در حال بارگذاری ...
نقد نمایش دمی در بازار هیزم فروشان به کارگردانی محمد شایان طهماسب‌پور

پرفورمنسی مفهوم‌محور بر پایۀ موسیقی و فرم

ایران تئاتر- سیدعلی تدین صدوقی: نمایش " دمی در بازار هیزم فروشان " را می‌توان یک پرفورمنس مذهبی دانست که سعی دارد صحنه‌ها را از طریق حرکت و موسیقی به شکلی دراماتیک به یکدیگر متصل کند و معنی و مفهوم زیر متن را به مخاطبان  بازنمایاند.

نمایش « دمی در بازار هیزم فروشان » یک اثر مذهبی قابل تامل و روایتی است که از ابتدای خلقت انسان  و فریب آدم و حوا توسط شیطان و هبوط‌شان بر زمین شروع و به صحرای کربلا ختم می‌شود. این گسترۀ طولانی زمانی و تاریخی را که البته مملو از حوادث است، علیرضا حنیفی به عنوان نویسنده با نگاهی مذهبی و انسانی و دراماتیک از سر اعتقاد و ایمان درونی بازگو می‌کند.او هیزم را که می‌تواند نشانه افکار خشک و پوسیده آدمیان درطول تاریخ بشر باشد به مثابه ابزار دست شیطان نشان‌مان می‌دهد؛ ابزاری که اندیشه را تهی می‌کند و نا راست و نادرست را در نظر مردمان تهی مغز دنیا و آدمیانی که بیشتر بازماندگان قابیل هستند تا هابیل، و مردمان عافیت‌طلب و تشنه قدرت و مقام و شهوت و زر ، راست می‌نمایاند. مردمانی با افکار قابیلی که آتش جنگ‌ها و جنایات و قتل و غارت و فحشا را در دنیا بر می‌افروزند و به دنبال قدرت، زور و زر وریا و شهوت هستند. این افراد مذهب  و دین و خدا را مستمسک ناراستی‌های خود قرار می‌دهند. و مگر کلیسا در طول قرن‌ها این‌گونه نکرد و مگر پس از پیامبر اسلام (ص) اینگونه نکردند و مگر عاشورا را حافظان قرآن و نماز شب خوانان بر پا ننمودند؛ کسانی که پس از کشتن حضرت ابا عبداله (ع ) نماز شکر خواندند؛ آدم‌هایی با افکار پوسیده و عقل‌های ناقصی که چون هیزم خشک هیمه‌ها ی جهل و نادانی را در طول تاریخ  برپا کرده‌اند و برافروخته‌اند. هیمه‌هایی که آتش را بر ابراهیم بر افروخت و سیاوش را در آتش افکند؛ مردمانی با نگاهی هیزمی و خشک چون متعصبان خشک‌مذهب و جزم‌اندیش، آن‌گونه که مولا علی (ع) در نهج البلاغه از آنان می‌نالند. هم آن‌ها که قرآن بر سر نیزه کردند و باعث شدند که افراد خشک‌مغزی چون ابن ملجم فرق قرآن ناطق مولا علی (ع) را در محراب عشق بشکافد و شمر به اصطلاح حافظ قرآن، حسین (ع) را در قتلگاه عشق سر از بدن جدا سازد .

علیرضا حنیفی در واقع هیزم را نشانه همه این‌ها گرفته است. شیطان در این بازار مکاره دنیا با هیزمی که از هیمه ابراهیم برگرفته به دیدار افرادی می‌آید که تمامی آنان حج‌گذار و نماز شب خوان و حافظ قران هستند و یک به یک آنان را می‌فریبد تا به حماسه عاشورا برسد. به زعم متن نمایش این شیطان است که در کشاکش عاشورا همچنان فریاد بر می‌آورد؛ " آهای در میان این سی هزار مرد جنگی شمشیر به کمر و نیزه به دست یکی نیست که این نیمروز قیامت را به آخر برساند "؛ و این می‌تواند یکی از کلیدی‌ترین دیالوگ های این متن باشد که حرف امروز و هر روز اهریمنان و قابیلیان است. در این میان شمر ندای او را با تمام وجود قابیلی‌اش در می‌یابد و پس از وضو ساختن گام پیش می‌نهد و سر از بدن آفتاب عشق جدا می‌سازد.

حکایت هیزم فروشان و مردمان مغز هیزمی حکایت هماره تاریخ است که تا به امروز و تا آخر دنیا ادامه خواهد داشت وهر روز و هر لحظه  تکرار خواهد شد؛ توسط قابیلیان هیمه‌ها برپا می‌شود و آتش‌ها برافروخته می‌گردد و مردان راه حق و حقیقت را در میان شعله‌هایش فرو می‌بلعد.

