در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «همه پسران من» به کارگردانی مهیار اسلامی و آرمین مهدیلو

حکایت قربانیان نظام سرمایه‌داری آمریکا

ایران تئاتر_سیدعلی تدین صدوقی:مهیار اسلامی و آرمین مهدیلو کارگردانان نمایش «همه پسران من» سعی کرده‌اند به متن آرتور میلر وفادار بمانند؛ هرچند که می‌توانستند ریتم نمایش را به سطح مطلوب‌تری برسانند، چرا که در این نوع نمایش‌ها ریتم نقش مهمی دارد .

نمایش «همه پسران من» تقریباً یکی دوسال قبل از نمایش‌نامه معروف آرتور میلر یعنی مرگ فروشنده نوشته شده است . در سال 1948 یک فیلم سینمایی بر اساس این نمایش‌نامه به کارگردانی "اروینگ ریس" ساخته شد که بازیگرانی چون ادوارد جی رابینسون ، برت لنکستر، الیزابت فریزر ، فرانک کانروی ، هری مورگان و....  در آن بازی می‌کردند .

«همه پسران من» درسال‌های قبل نیز  توسط کارگردانانی دیگر به روی صحنه رفته است .  با نگاهی به این نمایش می توان ارتباط آن را با نمایشنامه «مرگ فروشنده » از همین نویسنده به وضوح دریافت؛ در مرگ فروشنده قشر کارگر محور اصلی نمایش است و در همه پسران من قشر مرفه وبورژوای جامعه .

در هر دو نمایش پدرها دارای دو پسر هستند که در عین حالی‌که پدرشان را دوست دارند، با او اختلاف نظر  پیدا می‌کنند و در نهایت زمانی که به حقیقت پی‌می برند از پدر کناره می‌گیرند و رفتن را بر ماندن ترجیح می‌دهند . در این آثار هر دو پدرها اذعان می‌دارند که هر کاری کرده‌اند برای رفاه و آسایش خانواده بوده است. همچنین در هردو نمایش پدرها برای پسرهایشان و جبران گذشته وخلاصی از وضع موجود در انتها دست به خودکشی میزنند  همینطور هر دو مادرها در این دو اثر سعی دارند اوضاع را درست کنند اما موفق نمی شوند. و... موارد مشابه دیگری نیز می‌توان بر شمرد که میلر در این دو نمایش‌نامه اوضاع جامعه آمریکا ی بعد از جنگ را نشان می‌دهد .

در واقع جنگ در اینجا عامل اصلی است؛ وقتی ویلی لومن  در " مرگ فروشنده " با خود می‌اندیشید که اگر پول‌دار بود چه‌ها که نمی‌توانست بکند، در گوشه‌ای دیگر از کشور مرد کارخانه‌دار و متمولی  به نام " جوکلر "  در نمایش " همه پسران من " در انتها به همان وضعی دچار می‌شود که همچون ویلی دستفروش یا ویلی بازاریاب ، " جوکلر" نیز در نهایت خود را می‌کشد. حتی دلایل این دو نیز تقریباً شبیه به هم است؛ جوکلر خود را برای فرار از گذشته ، برای بی آبرویی‌ای که دوباره در پیش روی دارد و البته برای اینکه  متوجه می‌شود  به نوعی باعث کشته شدن پسربزرگش بوده خود را  با یک شلیک می‌کشد؛ هرچند  این تعلیق در اواسط نمایش میلر لو می‌رود .  

