نگاهی به نمایش «نزدیک و نزدیکتر» به نویسندگی و کارگردانی امیرعطا جولایی
گوشهای سنگین صدای زنگهای هشدار را از فاصله دور میشنوند
ایران تئاتر، کیارش وفایی: داشتههای جهان هستی بعنوان یکی از دغدغههای بزرگ انسان تا پایان عمر به شمار میآید. دغدغهای که در آن همه عناصر به شکلی واقعی و به نوعی غیرواقعی هستند. در واقع این وجود بود و نبودها است که مسائلی را در هالهای از ابهام قرار میدهد تا همه چیز برای کشف در دسترس نباشد. حال این موضوع این روزها در روابط انسانی نیز وجود دارد که شاه کلید آن مشخص نیست زیر کدام سنگ است.
دلایل بسیاری در شکلگیری مسائل موجود در جهان وجود دارد تا هر عنوانی بتواند در زمانهای مشخص به نکته یا نکاتی پیرامون دادههای موجود به هدفی دست پیدا کند. حال این کنش و یا واکنش از سوی انسانها و جهان هستی این قابلیت را پیش میآورد تا هر هدف برای خود قانون و مقرراتی را برای اهمیت آن موضوع تعریف بدهد. لذا دسته بندی کردن عنوانها با دیدگاههای متفاوت در واقع شرح ماجرایی برای ادامه دادن است، زیرا این مقوله در پیامدهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و البته فرهنگی امری شایع تلقی میشود که جهانی مملو از فرضیه، استنباط و باور را با خود به همراه دارد. بنابراین اهمیت موضوع و سوژه یکی از مهمترین رویکردهایی است که همیشه میتوان به آن بعنوان یک نقطه تلاقی توجه داشت. حال کارکردهای این تعریف در زمینه خلق اثر و شکل گیری یک محتوا بسیار کارآمد خواهد بود به آن دلیل که نقطه شروع، شاخصی مطلق برای نقطه پایان است. البته در این میان طراحی اتفاقها، بازخوردها و پیامها در ساختار کلی از جزئیات مهمی هستند که بدون وجودشان نمیتوان به خلق اثری امیدوار بود. لذا شاکله اصلی بسیار به نظریه از جز به کل رسیدن برای اشاره به داشتههای یک اثر متکی است.
حال با این نگاه باید گفت که آثار قابل توجه که در زمان معاصر به نگارش در میآیند و سپس به تصویر کشیده میشوند در خود جزئیاتی را شرح میدهند که برگرفته از هویتی تعریف شده است. دقت نظر در پردازش محتوا از دیگر مواردی است که بیشتر از آنکه تحت تاثیر سوژه باشد باید به ساختار اصلی نزدیک بوده تا دلیل رویکرد آن در جهان اثر مشخص باشد. لازمهای که گاهی در اوج باور شکل گرفتن سوژه نادیده گرفته میشود.
نمایش «نزدیک و نزدیکتر» در جهان خود سعی دارد تا به جهان پیرامون و امیال انسانی که مسیر زندگی را تا اندازه زیادی مشخص میکند بپردازد. در واقع این اثر قصد دارد با پیش آوردن اتفاقها و هدایت آنها در جریان کلی به نقطه نظری مشخص دست پیدا کند تا از طریق آن هویت درونی و بیرونی انسان را به چالش بکشد. چالشی که در آن گذشته با ترفندهایی به زمان حال وابسته است و دستاوردهای خود را با تغییراتی عیان میسازد. لذا در این بین از دادههای جزئی خود برای شکل گرفتن اتفاق کلی بهره میگیرد تا جهان متن با شاخصهایی که برای این هدف در نظر دارد شخصیتهای خود را وارد اثر کرده تا مسیر تکامل آغاز به کار کند.
بنابراین در ساختار کلی این انتظار میرود که در هم تنیدگیهای اجتماعی و فردی بیشتر از سایر موارد به چشم بخورد تا دلیل رویکرد با تعریف فضاهای مورد توجهای که در نمایش وجود دارد به درستی احساس شود. حال این داده مشخص با تاسی از موقعیت مکانی در این اثر سعی دارد تا همه چیز را بنابر شرح حالی از گذشته هم راستا با لحظه اکنون پیش ببرد تا دلیل حضور شخصیتها در کنار یکدیگر منطق روایی خود را داشته باشد. در واقع در این نمایش همه چیز پیرامون ارتباط بین شخصیتها و موقعیتها جریان دارد تا روابط پیرامون اتفاقها در روایت محلی از اِعراب به خود بگیرد. زیرا بدون این موارد هرگز نمیتوان هیچ نکتهای را در ذهن به باوری نسبی رساند. حال در جهان این اثر تا اندازهای محور قرار دادن هم راستایی در موضوع این فضا را فراهم آورده تا شخصیتها که معرف جامعهای فرهیخته هستند برای روی صحنه آوردن نمایشی به نام «نزدیکتر» نوشته «پاتریک ماربر» گردهم آیند و آن را در یکی از جشنوارههای تئاتر در شهر «ترابوزان» اجرا کنند که در این میان مسائلی پیش میآید که هر شخصیت بنابر گذشتهای که با سایر شخصیتها داشته در زمان حال شروع به برون ریزی کند.
البته اهمیت این در هم تنیده بودن موضوعی تنها به برون ریزی شخصیتها متکی نیست زیرا جهان متن با در نظر گرفتن کنشهای اثر سعی دارد تا همه چیز را به سوی یکی از امیال انسانی یعنی «خیانت» سوق بدهد تا پرده از ارتباط بین شخصیتها برداشته و درست بعد از ورود استاد آنها مسیر دیگری را برای تداعی لحظات گذشته مشخص کند. حال این اتفاق از زمان تمرین آن نمایش آغاز میشود که شخصیتها در قالب بازیگر نمایش دائم در تقابل یکدیگر قرار میگیرند تا به هدف اصلی نزدیک شوند. لذا در این میان کنش و واکنشها یکی از کارکردهایی است که جهان اثر برای برون ریزی شخصیتها در نظر میگیرد تا آنها در حین تمرین مسائل شخصی خود را که بی ارتباط با گذشته سایر شخصیتها نیست بازگو کرده و همه چیز را به نقطه اوج برسانند. بنابراین کارکرد نمایش در شبه نمایشی خلاصه میشود که موضوع خیانت که در نمایشنامه «پاتریک ماربر» وجود دارد را با ترفندی به جریان نمایشی که مخاطب شاهد آن است بسط بدهد تا فلشبکهایی که از شخصیتها در صحنه میبینیم دلیل روایی درستی از خود عرضه کند. لذا این پرداخت واقعگرایانه در نمایش «نزدیک و نزدیکتر» کوشیده است شخصیتها را با داشتههای گذشته خود در زمان حال در ظاهر یک انسان انتقامگیر نشان بدهد. افرادی که با اطرافیان به نوعی بر اساس قضاوتهای نادرست خود تسویه حساب کرده که پیامدی بجز آشفتگی و مرگ به همراه ندارد اما در مقابل زنگ هشدار را برای مخاطب جهت دوری از این رفتارهای ناشایست درونی به صدا در میآورند.