در حال بارگذاری ...
گفت و گو با رحمت امینی کارگردان نمایش «خدایگان»:

نمی خواستیم به هر شیوه ای مخاطب را بخندانیم

ایران تئاتر: نمایش «خدایگان» موقعیت های کمیک زیادی دارد اما ما نمی خواستیم با هر میزانس و دیالوگی مخاطب را بخندانیم.

رحمت امینی از نمایش نامه نویسان و کارگردانان با تجربه تئاتر کشور این روزها به سراغ نمایشنامه «خدا» اثر وودی آلن رفته است. یک اثر متاتئاتر که مضمون اصلی خود را بر بحث یک نویسنده و بازیگر تئاتر دوره یونان باستان که درباره چگونگی پایان یافتن نمایشنامه با هم چالش دارند قرار داده است.

در این نمایش که در قالب تعامل استاد و دانشجو به اجرا در آمد و بخشی زیادی از دست اندرکاران آن آ از بدنه تئاتر دانشگاهی برآمده اند، وحید آقاپور و سام کبودوند ایفای نقش می کنند.

در حاشیه یک از اجراهای این نمایش گفت و گویی با رحمت امینی انجام دادیم.

 

سعی کردید کاری متفاوت از کمدی های قبلی به روی صحنه ببرید. چه شد که نمایشی از وودی آلن شما را جذب کرد؟

من یک شناخت نسبی نسبت به مقوله طنز آن هم از نوع مفهومی آن دارم و کارهایی زیادی نیز در این خصوص نوشته یا اجرا کرده ام و به کارهای کمدی مفهومی علاقه دارم. من حتی سیاه بازی را یک کمدی مفهومی و پیشرفته می دانم. بنابراین بعد از اینکه آخرین کارم جعفرخان از فرنگ برگشته اجرا شد، دنبال یک تجربه جدید گشتم. ابتدا به سمت نمایشنامه های کارلو گولدونی رفتم و خواستم یک اقتباس از یکی از آثار او بنویسم. یکی، دو هفته ای تمام آثار او را خواندم حتی نمایشنامه «تئاتر کمدی» نظرم را جلب کرد. اما یک روز در یک کتابفروشی آثار وودی آلن نظرم را به خودش جلب کرد. قبلا آثاری از وودی آلن مثل مرگ، مرگ در می زند و ...را خوانده بودم و برایم جالب بودند. در کتابفروشی کتاب «مرگ و خدا» رادیدم، آن را خریدم، مطالعه کردم و از همان زمان علاقه مند به اجرای آن شدم. باید بگویم این نمایش‌نامه به معنای رایج کلمه، کمدی نیست بلکه اثری در ظاهر طنزآمیز اما با مفاهیم بسیار عمیق است چون وودی آلن انسانی است که پیچیده‌ترین مفاهیم را در قالب ساده‌ترین اشکال می‌گوید. این چالش بزرگ حتی در اجرا سخت‌تر از متن بود. وقتی نمایش‌نامه را می‌خوانیم ابتدا احساس می کنیم اجرای ساده ای دارد، ولی اصلا این طور نیست و مصیبت‌هایی در تحلیل متن کشیدم تا به اینجا رسیده و هنوز اعتقاد دارم جای کار دارد.

 

پس چرا به سراغ این متن رفتید به ویژه آن که مضمون نمایش تاحدودی حساسیت برانگیز استموضوعاتی همچون خدا، حقیقت، واقعیت و ... اگرچه همواره به عنوان یک دغدغه در ذهن همه ماهست اما در تعاملات روزمره خیلی سخت در خصوص آنها صحبت می کنیم. چرا پذیرفتید این متن را برای اجرا آماده کنید؟

اینکه قبل از اجرا به این نتیجه برسم که چه متنی در اجرا خوب خواهد شد وابسته دو عامل است: یک بخشی آن منطقی است و بخش دیگر کاملا از یک نوع الهام و حس غریزی است. در این اثر نیز این دو عامل دخیل بودند. این قضیه فقط به کیفیت فنی کار بر نمی گشت بلکه یک دغدغه هایی در متن بود که با دغدغه های ذهنی من تعامل برقرار می کرد. جالب اینکه بعد از اولین نمایشنامه خوانی که برای اجرای کار انجام گرفت، کسانی که در کنار من حضور داشتند و قرار بود همکار ما شوند، از متن خیلی خوششان آمد. به عقیده من در جامعه ما علی رغم همه مشکلات، این مفاهیم در اولویت ذهنی همه وجود دارد. خدا از دیدگاه یک درام نویس نابغه ای مثل وودی آلن که پشت سرش چه از منظر زندگی شخصی و چه عقاید حرف و حدیث زیاد است موضوع مهمی است. کسی که نمایشنامه ای درباره خدا می نویسد یعنی دغدغه ذهنی خودش را هم بیان می کند حتی اگر مثل نیچه بگوید خدا مرده است. خدایی که توسط یک دستگاه در این نمایش ساخته می شود و ماندنی نبود مثل آن تمثیل قرآنی است که به حضرت ابراهیم(ع) می گویند این خورشید خدای ماست. ایشان می پذیرد و می گوید تا شب صبر می کنیم. وقتی شب می شود و خورشید جایش را به ماه می دهد. حضرت ابراهیم می گوید پس خدای شما کجاست. این موضوع در دل این متن وجود دارد.

