات او می افتند ؟ خیر ! موبایل ها را آماده عکس گرفتن از صحنه می کنند ! منطق این رفتار ، مثل منطق خنده به نمایش تراژیکی است که راوی فاجعه اخلاق ، خانواده و عشق است !

 این چه قسم خنده و نزول مکانیزم آن است؟ ودر همین مورد ، کمدی قدر و قیمتش کجاست ؟ کمدی ساختن کار چه کسانی است؟ اندیشه و ذهن بارور می خواهد و تازه هیچ تضمینی وجود ندارد تماشاگر به کمدی او بخندد !

حالا حکایت این گفتار ، نمایش مالدیو بود که اشاره به خنده تماشاگر کردم.اگر در همین اجرا از تماشاگر بپرسی ارتباط  موضوع تراژیک نمایش با زود تر غرق شدن مالدیو چیست ؟ فکر می کنید ، چه پاسخی خواهد داد ؟ احتمالا لحظه ای تامل می‌کند و سپس گویی در حیرت یک معما مانده ، خواهد خندید.همان تماشاگری که می خندد اگر بپرسی« مالدیو» در این سرگذشت اشاره به کدام پدیده (جغرافیا ، تازیخ یا شخصیت)   دارد ؛ چه جوابی خواهد داد ؟ این اسم خاص یک مکان یا یک جریان است ؟ باز پاسخی ندارد !

عنوان  نمایش را در نگارش ، محاوره ( گویش تهرانی) نوشته اند: « مالدیو زودتر از همه غرق میشه» در این نوع نگارش می ، میزان اهمیت نگارنده اثر را می توان به تحریر و کتابت فارسی معمولی سنجید.لذا توقع هم نداریم در زیر نویس عنوان توضیحی گنجانده باشند.

 اسامی اشخاص همه ایرانی است و موضوع برای عده ای ایرانی اتفاق افتاده، اما چه گونه این رخداد به مالدیو و زودتر غرق شد نش مربوط می شود؛ چه بسا پاسخش را تنها   آرش عسگری می داندکه هم طراح است، هم نویسنده، هم کارگردان وهم ایفاگر نقش اصلی( تنها مرد قصه)

چه بسا تماشاگر امروز آن قدر پیش رفته که نه تنها از عهده ی چه گونه گی ماجرا برآمده، بلکه از سطح اثر هم فراتر رفته و به مغز کمدی پنهان آن دست یافته ،  که گاه و بیگاه می‌خندد.

پس لازم است همان گونه که پیش تر اشاره کردم، بینیم که کمدی چه مراتب و درجاتی یافته که ما هنوز به شناخت آن فائق نیامده‌ایم! و قطعا معرفت به شناخت جایگاه و چیستی آن مشکل باشد.

کمدی نوین و کمدی های جدی که قبلا در اجراهایی نظیر نمایش‌های آقای جلال تهرانی نوشته و اجرا شده‌اند، تکلیفشان چه می‌شود؟ آثاری که خالق آنان در متن نوشتاری اش حتا به.نوع پرداخت ، فضا سازی، چینش صحنه‌ها ، ورود و خروج اشخاص، نوع دیالوگ‌ها در ریتم واژگانی و سر ضرب ریتم گفت و گوها ، دارای سبک و بستری آگاهانه بودند.

اینک  نمایش‌های غیرکمدی امروز، چگونه مکانیزم خنده مخاطب را بر می انگیزند ، بحثی است بسیار جدی که قطعا مجال  فراتر از این بحث به هم ریختگی‌ها را می‌طلبد.




نظرات کاربران