دلیل خودکشی " ویلی لومن " نیز شبیه همین‌ها ست؛ او برای فرار از آینده ، برای پنهان‌کاری‌هایی که کرده و مقصر دانستن خود در زندگی ، برای  فرار از خود  و برای اینکه در انتها پول بیمه‌اش به پسرش برسد خود را می‌کشد و مگر نه اینکه در " همه پسران من " کار خانه در انتها به پسر جو کلر خواهد رسید . دلایل " جوکلر"  و " ویلی لومن " بسیار به هم نزدیک هستند . شاید " آرتور میلر " می‌خواهد بگوید فرقی  نمی‌کند که ویلی لومن باشی یا جوکلر ، فرقی نمی‌کند که جایگاه اجتماعی‌ات چه باشد؛ دستفروش یا یک کارخانه‌دار، چرا که سرنوشت هردو در انتها یکی است. اینجا مسئله نظام سرمایه‌داری و کسانی است که جنگ‌افروزی برای  سیاستهای‌شان منفعت دارد و لازم و ضروری مینماید . مسئله سیاست‌مداران و سیاست‌های‌شان در نظام سرمایه‌داری آمریکاست  که باید به جد اصلاح شود ؛ و نحوه زندگی آمریکایی  است که تا این اندازه  تبلیغش را می‌کنند .

جوکلر حالا خود را مقصر مرگ همه پسرهایی می‌داند که به واسطه موتورهای خرابی که کارخانه او برای هواپیما‌های جنگی تولید کرده سقوط کرده‌اند وکشته شده‌اند . میلر این داستان را از رویدادی واقعی گرفته و از آن نمایشنامه‌ای بی‌نظیر خلق کرده که تاریخ مصرف ندارد؛ نمایش‌نامه‌ای که نظام سرمایه‌داری و جنگ و تبعات آن را به نقد می‌کشد.

جو کلر در نزدیکی‌ انتهای نمایش به پسرش می‌گوید: " همه اینها به خاطر پوله ، جنگ ، صلح ، همه ".  باید گفت این واقعیتی است که در دنیای امروز وجود دارد؛ در دنیای به اصطلاح مدرن، دنیایی که انسان امروز برای خودش ساخته است .دنیایی پر از جنگ ودروغ و سود و پول و تزویر و ریا.

چیزی که در نمایش و اصولاً در کارهای میلر نظر مخاطب را ابتدا به خو د جلب می‌کند قصه است . در واقع او ابتداء به ساکن برای ما شروع به تعریف یک قصه می‌کند؛ یک داستان . به همین دلیل مخاطب  تا به انتها می‌نشیند که قصه ‌اش را ببیند و بشنود  وسرانجام ماجرا  و سرنوشت شخصیت‌ها را بداند . از همین رو کاملا ًحواسش را جمع می‌کند و داستان نمایش را دنبال می‌کند  تا چیزی را ازدست ندهد . میلر تعلیق‌ها و پیچ وخم‌های دراماتیکی را با استادی خلق می‌کند تا توجه مخاطب دو چندان به نمایش جلب شود؛ تا در ذهن او سوال ایجاد کند و این  یکی از مهم‌ترین کارهای استادانه اوست؛ یعنی " ایجاد پرسش در ذهن مخاطب". سپس او در لابه‌لای این قصه حرفش را می‌زند و چون یک جامعه‌شناس مجرب به جرح و تعدیل اوضاع موجود در جامعه‌اش می‌پردازد و آن را به مخاطب نشان می‌دهد و باز می‌نمایاند، به گونه‌ای که تحت تاثیر قرار بگیرد و به یک کاتارسیس درونی  برسد .

باید گفت قصه نمایش یکی از مهم‌ترین اجزای آن است. یک درام‌نویس باید بلد باشد و بتواند خوب قصه بگوید و آن را با عناصر دراماتیک تلفیق کند. به همین دلیل درام‌نویسی کار دشواری است؛ آن هم نوشتن واقعیات جامعه وآنچه که اتفاق افتاده  و البته موشکافی و جراحی آن  از منظر جامعه‌شناسی وابعاد روان‌شناسانه، اعتقادی، انسان‌شناسانه و ایجاد پرسش‌های زیر بنایی وبنیادی.

کارگردانان این نمایش سعی کرده‌اند به متن وفادار بمانند؛ هرچند که می‌توانستند ریتم نمایش را به سطح مطلوب‌تری برسانند، چرا که در این نوع نمایش‌ها ریتم نقش مهمی دارد . منظورم از ریتم تنها زمان نمایش نیست، یا تندی وکندی و یا چیزی که به اشتباه  آن را " تمپو"  می‌نامند؛ بلکه ریتم مربوط به بازی و شخصیت‌پردازی‌ها و حس وحال وت حولات حسی وغریزی و درونی و بیرونی است .