نمایش " دمی در بازار هیزم فروشان " را می‌توان یک پرفورمنس مذهبی دانست که سعی دارد صحنه‌ها را از طریق حرکت و موسیقی به شکلی دراماتیک به یکدیگر متصل کند و معنی و مفهوم زیر متن را به مخاطبان  بازنمایاند؛ هرچند که می‌شد از عناصر نمایش‌های آئینی به ‌ویژه از عناصر آئینی تعزیه  در این اثر استفادۀ بیشتری کرد؛ چرا که چون با متن و نوع اجرا نیز هم‌خوانی بیشتری دارد. شاید همین یکی از نقصیه‌های کارگردانی این نمایش باشد. اگرچه کارگردان هم در ارائه متن و لایه‌های زیرین آن و اندیشه خویش به عنوان کارگردان نسبتاً موفق بوده است.

به نظر می‌رسد مفهوم هیزم و کارکرد آن که در لایه‌های زیرین متن تنیده شده هنوز جای کار دارد. مسائل مطرح شده در نمایش، از حیث روابط تاریخی و علت و معلولی به ویژه از جنبه‌های انسان‌شناسانه و پرداخت‌های  متنی و زیر متنی و ارجاعات آن به لحاظ دراماتیک می‌توانست بیشتر شکافته شود. شاید علت این نقصان گستره زمانی و تاریخی مورد نظر نویسنده است که به پراکندگی وپرش‌های زمانی و موضوعی منجر شده است.

حرکات فرم در لحظاتی از اثر  زیاده می‌نماید و می باید جرح و تعدیل شود؛ و ایضاً حرکاتی که برگرفته از فرم‌های باله است در جاهایی با نوع کار و شیوه اجرایی و معانی مورد نظر متن همخوانی ندارد؛ هر چند که  به عنوان یک ایده نوآورانه در تلفیق حرکات فرم قابل توجه است. به این ترتیب ارائه حرکات و مفاهیم نیازمند دقت بیشتری است که یادآوری می‌کند، صرف زیبا بودن حرکات دلیل بر استفاده به جا و نابه‌جای آن نخواهد بود. برای مثال در حرکات ابتدایی نمایش که فرشتگان به گرد آدم می‌چرخند و او را سجده می‌کنند، شیطان هم در میان آنان است .حال آن‌که می‌دانیم شیطان از جنس فرشتگان نبوده، پس حضورش در میان آنان اصولا منطقی نمی‌نماید و از منظر هستیشناسی وفلسفه دینی  به نظر نمی‌رسد. همچنین شیطانی که از ابتدا با آدم و وجودش مخالفت می‌ورزد، پس اساساً نباید با دیگر فرشتگان هم‌داستان شود و گرد آدم بچرخد؛ بلکه بایسته آن است که در گوشه‌ای جداگانه ناظر این اوضاع واحوال باشد و این‌گونه است که شخصیت او نیز بهتر پرداخت خواهد شد.

همچنین در موارد دیگری چون حرکات فرمی که پس از شهادت حر صورت می‌پذیرد باید نوع حرکت و یافتن جای صحیح این حرکات به جد مورد توجه قرار گیرد؛ برای نمونه در حرکات فرم صحنه شهادت حر تماشاگر بیشتر بخشی از باله دریاچه قو را به یاد می‌آورد.

 بازیگران فرم به جز یکی دو مورد در بیشتر زمان نمایش با یکدیگر هماهنگ و البته موزون و خوش ریتم عمل کردند؛هر چند می‌باید ریتم کل نمایش مورد مداقه بیشتری قرار بگیرد. بازی‌ها اما در اکثر موارد نسبتا روان و قابل باور می‌نمود و  بازیگران  نقش‌های شیطان، فرات، حر، بچه شیطان، اسماء، زمان، حاجی و شمر به شکلی قانع‌کننده به  ایفای نقش پرداختند و باید به آنان خسته نباشید گفت.

طراحی لباس نمایش نیز با خواست متن و روایت تاریخی آن همخوان است. نمایش «دمی در  بازار هیزم فروشان» نقل امروز و هر روز مردمان این کره خاکی است که بازیچه دست شیطان شده‌اند؛ مردمانی که پیامبران‌شان را در آتش می‌اندازند و خاندان و جانشینان آنان را  می‌آزارند.

باشد که چون مردمان خشک‌مغز عقل هیزمی تهی‌اندیشه نباشیم وهیچگاه با هیزم جهل و نادانی خویش را نسوزانیم، آخرت‌مان را به دنیا مفروشیم وبا قابیلیان همساز وهمگون نشویم.

به علیرضا حنیفی نویسنده و کارگردان، همچنین همه گروه بابت این پرفورمنس خلاقانه که ما را دمی از هیاهویزندگی روزمره فارغ می‌کند و به ما یاد آور می‌شود که قابیلی نباشیم  و لختی  ما را با آفتاب عشق همراه می‌سازد خسته نباشید می‌گویم .

 

 




نظرات کاربران