 

نام نمایشنامه وودی آلن خداست، چرا در نمایش شما خدایگان نام گرفت.

سعی کردم به مشورت ها گوش دهم. خیلی دوستان گفتند که شاید اگر نام خدا را بیاوریم برای کسانی سوتفاهم ایجاد کند. چون حساسیت برانگیز بود. به همین جهت خدایگان نام گرفت. خدایگان معمولا به معنی آن چیزی است که انسان می سازد از پادشاه گرفته تا ثروت و مکنت و آنچه خدای فرد می شود. هرچند خود من عنوان وودی آلن را دوست داشتم.

 

چقدر به متن وودی آلن وفادار بودید.

از منظر محتوا هیچ تغییری به متن ندادیم و سعی کردیم متن را با شرایط فرهنگی کشورمان تعدیل کنیم. البته تا آنجا که بر متن تاثیر نگذارد. اما در اجرا تغییراتی در متن داده شد. ما نمی خواستیم با هر میزانس و دیالوگی مخاطب را بخندانیم. هر روز در تمرین به بچه ها می گفتم این متن موقعیت های کمیک دارد اما ما نمی خواهیم به واسطه این اجرا تماشاگر را بخندانیم.  تماشاگر هر کجا که دلش می خواهد می خندد اما شما برای خنداندن خنداندن تلاش نکنید. خوشبختانه بازیگران نمایش نیز موافق این موضوع بودند.

 

یکی از کارهای خوب این نمایش که به نظر بخشی از آن مدیون نمایشنامه وودی آلن و بخشی نیز وابسته به اجرا بود، ایجاد یک حس تعامل با مخاطب بود. به گونه ای که حتی مخاطب احساس می کرد در این نمایش خودش نقش بازی می کند و حتی وقتی «هپاتیتیس» می گوید حضار بخندند همه شروع به خندیدن می کنند. چه شد به این مهم رسیدید؟

ما یک گراهایی از متن می گرفتیم و در آنها تغییراتی دادیم. بازی با مفاهیم درام اعم از دیالوگ ها و میزانس ها در اجرا اتفاق افتاد که بخش عمده آن را بازیگران پیشنهاد می دادند و ما تثبیت می کردیم. البته از این دست پیشنهادها زیاد بود ولی ما می خواستیم آش نه شور و نه بی نمک شود. امیدوارم هم نشده باشد. ما تلاش کردیم جلوی زیاده روی و لوده بازی و کمدی سبک را بگیریم. به نظرم تا حدودی موفق شدیم. این را از نگاه مخاطبان دریافتم مثلا من خانواده هایی را دیدم که برای اولین بار تئاتر می دیدند. از آنها پرسیدم نظرشان چه بود. دو موضوع برایم روشن شد که اولا از کار خوششان آمد و ثانیا تحلیل هایی دارند که ما به آنها فکر نکرده بودیم. یک دانشجوی فلسفه کار را دیده بود و به من پیام داد که بعد از تماشا تا صبح نخوابیدیم و بحث کردیم. این برای ما مهم است.

 

طراحی لباس یکی از ارکان مهم نمایش است اما به نظر آنگونه که باید در این نمایش به آن توجه نشد، علت چه بود؟

لباس از مقولات چالش برانگیز کار بود. شما در کار چندین زمان را می بینید ابتدا دو یونانی اند که اگر می خواستند فقط لباس یونان باستان بپوشند در زمانهای دیگر جواب نمی داد. ما با یک مقوله خاص روبرو بودیم مجبور شدیم یک شیوه فرازمانی برگزینیم. یک کت نیمه و یک لباس یونانی ایده ای بود که بکار بردیم. البته بی شک جای کار دارد. ما هر روز تغییرات می دهیم و هر اجرا اتفاقات تازه ای رخ می دهد.

 

در بحث موسیقی نیز انتظار بر آن است که وقتی موسیقی زنده در تئاتر وارد می شود به بدنه اجرا بپیوندد، با این موضوع موافقید یا خبر؟ اگر موافقید چرا موسیقی به این سمت نرفت؟

ایده ما این بود که گروه همسرایان خوشان نیز موسیقی را بنوازند به عبارتی گروه موسیقی جزو این گروه بود اما دوعامل مانع شد: اول آنکه ترسیدم. چون گروه همسرایان دانشجو هستند و عمده آنها اولین بار بود که در یک کار در این سطح وارد می شدند. در حقیقت ریسک نکردم.

از سوی دیگر در تحلیل های نهایی، خود گروه همسرایان تبدیل به آدمهای دست و پا چلفتی می شدند و شش دنگ نبودند بنابراین یا باید همسرایان را کنار می گذاشتیم یا اینگونه کار می کردیم. با این وجود دنبال ایده هایی از این دست هستیم و اگر جایی دیگر بتوانیم این کار را برای اجرا آماده کنیم بی شک روی موضوعاتی مثل لباس، موسیقی و ... فکر خواهیم کرد.

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران