درگفتوگوی ایران تئاتر با غلامرضا عربی کارگردان «شاباش خوان» مطرح شد:
ضرورت ساخت و تجهیر فضاهای نمایش براساس خصوصیتهای روشن دلان
ایران تئاتر: بهره مند شدن یک جامعه متمدن از شرایط و دارایی خود مستلزم رعایت حقوق افرادی است که این شرایط را برای مردم یک کشور و جامعه پیش میآورند. بنابراین حق دادن و گرفتن آن یک رابطه برابر است که در صورت نبودش نظم دچار اضمحلال شده و همه چیز در شرایط نابسامان قرار میگیرد. تمهیدی که این روزها در جامعه ما کمتر به چشم میخورد که دستی عصای سفیدی را با لبخند و گشاده رویی همراهی کند.
غلامرضا عربی یکی از هنرمندان عرصه نمایش که با گشاده رویی و صبر زیاد برای برآوردن توانایی انسانهای روشندل و کشف استعدادهایشان تلاش میکند. این کارگردان در خلق آثار خود بیشتر از آنکه فضای محیط برایش مهم باشد به فضای درونی گروه نمایشی خود میاندیشد تا بازیگرانش بتوانند با بروز تواناییهای خود حال و فضای نمایش و پیرامون را مطلوب کنند. در واقع اهمیت ساز و کار این نویسنده، کارگردان و بازیگر آن است که همه چیز در تعادلی واضح بین مخاطب و نمایش پیش بیاید تا بتواند به باور و رسالت فرهنگی خود درباره قبول مسئولیتی که داشته برسد. عربی در نمایشی با عنوان «شاباش خوان» با بازیگران روشندل همکاری داشته است که میتوان آن اثر را یکی از بهترینهای سال معرفی کرد. ناگفته نماند این نویسنده در مقام کارگردان سابقه همکاری با افرادی با آسیبهای جسمانی را در عرصه نمایش داشته و دارد. حال به بهانه روز جهانی نابینایان با این کارگردان گفتوگویی انجام شده است که در ادامه میخوانید.
نمایشهایی که در آنها بازیگرانی با آسیبهای اجتماعی فعالیت دارند چه شرایطی دارند؟ آیا وجود چنین آسیبی باعث نشده که این افراد نتوانند در بروز توانایی خود دچار مشکل شوند؟
باید درباره این موضوع اشاره داشته باشم تئاتر جایگاه و جهانی است برای تمام کسانی که میخواهند روحشان را زنده نگاه دارند. در واقع تئاتر میتواند برآورنده آرزوهایی باشد که به شکلی دست نیافتنی هستند و به نوعی در این جهان میتوان تجربه لحظههای غیرممکن را میسر ساخت. لذا این خصوصیات سبب میشود هر بازیگری در زمان ایفای نقشی که برعهده دارد وارد دنیایی شود که دستیابی به آن در این کره خاکی برایش غیر ممکن باشد و یا در وضعیت دیگر از فاصله زیادی با او دارد. حال باتوجه به این مسئله میتوان به اهمیت این موضوع یعنی نقش وادی هنر و به اختصار تئاتر در کیفیت روح و روان کسانی که دچار آسیبهای جسمانی هستند اشاره داشت. بنابراین اشخاصی که آسیبهای جسمانی را در وجودشان دارند نسبت به دیگر اشخاص جامعه کمتر به کارها و مسئولیتهای اجتماعی مهم دعوت میشوند. لذا این موضوع در پیرامون آنها باعث به وجود آمدن آسیبهای روحی در این اشخاص میشود. حال در این مجال است که هنر نمایش میتواند تاثیرگذاری، اندازه و جایگاه خود را با تعریفی مشخص معرفی کند. بنابراین باید گفت نمایشهایی که افراد فعال در آنها دچار آسیبهای جسمانی هستند عموما برای بهبود وضعیت روحی افراد حاضر در آن گروه شکل میگیرد و کمتر در زمان تولید به فکر عرضه به مخاطب است. با این توضیح که چنین نمایشها اکثرا در مدت کوتاه و تنها برای تغییر رویه روحی و روانی موجود تولید میشوند. لذا به این دلیل کمتر فرصت عرضه به بازار هنر را جهت معرفی پیدا میکنند و در این موقعیت بدیهی است که تواناییهای گروه نمایشی کمتر توسط جامعه جدی گرفته میشود.
آیا این نگرش باتوجه به توضیحاتی که ارائه دادهاید متوجه بازیگران نابینا هم وجود دارد؟ چگونه؟
اشخاصی که جزو نابینایان هستند در جامعه با مشکلات زیادی در حجمی وسیع روبرو هستند که روزانه با آن دست و پنجه نرم میکنند. با این توضیح که نبود امکانات سخت افزاری و نرم افزاری در سطح شهر باعث به وجود آمدن نقصهای بسیاری است که جامعه نابینایان همیشه و به طور معمول در معرض خطر آنها هستند. اساسا این جامعه، جزو جامعههای با خطرات زیاد هستند اما در جوامع پیشرفته تمهیدات زیادی را برای رفاه نابینایان اندیشیده میشود که ما تاکنون از داشتن آنها محروم هستیم. لذا در نمایشهایی که از بازیگرانی با آسیبهای بینایی استفاده میکنند هم متاسفانه این قاعده وجود دارد. حال با در نظر گرفتن این موضوع باید اشاره داشت در صحنه نمایش که این افراد حضور دارند هم نیازمندی درباره امکانات احساس میشود که در نمایشهای معمول که تولید میشوند به آن نیازی نیست.
نقش نهادهای مربوطه در پیش آوردن شرایط لازم در زمینه امکانات و بروز خلاقیت این قشر از هنرمندان چیست؟ آیا شکل دادن چنین تصمیمهایی میتواند باعث شود آنها از توانایی خود به درستی استفاده کنند؟
در ابتدا باید مشخص شود هر کدام از نهادهای مربوط چه مسئولیتی دارند و سپس باتوجه به محدوده اختیارات آنها باید دید که تا چه اندازه این نهادها به تعهدهای خود در زمینه ایجاد ظرایط و امکانات عمل کردهاند. با توجه این موضوع کم نیستند نهادهایی که در تعریفها و شرح وظایف خود به نظر کامل هستند اما در وادی عمل تاثیری بر روند زندگی این افراد ندارند. حال در زمینه هنر تئاتر باید بگویم تقریبا هیچ نهاد دولتی نمایشهایی که افراد آسیب دیده جسمانی در آن فعالیت دارند را به شکل حرفهای و مستمر دنبال نمیکنند. لذا برای ایجاد فضایی مطبوع برای تئاتر این افراد باید تحقیق و پژوهش وسیعی صورت بگیرد و بعد از آن باتوجه به قابلیتهای آنها موقعیت و امکانات لازم را برای فعالیت این افراد فراهم ساخت.
تاثیرات و کمبودهایی که از سوی جامعه و مردم متوجه این افراد میشود به طور حتم مشکلاتی را برای نابینایان پیش میآورد. آیا این موضوع به دلیل نبود آگاهی کافی مردم در مواجه شدن با چنین افرادی است؟
بله. اولیت اتفاق که باید به آن اشاره داشته باشم متوجه اطلاع رسانی و آموزشهای کافی به افراد جامعه است. معرفی افرادی که بر حسب اتفاق و نه از روی انتخاب در زندگی دچار آسیبهای جسمانی هستند به جامعه جزو وظایف دولتها است. البته بسیاری از این عدم شناخت مربوط به به عدم اطلاع رسانی و فرهنگ سازی است در غیر این صورت تجربه ثابت کرده که مردم همیشه آماده هستند تا دست یاری به سوی هم نوع خود دراز کنند. اما اطلاع رسانی بخش اول این اتفاق بوده و در ادامه این ماجرا ایجاد شرایط مناسب و پیش آوردن فضای لازم برای افرادی که آسیب جسمانی دارند ارتباطشان با جامعه قطع نشود.
نمایشهایی که این افراد بعنوان بازیگر و یا هر عنوان دیگری در آنها حضور دارند بیشتر به چه چیزهایی اشاره میشود؟ آیا آگاهی داشتن از موضوعات نمایشی این افراد میتواند باعث شود که آنها فضای لازم را برای بهتر دیده شدن درک کنند؟
باید اشاره داشته باشم که این موضوع کاملا تخصصی است. شرح اینکه چه نمایشی با چه کیفیتی در کدام فضا و برای چه افرادی با در نظر گرفتن چه هدفی انتخاب و اجرا شود را باید با دقت مورد بررسی قرار داد. ما امروز در تئاتر افراد متخصصی داریم که در این زمینه تحصیل و پژوهش کردهاند و امروز مشغول خدمت رسانی به جامعه هستند که در نمایش «شاباش خوان» که آن را اجرا میکنیم یکی از این متخصصان حضور دارد. دکتر محمد محمدپور که بنده افتخار دوستی دیرینه با ایشان را دارم. لذا لازم است بگویم اساس هدف اجرای این گونه نمایشها بهبود وضعیت روحی و روانی افراد آن گروه است. پس مهم است که بدانیم افراد چه تواناییهایی دارند تا بر اساس همان تواناییها بتوان وارد دنیای نمایش شد. قابل ذکر است یکی از قویترین حسهای افرادی که به دچار آسیبهای بینایی هستند، حس لامسه است که ما در نمایشمان از آن بهره گرفتهایم.
نظارت مسئولان فرهنگی هنری تا چه اندازه توانسته است بعنوان اهرم حمایت شما را در راستای نیل به هدفتان یاری برساند؟ آیا این موضوع اصلا وجود دارد؟
نظارت بدون کمک و یاری به کار نمیآید. اینکه نهادی خودش را تنها ناظر بداند کارگشا نیست. لذا اگر نهادهای فرهنگی تعریف درستی از تولیتشان داشته باشند هیچ گاه افراد دارای آسیبهای جسمانی را از حمایتهای خود محروم نمیکنند. چه بسا این افراد را در اولویت برنامههای خود قرار میدهند که این لازمهای است برای رسیدن به هدف که موجب ارتقا سطح کیفی جامعه خواهد شد. در واقع این نیازی برای رسیدن به یک جامعه مدنی است، پس اولویت با کسانی است که از این فرآیند عقبتر بوده و عقبتر نگاه داشته شدهاند. بنابراین باید اذعان کنم حمایت وهمراهی با جامعه افراد آسیب جسمانی بسیار کم است. در تعریف دیگری باید اشاره داشت که این مقدار حمایت کارا نیست و صرفا چیزی شبیه رفع مسئولیت است.
تصور میکنید نحوه حمایت از بازیگران نابینا در عرصه فرهنگ و هنر چه تفاوتهایی با عدم حمایت دارد؟
تفاوتش در این است که جامعه با شناخت توانایی این افراد هزینههای خودش را کاهش میدهد. افراد دارای آسیبهای جسمانی ناتوان نیستند، بلکه تواناییهایشان نیاز به باز تعریف دارند. حال اگر این بازتعریف صورت بگیرد بعد از آن نیاز به امکاناتی است که این فاراد تواناییهایشان را بروز دهند. بروز این تواناییها سطح کیفی جامعه را بالا میبرد و در نتیجه جامعه با کمک این افراد چند قدم به جلو حرکت میکند.
درباره امکاناتی که این افراد و گروههای نمایشی باید در اختیار داشته باشند بگویید.
در مورد نمایش باید بگویم آنچه مورد نیاز است در ابتدا سخت افزار است. ساخت و تجهیر فضاهایی که باتوجه به خصوصیتهای این افراد طراحی شده باشند برای تمرین و اجرا. لذا معتقد هستم اختصاص دادن سالنی معتبر و در حد و اندازه این عزیزان در نقاط قابل دسترسی در مرکز شهر از اهمیت بالایی برخوردار است.
جهان بینی افراد نابینا که در عرصه تئاتر، سینما و سایر هنرها فعالیت میکنند را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این کنش میتواند در آینده شان موثر باشد؟ چگونه؟
زمانی که میخواهیم درباره جهان بینی و ایدئولوژی صحبت کنیم باید ببینیم که دادههای جامعه به افراد چگونه بوده که حال مطالبه جهان بینی میشود. در واقع مطلب این است که آنچه را بکاری درو خواهی کرد و اما بعد... جامعه نابینایان یکی از شریفترین و متفکرترین افراد جامعه را در خود جای داده است، آنچه در دنیای افراد نابینا وجود دارد فراتر از تصویر است که به نوعی گویای این معنا بوده که تصویر برای رسیدن به ادراک و فهم است. لذا در جامعه نابینایان تصاویر بدیع، دل فریب هستند با این توضیح که در جهان نبینایی ساخت هیچ فضای تصویری غیر ممکن نیست. شخصا از جهان بینی بازیگرانم در نمایش «شاباش خوان» بهره بردهام که در تولید این نمایش آنها را جاری ساختهام. اساسا فضای اجرای نمایش «شاباش خوان» دنیای ذهنی بازیگران آن است که ما در زمینه تولید تنها آنها را تصویر کردهایم. زمانی که اثری نام هنر را با خود یدک میکشد اگر در زمان و مکان تاثیرگذار نباشد و اگر بر تفکرات و نگرشها اثر نداشته باشد آن محصول را نمیتوان بعنوان یک اثر هنری قبول کرد. حال باید یادآور شوم مخاطب در بازخورد آثار هنری افراد دارای آسیبهای جسمانی به راحتی میتواند حضور اندیشه را حس کند.
روز جهانی نابینایان از نگاه شما که تجربه همکاری با این افراد را داشتهاید چه روزی است؟
روز جهانی نابینایان هیچ تفاوتی با روزهای دیگر ندارد اگر تلاش در درک این عزیزان نداشته باشیم. از نگاهی همدلی پیشتر است از هم زبانی. باید بدانیم جامعه نابینایان نیازمند یاری است، بچههای نابینا شاداب، متفکر، و مسئولیت پذیر هستند که در مقابل این امتیازها باید شرایط را برای بروز استعدادهایشان فراهم ساخت. در واقع نابینایی یک اتفاق انتخابی نیست و هیچ عضویاز جامعه نمیتواند به قطعیت خود را از بروز چنین اتفاقی مبرا بداند. احترام به عصای سفید احترام به شخصیت وجودی انسان است. تکریم عصای سفید رسیدن به بلوغ اجتماعی یک جامعه است.
گفتوگو از کیارش وفایی