بنا به این تعریف "شاکلۀ اصلی وجودی شخصیت و حضور صحنه‌ای آن در ریختار درونی و بیرونی شخص با در نظر گرفتن فضا ، رویدادها ، اتفاقات و روند قصه ، متن و زیرمتن و ارتباط کاراکترها با یکدیگر "  ریتم حتی بر ایستادن ، راه رفتن ، لحن بیان ، کنش و واکنش‌ها نوع شخصیت‌پردازی‌ها ، حس و حال و میزان و حرکت و...  در ارتباط است و تاثیر مستقیم  بر روند هریک می‌گذارد .

به طور مثال ریتم " جوکلر"  باید چگونه باشد ؟ هر آن‌گاه که به انتهای نمایش نزدیک می‌شو یم طبعا ًباید ریتم بازی  فرق کند چون نبض یک انسان که هر آنگاه به لحظه تنش ویا کشف وبرملا شدن یک حقیقت که پنهان کرده است نزدیک می شود تغییر می یابد. این تغییر ریتم در نوع راه رفتن وایستادن ونفس کشیدنش هم تاثیر می‌گذارد و باید خود را نشان دهد .

حالا از تولید " آدرنالین " در بدن و کنش و واکنش‌های شیمیایی و فیزیکی‌ای که ایجاد می‌کند، قطعا بر رفتار و حس و حال و کنش ‌ها تاثیر مستقیم می‌گذارد حرفی نمی‌زنیم . البته بخشی از این مطلب به کارگردان و بخش دیگر آن به بازیگر بر می‌گردد . با مداقه بر روی این موارد می‌توان  به ریتم و زمان مطلوب‌تر و دراماتیک‌تری  دست یافت .

 در واقع ما باید زمانی که او نامه پسرش را می‌خواند و می خواهد به سوی اتاق برود نوعی آرامش را در رفتارش ببینم ، چرا که تصمیم خود را گرفته ودر جایی از نمایش هم به آن اشاره‌ای گذاراکرده است. او می‌داند که گناه کار است و حال می‌خواهد اولاً خود را مجازات کند و از بار گناه خالی شود، دوم  خویش را تطهیر نماید و رستگار گردد، و سوم اینکه از خودش انتقام بگیرد؛ همین‌گونه است تمامی ریتم‌ها در بازی بازیگران. در حال باید گفت بازیگران کار سختی را در پیش داشته‌اند، چون معتقدم سخت‌ترین بازی ایفای نقش‌های  رئالیستی است  و بازیگران  نسبتاً از پس این مهم برآمده‌اند و بازی‌های قابل قبول را ارائه داده‌اند؛ بازی‌هایی روان وبدون غلو و ادا واطواری که این روزها در نمایش‌ها شاهد آن هستیم.  از این رو به آن‌ها خسته نباشید می‌گویم .

بخش دیگر نمایش که با دقتی در راستای خواست متن صورت پذیرفته ، طراحی صحنه است .  طراحی صحنه توانسته فضایی قابل باور را به وجود بیاورد و امکانی را برای طراحی میزان‌ها وحرکات ایجاد نماید تا بازیگران فضای کافی داشته باشند. چه خوب می‌شد مثلاً از میزی که صفحه شطرنج دارد استفاده بهتری بشود چرا که توجه به این ریزه‌کاری‌ها نمایش را غنی‌تر می‌کند . در هر حال طراحی صحنه نمایش کاربردی بود . " نمایش همه  پسران من " کاری درخور است که دیدن آن را به همگان توصیه می‌نمایم و به کارگردانان مهیار اسلامی و آرمین مهدیلو وبه عوامل وبازیگران خسته نباشید می‌گویم .

 

 




نظرات کاربران